سلام دادا
هرچند که خیلی مایل نیستم درحواشی حرکت کنم لکن جهت اطلاع شما دوست گرانمایه:
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
جانا به حاجتی که تو را هست با خدا
کآخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است
تا آنجا که می فرماید:
ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست
احباب حاضرند به اعدا چه حاجت است ................... تا آخرابیات
باید پرسید اصحاب نیروهای فرهنگی چه کردنند و یا باید انجام نمی دادنندکه امروز دچارولنگاری فرهنگی( به تعبیرمقام عظمای ولایت) نباشیم.
چرا باید نیروهای فرهنگی نسبت بهمدیگردوست ومتعاون وو.... نباشند بلکه دیگران را رقیب ومعاند بپندارنند. درجهاد فرهنگی اخلاص وایمان لازم است
که جایش خالی است.؟؟؟
چراهنرمندان وورزشکاران بیشتردیده میشوند وعیب نیست لکن اصحاب فرهنگ اینطورتیشه به ریشه خود ودیگران می زنند؟
راستی چرا؟ هنوز فرهنگ اسلامی درمیان اهل فرهنگ جایگاه سستی دارد؟
راهای جذب مخاطب ودیده شدن فعالیتهای فرهنگی اصحاب فرهنگ به چیست؟
دریک کلام بقول سعدی شیرازی:
یکی از شعرا پیش امیر دزدان رفت و ثنایی برو بگفت. فرمود تا جامه ازو برکنند و از ده بدر کنند. مسکین برهنه به سرما همیرفت، سگان در قفای وی افتادند خواست تا سنگی بردارد و سگان را دفع کند در زمین یخ گرفته بود عاجز شد. گفت این چه حرامزاده مردمانند سگ را گشادهاند و سنگ را بسته. امیر از غرفه بدید و بشنید و بخندید گفت ای حکیم از من چیزی بخواه. گفت جامه خود میخواهم اگر انعام فرمایی
رضینا مِن نوالِکَ بالرَحیلِ.
امیدوار بود آدمى به خیر کسان
مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان
سالار دزدان را برو رحمت آمد و جامه باز فرمود و قبا پوستینی برو مزید کرد و درمی چند.
زیاده گزافه گوئی است.یا حق مدد