رسول ملکیان اصفهانی

زندگینامه و آثار علمی و پژوهشی و قرآنی رسول ملکیان اصفهانی

رسول ملکیان اصفهانی

زندگینامه و آثار علمی و پژوهشی و قرآنی رسول ملکیان اصفهانی

مشخصات بلاگ
رسول ملکیان اصفهانی

آثار علمی دراین سایت بصورت تخصصی در حوزه قرآن و مفاهیم شناسی می باشد .
و به لطف الهی پدید آمده است که بصورت رایگان (115 جلد) در اختیار عموم قرار می گیرد.

علم مفاهیم شناسی درقرآن ازعلوم نسبتا نو پدید تفسیر و علوم قرآن می باشد .
مطالب آن بویژه منبع مناسب برای پژوهشگران قرآن و پایان نامه ها است.

یاد داشت ها بیشتر دغدغه های استاد می باشد .

بایگانی

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حوزه علمیه» ثبت شده است

سیدعلی عماد مدیر مرکز امور نخبگان و استعدادهای برتر حوزه‌های علمیه:

🔹من باورم این است که اگر حوزه علمیه یکپارچه باشد و موقوفات خود را مدیریت کند دولت به تکدی حوزه باید بیاید؛ ما حوزویان یتیمان ثروت مندی هستیم که مجبوریم گدایی کنیم از کسانی که پول ما دست آن ها است؛ چرا دارایی خودمان را نگیریم؟ این همه موقوفات در عرصه دینی و حوزه‌های علمیه است و مناسب‌ترین نهاد برای تولیت آن حوزه های علمیه است که باید برویم حل کنیم.

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

سلام  و با عرض احترام ؛ باید عرض گردد اینکه  اوقاف حوزه علمیه امروز دراختیار ما نیست و آنهائی که هست به صورت مطلوب از آن بهره برداری نمی گردد همه حوزویان می دانند . مسئولین  محترم مرکز مدیریت باید این را پی گیری و بدست آورند و در راه مصرف آن در حوزه علمیه بنحو وقف و مطلوب بهره برداری کنند. امثال حجت الاسلام  والمسلمین سید علی عماد  ودیگر مسئولین  حوزه باید در جلسات مرکز مدیریت  از مسئول امورحقوقی و اوقاف حوزه بصورت جدی مطالبه کنند و هر وقت اقدامی انجام گرفت وبه سرانجام رسید گزارش آن را دراختیار حوزویان قرار دهند. والا چند وقت قبل ریاست محترم اوقاف کشور در قم با مسئولین حوزه چنین گل صحبتهائی کردند . و نیز بیش از یکسال (14/05/1399) از حکم جناب آقای سید مصطفی حسینی نژاد می گذرد. فعلا در حد سایت و جلسه و اموراداری است . ببینیم که به بار می نشیند.

بقول سعدی شیرین سخن :

 حاصل عمر تلف کرده و ایام به لغو

گذرانیده، به جز حیف و پشیمانی نیست

 

سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی

به عمل کار برآید به سخندانی نیست

  • رسول ملکیان اصفهانی

 

بعداز تشکیل جمهوری اسلامی ایران و اینکه تعدادی ازروحانیون درسمتهای قوه قضائیه و سیاستگذاری و وضع قوانین درقوه مجلس و همچنین قوه مجریه وپستهای اجرائی واداری مشغول شدند طبیعتا درمعرض نقد وانتقاد نیزقرارگرفتند وازاین طریق آسیبهای نسبتا قابل توجهی را متوجه حوزه وروحانیت ودین وارد کردند که ازآن جمله می توان دین گریزی جوانان را نام برد.

لکن باید توجه کردهمچنان که ما برای رفتن دکترتحقیقات لازم را می کنیم و یا برای تاسیس بنائی ازمهندس دارای شرایطی کمک می گیریم باید برای اعتقادات دینی خود که بسی بسیارمهم است تحقیقات جدی انجام دهیم و دین خود را ازهرمتخصص دین شناسی نگیریم بلکه آن عالم دینی شرایط جامع وکامل راداشته باشد. یعنی عالم ربانی.

طبیعی است اگردررفتن دکترتحقیق لازم رانکنیم ممکن است ۴۰ سال زندگی راازدست بدهیم لکن اگردرباره عالم دینی درست تحقیق نکنیم ابدیت وزندگی جاوید راازدست بدهیم .البته فرض این است که ما به خدا وآخرت وانبیا وکتابهای آسمانی اعتقاد اولیه راداریم.

شما نگاه کنید درطول تاریخ بخصوص زمان معاصر دینهای انحرافی و علمای شیطانی و بلعم باعوراهای منحرف چقدرفراوان یافت میشود. مثال واضح آن مثل انواع دینهای سلفی و وهابی و داعشی و...است.

پس دین را نباید باساده انگاری از سایتها و روزنامه ها وماهوارها وشبکه های مجازی و امثال اینها گرفت بلکه بامشورت و مطالعه کتابهای علمی وجدی وتخصصی دین را آموخت ومتدین شد من بهترین دین شناسی را تفسیرقرآن المیزان وتسنیم می دانم.

  • رسول ملکیان اصفهانی

 

 درراستای ایجاد رشد علمی دربین طلاب وانگیزه تحصیل موارد زیرپیشنهاد می گردد ؛ بدیهی است موارد زیربراساس مطالعات گسترده وتبادل وتجربیات حوزوی حدود چهار دهه می باشد.

اینجانب معتقد است اگربا هوشمندی و طراحی ؛ برنامه های زیر ومشابه فعالیتهای مذکوردربین طلاب رواج گردد انشاء الله شاهد رشد تحصیلی طلاب وارتقای دانش اساتید وتحول پژوهشی خواهیم بود .

الف - مبانی

1-امروز برنامه ریزی آموزشی ؛  فعالیت علمی و تخصصی است.

2-روش تحصیل ؛ تدریس ؛ تحقیق سه علم مهم قابل توجه مراکزآموزشی است وکتابهای بسیاری دراین زمینه تالیف گردیده است.

3-تحصیل طلاب براساس پژوهش محوروآموزش وتحصیل فعال.

4-تحریک انگیزه طلاب .

5-تعریف اهداف آموزش هرکلاس ؛ ونظام علمی درهرعلم ؛ ومنظومه علوم حوزوی.

6-ارزیابی هوشمند تحصیلی طلاب توسط استاد(بااختیارات کامل) تا 8 نمره فعالیت کلاسی طلاب.

7-داشتن طرح درس وتقویم آموزشی دقیق توسط استاد وارائه آن درابتدای شروع کلاس.

8-آموزش روش کلاسداری ؛ ارئه مطلب ؛ تهیه درس؛ ارتباط فعال با طلاب و....به اساتید

ب-پیشنهادات

براساس مبانی ومنابع علمی پیشنهادات زیرجهت فعال کردن طلاب (یعنی برنامه هائی که طلاب باید هرکدامی یکی یا چند تا را انتخاب وزیرنظراستاد به عنوان فعالیت آموزشی و تحصیلی انجام دهند ) را درنظام تحصیلی خدمتتان تقدیم می گردد:

1-کتاب تحصیلی بصورت نمودار؛ جدول؛ طبقه بندی ؛ کروشه ؛ دسته بندی ؛ خلاصه نویسی ؛ چکیده ؛ استخراج کلید واژه ها؛ تحلیل وتبیین وغیره ارائه گردد.

2-تبدیل کتاب تحصیلی به درسنامه.(بسیاری ازکتابهای آموزشی حوزه علمی است و نه درسنامه- همه یا بخشی).

3-تبدیل کتاب تحصیلی به سوال وجواب.

4-تبدیل کتاب به طراحی سوالات ارزشیابی.(تست تشریحی -نمونه ای -غیرحضوری).

5-تقریرتدریس استاد وفعالیت پژوهشی براساس آن.

6-ارائه مقاله درسی وغیردرسی براساس کتاب تحصیلی.

7-مستندسازی ومنبع شناسی کتاب تحصیلی.

8-تبدیل محتوای کتاب تحصیلی به انواع قالبهای تکنولوژی مثل پاورپونت ؛ اکسل؛ اکسس ؛ پوسترو...

9-نقد وبررسی علمی کتاب تحصیلی (کل ویابخشی ازکتاب درزمانبندی میانه و نزدیک به پایان).

10-تدوین کتابهای کمک آموزشی (کوتاه وبلند نسبت به کل و یا بخشی ازکتاب).

11-تدوین تاریخ آن علم کتاب تحصیلی( کوتاه وبلند نسبت به کل و یا بخشی ازکتاب).

12-تدوین تاریخ کتاب تحصیلی(بخصوص کتابهائی که ازقدمت زیادی برخوردارهستند).

13-نظام آموزشی آن علم درحد فهم طلبه ازپیش نیازها وپس نیازهای آن کتاب تحصیلی و آن علم تحصیلی تهیه وتدوین گردد.

14-جدول پیشنهادی ازطرح درس تهیه وارائه گردد.

 

 

  • رسول ملکیان اصفهانی

 

👈🏻 در دورۀ آموزشی ، دانش‌پژوهان تنها به عنوان شنونده در کلاس حاضر نمی‌شوند، بلکه شاگرد به اندازۀ استاد، در جلسات نقد و بررسی حضور فعال دارد؛ استاد نیز بیشتر ناظر است تا متکلم وحده و شاگرد بیشتر هم‌مباحثه است تا شنوندۀ.

 

🔸استاد در کلاس ابتدائاً محتوای علمی را درس نمی‌دهد، بلکه دانش‌پژوه، باید با پیش‌مطالعه و مباحثه، در جلسه حاضر می‌شوند و به عبارتی کلاس درس، همانند گفت‌وگویی آزاد با حضور استاد می‌باشد.

 

🔸یکی دیگر از ملزومات این کلاس‌ها ارائۀ تحقیقاتی است که استاد، موضوع آن را به دانش‌ پژوهان داده است. حاصل مطالعات و تحقیقات به صورت کتبی یا شفاهی در جلساتی با حضور استاد ارائه می‌شود.

 

🔸از همان دورۀ عمومی، دانش‌پژوهان تشویق به گفت‌وگوی علمی و ارائۀ اندوخته‌های خود با اساتید صاحب‌نظر شده و حتی در مواردی خود مؤسسه زمینه‌ساز این ارتباط می‌شود.

 

🔸 افزایش توانمندی‌های کاربردی همچون نویسندگی، تایپ، بهره‌گیری از نرم‌افزارهای مربوط، روش تحقیق و مقاله‌نویسی نیز از برنامه های ؤسسه است.

 

⬅️ پس آموزش پژوهش‌ محور به این معناست که هدف، ارتقای دانش‌پژوه است. هر آنچه که برای این هدف لازم باشد در اولویت خواهد بود؛ فهم مطلب، تأمل در آن، اظهار نظر و نهایتا اتخاذ مبنا. به بیان دیگر آموزش در خدمت پژوهش و پژوهشگر بار آمدن طلبه خواهد بود. برخلاف آموزش در حوزه کنونی که طلبه را ارتقا نمی‌دهد مگر آنکه خود طلبه دغدغه‌های شخصی بر آن داشته باشد.

  • رسول ملکیان اصفهانی

                                                  

 نگاهی به موضوع اشتغال طلاب حوزه‌های علمیه

طلاب و روحانیانی که درگذشته و تا قبل از انقلاب اسلامی تنها به فعالیت‌های حوزوی و تبلیغی مشغول بوده و معیشت خود را نیز از همین راه تأمین می‌کردند، امروز به برکت نظام جمهوری اسلامی ایران در بسیاری از نهادهای دولتی، حوزوی و مستقل اشتغال ورزیده و گاهی نیز اشتغال آنان با تغییر آرمان همراه می‌شود که مورد مذمت علمای دین واقع می‌شوند.

همین امر سبب شده تا سوالاتی در ذهن طلاب و عموم مردم پیش آید که براستی چرا طلبه‌ها دنبال شغل می‌روند؟ طلب معیشت از سوی طلاب چه حکمی دارد؟ طلبه‌ها چه شغل‌هایی را انتخاب می‌کنند؟ آیا کار کردن روحانیان در نهادهای مختلف حوزوی و غیرحوزوی با اهداف و آرمان‌های تبلیغی حوزه علمیه منافات دارد؟ پیامدهای اشتغال طلاب چه بوده است؟ روحانیان و طلاب از چه زمانی می‌توانند به فعالیت‌ها و مشاغل پاره وقت و تمام وقت اشتغال ورزند؟ معنی و مفهوم رزق تضمین شده چیست؟ و آیا تحصیل تمام وقت برای چه مقاطعی و چگونه طلابی لازم است؟

پاسخ به این سوالات نیاز به بررسی دقیق انواع فعالیت‌ها و مشاغل مجاز و غیرمجاز روحانیت از دیدگاه روایات و علمای دین و تقسیم‌بندی طلاب بر اساس مهارت‌های غیرطلبگی، نیازهای مالی، سطح تحصیلی،‌ اهداف، انگیزه‌ها، جدیت و تلاش آنان دارد.

 

جایگاه روایی تلاش و همت

پیش از هرچیز و قبل از پاسخ به سوالات فوق باید به نقل روایاتی در باب تلاش و همت، اهمیت کسب علم و لزوم اشتغال برای طلب معیشت پرداخت.

روایات بسیاری از رسول اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - و اهل‌بیت - علیهم السلام - وارد شده است که همگان را از تنبلی و بی‌حوصلگی نهی کرده و در آنان تأکید شده است که از عوامل محرومیت، سستی در کار است و نیز تنبلی انسان را از رسیدن به آرزوها ناکام می‌گذارد.

امیرمومنان حضرت علی - علیه السلام - در نهج البلاغه می‌فرمایند «یکی از عوامل محرومیت، سستی (در کار) است» همچنبن روایاتی از ایشان در غررالحکم و میزان الحکمة آمده است که می‌فرمایند «به طاعت خدای سبحان دست نیابد مگر کسی که تلاش کند و نهایت کوشش خود را به کار گیرد.» و نیز «کسی که پیوسته تنبلی کند، در رسیدن به آرزویش ناکام ماند.» (غررالحکم، 6009) و (میزان الحکمة، جلد 11،صفحه 5184)

روایتی از امام صادق - علیه السلام - نیز در این خصوص وارد شده که می‌فرمایند، «إیَّاکَ وَ الْکَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا یَمْنَعَانِکَ مِنْ حَظِّکَ مِنَ الدُّنْیَا وَ الآخِرَةِ ؛ از تنبلی و بی حوصلگی بپرهیز، زیرا که این دو خصلت، تو را از بهره دنیا و آخرت بازمی‌دارند.» (میزان الحکمة، جلد 11، صفحه 5186)

امام حسن - علیه السلام - نیز در روایاتی می‌فرمایند: «کسی که همت ندارد مروت ندارد»، «برای دنیایت چنان کار کن که گویا برای همیشه (در آن) خواهی بود. و برای آخرتت (نیز چنان) سعی و تلاش کن که گویا فردا از دنیا خواهی رفت». (بحار الانوار، جلد 8 ، صفحه 111) و (تحف العقول، صفحه 408، حدیث 20)

 

آن‌چه که از این روایات برداشت می‌شود، مذمت شدید تنبلی و سستی از سوی اهل‌بیت - علیهم السلام - است و طلبه‌ای که نماینده دین و اهل‌بیت - علیهم السلام - محسوب می‌شود، به‌جد باید خود را از تنبلی و سستی دور بدارد.

 

کسب دانش برای مقابله با تنبلی

 همان‌طور که ملاحظه شد، بر اساس روایات بسیاری، تلاش و همت برای همگان به‌ویژه طلابی که داعیه دین دارند، امری لازم و پراهمیت است؛ اما سوال اینجا است که تلاش و همت برای طلبه به چه صورت تحقق می‌یابد؟ و چه راه‌‌هایی برای بالا بردن همت و فرار از تنبلی از سوی یک طلبه وجود دارد؟

دین مقدس اسلام برای کسانی که دوران زندگی خود را با تمام فراز و نشیب‌ها با عطر دلاویز علم و دانش معطر می‌کنند والاترین ارزش‌ها را قائل شده و به هیچ چیزی بعد از تعلیم و تربیت، به اندازه آن ثواب مترتب نکرده است.

بر خلاف آنچه که دشمنان اسلام، این دین مقدس را فقط دین شمشیر و زور معرفی می‌کنند، اسلام عزیز یک دین دانشمندپرور است و نیز مطابق سنت و روایاتی از اهل‌بیت - علیهم السلام -، کسب علم و دانش اهمیت زیادی در دین مبین اسلام دارد و می‌تواند یکی از مهم‌ترین راه‌های مقابله با تنبلی باشد؛ از همین‌رو شایسته است، به روایاتی از اهل‌بیت عصمت و طهارت - علیهم السلام - در باب فضیلت، اهمیت و وجوب کفایی کسب علم بپردازیم.

 

اهمیت تحصیل علم در اسلام / دانش سبب کلى ایجاد عالم است

 مرحوم زین ‌الدین بن علی، شهید ثانی - رحمه الله - در مقدمه کتاب منیة المرید خود می‌فرماید: بدیهى است که خداى متعال دانش را سبب کلى براى آفرینش همه عالم علوى و سفلى قرار داده و این اندازه از جلالت و فخر در حق دانش کافى است که خداى در کتاب محکمش از نظر بینائى و یادآورى ارباب معرفت فرماید: « اَللّهُ اَلَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ اَلْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ اَلْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اَللّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ اَللّهَ قَدْ أَحاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ علما؛ خدا کسى است که هفت آسمان را ایجاد فرموده، و از زمین مانند آسمان آفریده، و امر خود را میان آنها فرو فرستاده، تا بدانید که خدا به هر چیزى توانا است و دانش او به هر چیزى احاطه دارد» (طلاق 11).

همین آیه بر شرافت علم، به‌ویژه علم توحید، کافى است که اساس هر علم و مدار هر دانش می‌باشد. (منیة المرید، ترجمه محمد باقر ساعدی خراسانی، جلد 1، صفحه 4)

شهید ثانی- رحمه الله - می‌افزایند: خداى متعال دانش را بالاترین شرافت و بزرگترین عزت براى فرزند آدم قرار داده و نخستین منتى که پس از آفرینش و ظهور او از کَتم عدم به ضیاء و نور وجود منت نهاده همانا نعمت دانش است، چنانچه در سوره علق که اولین سوره نازله بر پیمبر اوست می‌فرماید « اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ اَلَّذِی خَلَقَ، خَلَقَ اَلْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ، اِقْرَأْ وَ رَبُّکَ اَلْأَکْرَمُ، اَلَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ » نیکو تدبر کن چگونه افتتاح فرموده کتاب خود را که باطلى در او نیست و از جانب حکیمى فرو فرستاده شده که شبهه در کلام او راه ندارد به نعمت ایجاد، از آن پس نعمت دانش را بر بشر خوانده و اگر نعمت و منتى بعد از نعمت ایجاد بالاتر از دانش بود، خداى بدین نعمت بزرگ اختصاص نمی‌داد؛ در این آیه علاوه بر آنکه حسن براعت و دقائق معانى و حقایق بلاغت را مراعات فرموده، نور هدایت و راه دلالت بصراط مستقیم را منوط به علم دانسته است. (همان)

امیرمومنان حضرت علی - علیه السلام - در خصوص اهمیت کسب دانش می‌فرمایند «علی المتعلم ان یودب نفسه فی طلب العلم و لا یمل من تعلمه و لا یستکثر ما علم؛ بر دانش آموز است که خود را مودب به آداب تحصیل علم کند و در امر یادگیری خستگی به خود راه ندهد و دانسته‌هایش را زیاد نشمارد.» همچنین ایشان می‌فرمایند «یا مومن ان هذا العلم و الادب ثمن نفسک فاجتهد فی تعلمها فما یزید من علمک و ادبک یزید فی ثمنک و قدرک فانت بالعلم تهتدی الی ربک و بالادب تحسن خدمة ربک؛ ای مومن همانا این علم و دانش و ادب، ارزش واقعی تو است. پس در آموختن آنها تلاش کن زیرا هر چه دانش و ادب تو افزونی یابد ارزش تو افزون می‌گردد. به وسیله دانش به سوی خدای سبحان رهنمون می شوی و با ادب خدمت به پروردگارت را به نیکویی انجام می‌دهی.» (غرر الحکم) و (بحار الانوار جلد 1 صفحه 180)

و نیز پیامبر اسلام در مقام ارزش گذاری به علم می‌فرماید «طلب العلم فریضة علی کل مسلم ألا ان الله یحب بغاة العلم ؛ دانش آموختن بر هر مسلمانی واجب است همانا خدا، طلب کنندگان دانش را دوست دارد.» (اصول کافی، جلد1، کتاب فضل العلم، حدیث 1، صفحه 35)

 

فضیلت دانش در سخن امیرمومنان علی- علیه السلام -

امیرمومنان حضرت علی - علیه السلام - در ضمن روایتی در تحف العقول می‌فرمایند «مردم بدانید که کمال دین در طلب علم و به کار بستن آن است و راستى که دانش جستن بر شما از طلب مال لازم‌‏تر است زیرا مال دنیا میان شما تقسیم و براى شما ضمانت شده است، دادگرى او را میان شما قسمت کرده و به زودى براى شما بدان وفا می‌کند.» (تحف العقول صفحه 196)

ایشان در بخشی دیگر از این روایت می‌فرمایند «دانش براى شما نزد اهلش ذخیره است و مأمورید به طلب علم از آن‌ها، به دنبالش بروید و بدانید که مالِ بسیار دین را فاسد کند و دل‌ها را سخت گرداند اما علمِ بسیار توأم با عمل، دین را اصلاح کند و وسیله رفتن به بهشت باشد.» (همان)

همچنین این امام همام در ادامه، با بیان تفاوت‌های کسب معیشت و طلب علم می‌فرمایند «خرج کردن، مال را بکاهد اما علم با خرج کردنش (به دیگران گفتن) افزوده شود؛ خرج کردن علم اینست که آن را در میان حافظان و راویانش منتشر کنى.» (همان)

«به راستى علم صاحب فضائل بسیاریست، سرش تواضع، چشمش بر کنارى از حسد، گوشش فهم، زبانش راستى، حفظش بررسى، دلش خوش بینى، عقلش معرفت اسباب امور، دستش رحمت، همتش سلامت، پایش دیدار دانشمندان، حکمتش ورع، قرارگاهش نجات، جلودارش عافیت، مرکبش وفا، سلاحش سخن نرم و دلنشین، شمشیرش خشنودى و رضا، کمانش مدارا، قشونش گفتگو با دانشمندان، مالش ادب، ذخیره‏اش اجتناب از گناهان، توشه‌اش احسان کردن، جایگاهش سازش و صلح، راهنمایش هدایت و رفیقش صحبت با نیکان است.» (همان)

 

 

کسب و کار و طلب معیشت در روایات اهل‌بیت - علیهم السلام -

همان‌طور که روشن است، کسب علم تنها راه همت و فرار از تنبلی نیست، کار کردن و طلب معیشت از مصادیق بارز همت و تلاش است.

در باب کسب و کار و اهمیت طلب معیشت روایاتی وارد شده که ذکر آن خالی از لطف نیست: حضرت رسول، پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - در این خصوص می‌فرمایند «طَلَبُ الحَلالِ فَرِیضَةٌ عَلَی کُلِّ مُسلِمٍ و مُسلِمَةٍ ؛ کار کردن برای کسب مال حلال، بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.» (جامع الاخبار، صفحه 389، حدیث 1079)

همچنین ایشان در روایتی دیگر در مستدرک الوسائل می‌فرمایند «بعضی از گناهان به وسیله نماز و صدقه هم آمرزیده نمی‌شوند.» از ایشان سوال شد که یا رسول الله!؟ پس چه چیز موجب آمرزش آن است؟ حضرت رسول اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - فرمود «جدیت و تلاش در طلب معیشت می‌تواند موجب آمرزش آن گناهان شود.» (مستدرک الوسائل، ج 13، ص 13)

امام صادق - علیه السلام - ضمن روایتی در کتاب شریف کافی خطاب به هشام می‌فرمایند «اگر در خط مقدم جبهه، درگیری شروع شد، باز هم کار کردن و طلب روزی را در آن روز ترک نکن.» و نیز در روایتی دیگر می‌فرمایند «کسی که خود را برای روزی خانواده‌اش به زحمت می‌اندازد و کار می‌‌کند مانند رزمنده است که در راه خدا می‌جنگد.» (الکافی الإسلامیة، جلد ‏5، صفحه 78) و (همان، صفحه 88)

همچنین این حضرت در روایاتی در وسائل الشیعة می‌فرمایند «رها کردن کسب و کار، عقل را کم می‌کند.» و نیز «در طلب روزى و نیازهاى زندگى تنبلى نکنید، چرا که پدران و نیاکان ما به دنبال آن می‌دویدند و آن را طلب می‌کردند.» (الکافی الإسلامیة، جلد ‏5، صفحه 148) و (وسائل الشیعة، جلد 12، صفحه 38)

در وسائل الشیعة آمده است حضرت علی بن موسی الرضا - علیه السلام – فرمودند: «إنّ الَّذی یطْلُبُ مِنْ فَضْلٍ یکُفُّ بِهِ عِیالَهُ اَعْظُمُ اَجْراً مِنَ الْمُجاهِدِ فی سَبیلِ اللهِ ؛ کسی که دنبال روزی می‌رود تا آبروی خود و خانواده‌اش را حفظ کند، اجر و پاداشش از رزمنده‌ای که در راه خدا جنگ می‌کند بیشتر است.» (تحف العقول، النص، صفحه 445)

 

طرح مسأله

چنانچه ذکر شد، تلاش و همت مقوله بسیار مهم و ارزشمندی در اسلام است و انسان تنبل همواره مورد مذمت شدید رسول اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - و اهل‌بیت طاهرین ایشان بوده است؛ اما در خصوص نحوه تلاش و فرار از تنبلی با تعارضی ظاهری در اخبار اهل‌بیت - علیه السلام - مواجه گشته و سوالاتی ایجاد شد.

سوالاتی از قبیل این‌که «جمع روایات اهمیت کسب علم و لزوم طلب معیشت به چیست؟»، «وظیفه طلاب علوم دینی در خصوص همت و تلاش چیست؟»، «کار کردن و اشتغال چه حکمی برای طلبه دارد؟»، «آیا کسب علم محدودیت دارد؟ و اگر محدودیت دارد، تا چه مقطعی لازم و از چه مقطعی غیرضروری است؟»، «معیشت طلبه از چه طریق فراهم می‌شود؟» و «آیا کار کردن و کسب علم برای یک طلبه قابل جمع می‌باشند؟».

تأمین معیشت طلاب قبل و پس از انقلاب

 

حال که به بخشی از روایات باب تلاش و همت، طلب معیشت و اهمیت تحصیل علم پرداختیم، شایسته است تا به بررسی تأمین معیشت طلاب و تقسیم‌بندی مشاغل حوزوی و طلاب حوزه علمیه بپردازیم.

پیش از تشکیل نظام جمهوری اسلامی معیشت طلاب تنها از راه فعالیت‌های حوزوی همچون تدریس، تصنیف، تألیف، تبلیغ، امامت جماعت، حل اختلافات مردم، وکالت برقراری عقد و طلاق، نوشتن وصیت‌نامه و خواندن نماز و روزه استیجاری و در پاره‌ای اوقات با کشاورزی و دامداری تأمین می‌شد.

تصور زندگی سخت معیشتی پیش از تشکیل نظام جمهوری اسلامی سبب می‌شد تا تعداد علاقمندان به طلبگی کم باشد اما کسی که به طلبگی روی می‌آورد از آن‌جایی که رزق وی به دین گره می‌خورد، در سلک روحانیت ماندگار شود.

اما امروزه مشاغل جدیدی بر سر راه طلاب قرار گرفته که ممکن است برخی از آنان، طلبه را نسبت به فعالیت‌های حوزوی سست نمایند؛ در واقع می‌توان گفت: طلبه در انتخاب بین این مشاغل و فعالیت‌های حوزوی بر سر دوراهی قرار می‌گیرد و در انتخاب هر یک از این مشغله‌ها اختیار دارد؛ همین امر سبب شده تا عده‌ای معدود از ابتدا یا در میانه راه، طلبگی را به عنوان سکویی برای پرش انتخاب کنند و دنیا را بر معارفی که در دوران طلبگی باید کسب کرد، ترجیح دهند.

مقام معظم رهبری در این خصوص می‌فرمایند: اگر طلبه و روحانی ما، برای استخدام درس خواند، به درد عالم روحانیت نمی‌خورد، طلبه باید درس بخواند تا فقیه و واعظ و محقق و مدرس و کتاب‌نویس و ملای فلان محل و ملای فلان شهر بشود و مردمی و در اختیار مردم باشد، و الّا اگر برای استخدام درس بخواند، پس همان روحانیت وابسته‌ای است که ما این‌قدر در عالم مسیحیت و یا در عالم زهّاد اهل تسنّن برایش بد می‌گفتیم. (حوزه و روحانیت، جلد 2، صفحه 17 و 18)

امروزه برخی از طلاب به علت گسترش ارتباطات و در معرض دید قرار گرفتن سبک‌های زندگی مختلف، رغبتی به روش‌های سنتی معاش ندارند، از سوی دیگر عرصه برای انتخاب نوع مشغله از سوی طلاب عصر حاضر گسترده شده و همین امر سبب شده است تا آنان در کنار فعالیت‌های حوزوی به مشاغل دیگر نیز روی آورند.

گاه علت رغبت یک طلبه به مشاغلی غیر از فعالیت‌های طلبگی، تنها تأمین معیشت بوده و پس از مدتی که زندگی وی رو به سامان شد، از آن مشغله به سوی همان فعالیت‌های حوزوی روی‌گردان می‌شود اما در برخی از موارد، طلبه به کسب از آن طریق عادت کرده و حتی به مرور زمان تغییر آرمان می‌دهد. البته گاهی هدف از اشتغال در نهادهای مختلف، نوعی فعالیت تبلیغی و در راستای آرمان‌های حوزوی است هرچند که در کنار آن تأمین معیشت نیز اهمیت داشته باشد.

 

 

 

 

تقسیم‌بندی مشاغل

فعالیت‌ها و مشاغل احتمالی طلاب حوزه علمیه را می‌توان به پنج دسته فعالیت‌های علمی و تبلیغی حوزوی، شغل‌های درون سازمانی حوزوی، شغل‌های حاکمیتی، شغل آزاد و اشتغال در نهادهای مستقل تقسیم کرد که هر یک از این پنج دسته اصلی شامل تعاریف و زیرمجموعه‌هایی است که باید به اختصار به هریک از آنان پرداخت.

 

فعالیت های حوزوی ـ تبلیغی

رایج‌ترین و مهم‌ترین مشغله طلاب حوزه علمیه، انجام فعالیت‌های دسته اول (علمی ـ تیلیغی حوزوی) به‌صورت تمام‌وقت، پاره‌وقت و مقطعی است؛ عمده فعالیت‌های این دسته شامل اموری همچون تحصیل، تدریس، پژوهش، تبلیغ اینترنتی، تبلیغ مقطعی و تبلیغ بلندمدت می‌شود.

 

اشتغال در حوزه، حکومت و نهادهای مستقل

اشتغال در سازمان‌های حوزوی، بخشی از مشاغلی است که طلاب برای تأمین معیشت به آن روی می‌آورند اما این‌گونه شغل‌ها نیز به دو دسته تقسیم می‌شوند: دسته‌ای همچون معاونت‌های مختلف مرکز مدیریت حوزه علمیه، شغل‌هایی نامرتبط با حوزه نیست و ممکن است در پاره‌ای از موارد با شأن روحانیت نیز سازگار باشد، دسته‌ای دیگر همچون امور مالی و حسابداری و فعالیت در آشپزخانه حوزه علمیه، مشاغلی غیر مرتبط با حوزه و روحانیت است.

همچنین بخش دیگری از طلاب به مشاغل حاکمیتی روی می‌آورند که این مشاغل نیز به دو دسته مرتبط و غیرمرتبط با حوزه و روحانیت تقسیم می‌شوند؛ فعالیت اقتصادی و مشارکت در امور غیردینی و غیرفرهنگی از جمله مشاغل غیرمرتبط و مسوولیت در نهادهای عقیدتی سیاسی و مجلس شورای اسلامی بخشی از مشاغل مرتبط با حوزه و روحانیت است.

نهادهای مستقلی در کشور به‌ویژه در شهر مقدس قم وجود دارند که برای طلاب ایجاد اشتغال کرده و آنان را به خود جذب می‌کنند؛ همان‌طور که مشاغل حکومتی مرتبط با روحانیت در راستای اهداف تبلیغی روحانیان هستند، برخی از این نهادهای مستقل نیز همچون موسسات فرهنگی در راستای آرمان‌های حوزوی بوده و برخی دیگر خلاف آرمان‌های طلبگی است.

 

شغل‌های آزاد، تحصیلات دانشگاهی و پیامدهای آنان

از آن رو که برخی شغل‌های آزاد درآمد بیشتری نسبت به مشاغل ذکر شده دارد، عده ای از طلاب به صورت پاره‌وقت و تمام‌وقت به چنین شغل‌هایی روی آورده و در بسیاری از موارد نیز به مرور زمان شاکله زندگی آنان تغییر کرده و از فضای طلبگی خارج می‌شوند. این جهت‌گیری در انتخاب شغل آزاد فراگیری ندارد چراکه بسیاری از شغل‌های مرتبط با روحانیت، می‌تواند درآمد بیشتری داشته باشد اما طلابی که تخصص و مهارت‌های لازم برای چنین مشاغلی نداشته و در عین حال نیاز مالی دارند، به شغل آزاد روی می‌آورند.

حال که به عمده فعالیت‌ها و مشاغل طلاب اشاره‌ای شد باید گفت: برخی از طلاب پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی و یا پس از تحصیلات تکمیلی، به علوم دانشگاهی روی آورده و در برخی از موارد به مرور زمان تحصیلات و فعالیت‌های حوزوی را کنار می‌گذارند. البته در نهایت با رویکردی متفاوت و در پاره‌ای موارد با اهداف تبلیغی در حکومت و نهادهای مستقل اشتغال می‌یابند.

روشن است که مشاغل آزاد و تحصیلات دانشگاهی برای طلبه در بسیاری از موارد با تغییر آرمان و فراموش کردن هویت طلبگی همراه است هرچند که این پیامد فراگیر نیست.

 

طلاب و کناره‌گیری از اشتغال

همچنانکه پوشیده نیست، وظیفه اصلی یک طلبه در دوره زمانی تحصیل، تمحض در علوم دینی و پرداختن به درس و بحث می‌باشد؛ عده‌ای از طلاب حوزه علمیه این مهم را فراموش نکرده و از میان تمام فعالیت‌های حوزوی و مشاغل دیگر، تنها به تحصیل علم می‌پردازند؛ بخشی از آنان با جدیت، انگیزه و هدفی معین و به صورت منسجم درس خوانده و در غالب موارد، آینده‌ای پرافتخار دارند.

البته بخشی دیگر از طلابی که این مهم را دریافته‌اند، یا جدیتی در درس و یا انگیزه و هدف معینی برای تحصیل علم ندارند و در عین حال، به دیگر فعالیت‌ها و مشاغل نیز روی نمی‌آورند؛ این دسته از طلاب از آن‌جا رانده و از این‌جا مانده شده و دچار مشکلات عدیده‌ای می‌شوند که سخن از آن در این بحث جای ندارد.

 

تقسیم‌بندی طلاب از لحاظ هدف در طلبگی

حجت‌الاسلام کرمی، استاد سطوح عالی حوزه علمیه در خصوص اقسام طلاب از لحاظ هدف آنان در طلبگی می‌گوید: برخی از محصلان حوزه علمیه به سبب فضای معنوی حوزه و برخی دیگر برای آشنایی اجمالی با فضای دین وارد حوزه می‌شوند؛ این دو گروه می‌توانستند از طریق مسجد و مطالعه هم با فضای معنوی انس گرفته و به آشنایی اجمالی نسبت به دین دست یابند اما با ورود به حوزه معرفت و آشناییت بیشتری نسبت به دین تحصیل کرده‌اند.

وی در ادامه افزود: عده دیگری از طلاب به جهت تبلیغ معارف دینی و فعالیت‌های این‌چنینی وارد حوزه شده و پس از گذراندن دوره مقدمات و تکمیلی حوزه علمیه به تبلیغ دین و فعالیت‌ها و شغل‌های طلبگی می‌پردازند؛ همچنین عده‌ای نیز قصد دارند با کسب تخصص کافی در لباس یک عالم تمام عیار دینی ظاهر شده و زندگی خود را صرف علوم دینی کنند.

این استاد حوزه علمیه اضافه کرد: عالِم دینی شدن، عروج پیوسته در عالَم دین و طلبگی است؛ کسی که این مسیر را سرافرازانه طی کند، می‌تواند در لباس مراجع تقلید، علمای منطقه‌ای، اساتید بلندپایه و یا مبلغان پرافتخار ظاهر شود؛ وی هیچگاه خود را در فضا و مقطعی محدود نکرده و پیوسته به علمیت، اندیشه و تخصص دینی خود می‌افزاید.

اما گفتنی است، عده دیگری از طلاب نیز طلبگی و مدرک آن را تنها به عنوان سکویی برای پرش انتخاب کرده‌اند؛ همچنانکه مقام معظم رهبری فرموده‌اند: اگر طلبه و روحانی ما، برای استخدام درس خواند، به درد عالم روحانیت نمی‌خورد... و الّا اگر برای استخدام درس بخواند، پس همان روحانیت وابسته‌ای است که ما این قدر در عالم مسیحیت و یا در عالم زهّاد اهل تسنّن برایش بد می‌گفتیم. (حوزه و روحانیت، جلد 2، صفحه 17 و 18)

 

فقیه و عالم دینی

همان‌طور که واضح است، عالم دینی شدن نیاز به تمحض در کسب علم دارد. در این خصوص به جملاتی گهربار از حضرت امام خمینی – رحمه الله - اشاره می‌کنیم تا در ضمن آن به اهمیت کسب علم برای فقاهت و عالم دینی شدن پی ببریم.

امام خمینی – رحمه الله - می‌فرمایند: «در مورد وضع درسی پرسیده‌ام، گفته‌اند خوب است، البته خوب داریم تا خوب، یک وقتی خوب است که صاحب جواهر و شیخ انصاری تربیت می‌شود، و یک موقعی خوب است که ماها بوجود می‌آییم، بین این دو خیلی فاصله است، برای اینکه افرادی مثل صاحب جواهر تربیت شوند، باید دسته بسیاری، "ممحض به تحصیل" شوند و خود را مهیا کنند تا فقه را به صورت قدیم تحصیل نمایند.» (صحیفه نور 50,19)

حضرت امام – رحمه الله - فرموده بود: «لازم است علما و مدرسین محترم نگذارند در درس‌هایی که مربوط به فقاهت است و حوزه‌های فقهی و اصولی از طریق مشایخ معظم که تنها راه برای حفظ فقه است منحرف شوند، البته در رشه‌های دیگر علوم به مناسبت احتیاجات کشور و اسلام، برنامه‌هایی تهیه خواهد شد و رجالی در آن رشته تربیت باید شود.» (وصیت نامه امام)

همچنین ایشان در توصیه‌هایی فرمودند: «باید حوزه‌ها عنایتشان به فقه و فقاهت از همه چیز بیشتر باشد» (صحیفه نور 229,12) «فقه در رأس دروس است ولی مسائل دیگر هم مهم است که باید به آن‌ها عمل شود» (همان 79,18) «آن چیزی که برای حوزه‌ها خطر است این است که ما این فقه را به نحوی که بدست ما رسیده است به نسل آینده تحویل ندهیم» (همان 56,20) «اگر این فکر تقویت بشود که دیگر لازم نیست خیلی فقاهت تحصیل بکنیم، این یک فکر شیطانی است، موافق آمال امثال آمریکاست در دراز مدت» (همان 149,15)

 

یکی از روایاتی که به این موضوع و تخصیص روایات طلب معیشت به وسیله روایات طلب علم دلالت می‌کند، روایت "کمال الدین" از حضرت امیر‌المومنین - علیه السلام - است که می‌فرمایند: « دانش جستن بر شما از طلب مال لازم‌‏تر است زیرا مال دنیا میان شما تقسیم و براى شما ضمانت شده است... (اما) دانش براى شما نزد اهلش ذخیره است و مأمورید به طلب علم از آن‌ها، به دنبالش بروید». (تحف العقول صفحه 196)

 

 

 

 

 

درآمد های مالی طلبه های سابق:

1-پیش از تشکیل نظام جمهوری اسلامی علاقمندان طلبگی توجه داشتند که وضعیت مالی طلبگی در حد متوسط به پایین است و خود آنها نیز، دنبال گرفتن شغلهای دولتی نبودند و البته زمینه ای هم نبود. تصور زندگی سخت معیشتی  باعث میشد تا تعداد علاقمندان به طلبگی کم باشند، چرا که یا علاقمندان سرسخت طلبگی به حوزه وارد میشدند یا آنکه پدر با تضمین تامین معیشت پسر را، راهی حوزه میکرد.

2-طلبه در دوران حجره نشینی با شهریه اندک و با کمک مالی خانواده هزینه تهیه کتاب و خوراک را تهیه میکرد که البته گفته میشود بسیار نیز ناچیز بوده است . با مطرح شدن بحث ازدواج که از قضا در سنین پایین تری نیز اتفاق می افتاد، شهریه حوزه کفاف زندگی را نمیکرد و طلبه برای تامین معاش خانواده مجبور بود در ماه رمضان و محرم و بعضا دهه آخر سفر به تبلیغ برود و مردم منطقه بعنوان کمک مالی به طلبه مبلغی را بعنوان نذریه در نظر میگرفتند و طلبه با همان مبلغ سعی میکرد کل سال را گذران کند. برخی از روحانیان مانند اکثریت مردم از همان دوران جوانی چندین بچه بدنیا میاوردند از این رو مساله معیشت مساله ساده ای نبود که بشود براحتی از آن گذر کرد.

3-راه دیگر تامین معاش طلبه این بود که نماز استیجاری میخواند و روزه استیجاری میگرفت، به این معنا که فرد پولداری در عمر خود نماز و روزه خود را بجای نیاورده بود و برای اینکه از بهشت محروم نماند وصیت میکرد پولی به طلبه بیچاره ای داده شود تا نمازهای استیجاری او را بسمت بهشت رهنمون کند، اینکه آیا این نماز او را بهشتی کند یا نه زیاد اهمیتی نداشت. این بخش ویژه طلابی بود که قدرت تبیلغ نداشتند یعنی بیان خوب یا صدای خوشی نداشتند یا آنکه طلبه درسخوانی بود که میخواست بیشتر مشغول درس باشد.

4-راه دیگر تامین معاش این بود که روحانی در مسجدی امام جماعت شود و در حاشیه امام جماعت بودن، مشکلات دینی مردم را حل کند و مردم نیز هدایایی را به او بدهند، امام جماعت میتوانست در مسجد کلاسهای آموزش مسائل دینی تشکیل دهد، قرآن و احکام به بچه ها یاد دهد و والدین کودک به روحانی هدیه ای دهند که البته این پرداخت با طیب خاطر انجام میشد. در کنار این کارها وعظ و روضه خوانی نیز با هدایایی از سوی مردم همراه میشد. البته هرکسی نمیتوانست شانس امام جماعت بودن را بدست آورد، چه آنکه هم مسجد کم بود و هم آنکه تیپ و قیافه و خوش صدا بودن، وارتباط خوب داشتن با بزرگان آن مسجد نیز در پیدا کردن مسجد دخیل بود.

5-برخی از روحانین نیز دفاتر عقد و ازدواج دایر میکردند و مردم به ازای خواندن عقد و ثبت رسمی آن مبلغی پرداخت میکردند و البته این کار بیشتر حالت موروثی داشت و معتبر بودن این کار به اعتبار خاندان بازگشت داشت، از اینرو تعداد طلابی که از این طریق ارتزاق میکردند محدود بود و بیشتر روحانیان شهری را دربر میگرفت.

6-برخی از روحانیون نیز پس از تحصیل در حوزه علمیه به روستای خود بازمیگشتند و ضمن جوابگویی به مسائل دینیِ روستای خود و روستاهای همجوار -که با درآمدهای مالی نیز همراه بود- به کشاورزی نیز مشغول میشد و خود میتوانست درآمد جداگانه داشته باشد.

 

7-در برخی از مساجد که مدرسه علمیه نیز در قالب چند حجره در آن  قرار داشت، همیشه روحانیانی در دسترس بودند تا کارهای مردم را حل کنند، خواندن نماز میت، تنظیم وصیت نامه، پاسخ به سوالات شرعی، رفع و رجوع برخی از اختلافات مردمی، خواندن عقد موقت که البته با توجه به حساسیت ویژه آن روحانی میتوانست مبلغ بیشتری نیز از مشتری درخواست کند.

8-نکته مهم این است که زندگی اکثریت جامعه در سطح متوسط و بعضا پایین بود و زندگی مردم بگونه ای ساده اداره میشد و خبری از اجاره خانه نجومی و هزینه های زندگی عجیب و غریب خبری نبود از این رو برخی از روحانیان از اقشار متوسط جامعه به حساب میامدند هرچند طیفی از آنها نیز زندگی سختی داشتند.

 

پیامد های این نوع معیشت بر رفتارهای سیاسی-اجتماعی

الف-این نوع از ارتزاق باعث میشد طلاب و روحانیون در مقابل دولت ها آزادگی داشته باشند و براحتی بتوانند انتقادهای خود را بر دولت ها انجام دهند، چه آنکه خود نیز مسولیت حکومتی نداشتند و این نوع انتقاد کردن نیز بسیار راحت بود.

ب-وابسته بودن ارتزاق به مردم بگونه ای بود که گاه محدودیت هایی را برای روحانیون به ثمر داشت ، آنها مجبور بودند منافع مردم را در تئوریهای دینی تئوریزه کنند اما باید توجه داشت که این نوع وابستگی بگونه ای نبود که مردم بتوانند بر روحانیون تسلط داشته باشند از این رو از آزادی نسبی برخوردار بودند و دین کمتر به منافع آلوده میشد.

ج-پیامد دیگر این نوع ارتزاق این بود که ارتزاق طلبه با دین گره میخورد و بگونه ای تضمینی طلبه در سلک روحانیت ماندگار میشد، بگفته ماکس وبر، برای ماندگار شدن اندیشه باید بتوان معیشت عده ای را با اندیشه گره زد.

د-از منظر سیاسی نیز طیف گسترده ای از مردم متدین سمت و سوی را داشتند و این مساله قدرت سیاسی قوی را در اختیار آنان قرار میداد و انها در تنش ها و رقابتهای سیاسی میتوانستند قوی تر ظاهر شوند.

ه-جایگاه روحانیون در بین مردم بعنوان منتقدین همیشگی وضع موجود مطرح شده بود و انها در مواجهه با مشکلات جامعه براحتی میتوانستند به مردم بگویند که ماکه از اول گفته بودیم.

 

 ضرورت های زندگی امروز

سه تحول اساسی را میتوان در دهه های اخیر در این زمینه مشاهده کرد که تغیر اساسی در نوع معیشت طلاب ایجاد کرده است.

1-زندگی امروزی و هزینه های آن افزایش قابل توجهی یافته است هزینه عروسی و ازدواج، اجاره یا رهن مسکن و هزینه های روزمره زندگی بگونه ای است با شهریه طلبگی نمیتوان پاسخ داد بطور مثال تصور کنید یک طلبه با درآمد دویست و پنجاه هزار تومانی شهریه باید بتواند اجاره خانه، اقساط بجای مانده از عروسی، و هزینه روزانه زندگی را تامین کند که بنظر میرسد بسختی ممکن است انجام شود.

2-با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و قرار گرفتن اسلام بعنوان ایدئولوژی حاکم، و تلاش دولت برای اسلامی کردن ادارات، طلاب و روحانیان در جایگاه ویژه ای قرار گرفتند، از این رو نیاز ادارات به طلاب و روحانیان، از منظر شغلی فرصتی را برای ورود به ادارات و نهاد های دولتی ایجادکرد بگونه ای که کمتر اداره ای را میتوان یافت که با روحانی و طلبه مرتبط نباشد.

3-گسترش ارتباطات و در معرض دید قرار گرفتن سبک های زندگی مختلف، بخشی از طلبه ها را نیز تحت تاثیر قرار داده است، برخی از طلاب رغبتی ندارند تا از طریق روشهای سنتی معاش روحانیان استفاده کند، روشهای سنتی ارتزاق از دین گاهی همراه با تحقیر و منت گذاری بودکه برای طلبه های امروزی خوشایند نیست و میل طلبه ها برای ورود به شغل های دیگر را افزایش داده است. 

محل درآمد های طلبه های امروزی:

الف- شغل های موقت: برخی از طلبه ها در طول تحصیل و همزمان  با آن برای کمک در تامین معاش به کارهای ساعتی روی میاورند، مشغول شدن به کارهای ساعتی در برخی از موسسات فرهنگی که البته بیشتر برای طلبه های ساکن قم مقدور خواهد بود، این شغل های ساعتی ناپایدار بوده و ممکن است برای چند ماه استمرار داشته باشد، ضمن اینکه درآمد ناچیزی دارد اما میتواند کمی برای زندگی باشد. لازم بذکر است تعداد نسبتا زیادی از اینگونه موسسات فرهنگی و نیمه پژوهشی  در قم برقرار است.

ب-تبلیغ های مقطعی: برخی از طلبه ها در ایام تبلیغ(رمضان، محرم، صفر، دهه ولایت، ایام 22 بهمن، راهیان نور) به تبلیغ میروند و چند روزی را برای مردم مسائل اسلامی را میگویند و در برخی از مناطق کشور مردم نذریه ای را برای طلبه در نظر میگیرند. البته در سالهای اخیر بخشی از طلاب رغبتی برای این نوع کارها ندارند. باید توجه داشت این نوع تبلیغ اگرچه در ظاهر سنتی است اما یک فرق اساسی دارد و آن اینکه  از سوی برخی از نهادهایی دولتی( سازمان تبلیغات، دفتر تبلیغات، اوقاف و...) در قبال این نوع تبلیغ هزینه ای به طلاب پرداخت میشود.

ج- شغل های تبلیغی: برخی از طلاب که علاقمند به تبلیغ هستند برای چند سال در روستایی مستقر میشوند تا پاسخگوی نیازهای دینی مردم باشند و در تربیت دینی اهالی روستا کمک کنند که البته بسیاری از طلاب علاقه ای به این کار ندارند. طلاب علاقمند از کمک های مردمی هم بهره مند میشوند و سازمانهای دولتی نیز کمکی به آنها میکنند.

 

 

د-شغل های فرهنگی بسبک امروزی: برخی از طلاب علاقمند به فعالیت فرهنگی که گرایش های نوگرایانه ای دارند موسسه ی فرهنگی تاسیس کرده اند و کارهای فرهنگی نهادهای  دولتی مختلف را بصورت پروژه ای انجام میدهند از این رو هم درآمدهای خوبی دارند و هم بودجه های دولتی را بخوبی جذب میکنند ضمن آنکه از منظر منزلت اجتماعی نیز خود را صاحب موسسه فرهنگی و مدیر میدانند که در قیاس با جایگاه طلبه های سنتی وضعیت بهتری را داراست.

ه- شغل های اداری: برخی از طلاب با توجه به زمینه های موجود به سمت شغل اداری میروند( عقیدتی-سیاسی نیروهای نظامی و انتظامی، نهاد رهبری در دانشگاهها، جهاد کشاورزی، سازمان تبلیغات، اوقاف، ارشاد اسلامی، هلال احمر،)بخشی از این طیف از طلاب بمرور روحیه های طلبگی را از دست داده و تبدیل به کارمندان دولتی میشوند و بعضا نیز خودشان به مشکل تبدیل میشوند.

ر-شغل های علمی و پژوهشی: برخی از طلاب در مراکز علمی و پژوهشی مشغول بکار هستند که البته طیفی هستند که از نظر علمی جایگاه بهتری درند، برخی از اینان بعنوان مدرس حوزه علمیه و برخی دیگر بعنوان  مدرس دانشگاه مشغول هستند برخی دیگر از طلاب نیز در مراکز پژوهشی وابسته به حوزه علمیه کار علمی و پژوهشی انجام میدهند.

ز- شغل های غیر طلبگی: برخی از طلاب نیز وارد مشاغلی میشوند که با استفاده از مدرک حوزوی و به اعتبار طلبگی نبوده است این طیف از طلاب را میتوان فارغ التحصیلان مراکز حوزوی-دانشگاهی در نظر گرفت که سعی میکنند با مدرک دانشگاهی وارد شغلی شوند و در رشته تخصصی که در دانشگاه تحصیل کرده اند مشغول باشند.

 

پیامد های تامین معاش بسبک امروزی:

1-مهیا بودن اشتغال نسبی برای طلاب باعث شده است که نوجوانان و جوانان علاقمند برای ورود به حوزه علمیه بیشتر شود و همین مساله کیفت علم و تقوای طلاب و روحانیان آینده را با مخاطراتی روبرو میسازد که نشانه هایی از ان را میشود هم اکنون مشاهده کرد.چه آنکه نگاه شغلی و معیشتی به دروس دینی آسیب های جدی را برای دینداری مردم درپی خواهد داشت. البته لازم بذکر است این انگیزه میتواند انگیزه کمکی باشد و نه انگیزه اصلی ورود به حوزه.

2-بسیاری از بودجه های تبلیغی و فرهنگی دولتی شده است و عمده اشتغال طلاب در این مسیر قرار دارد از این رو دولت با پرداخت این مبالغ، از طلاب انتظاراتی دارد و طلبه و روحانی را مجبور خواهد ساخت در قبال دریافت بودجه دولتی، در زمینه مسائل سیاسی و  ... کمک حال دولت باشد و چه بسا تئوری های تفسیر دین را آغشته به مافع دولتی کند که البته باز نشانه های ان را بخوبی میتوان دید. شاید بی دلیل نیست که اینگونه فعالیت ها تاثیر چندانی نیز برجای نگذاشته است.

 

3- همواره در طول تاریخ یکی از افتخارات روحانیان شیعه این بوده است که در مقابل دولت ها و احیانا جریحه دار شدن مسائل دین آزاده بوده واعتراض خود را اعلام میکردند، اما وابستگی شغلی آنها مانع از آن خواهد بود که بتوانند انتقادها و اعتراضهای خود را مطرح کنند، ضمن آنکه دفاع از دولت و توجیه اشتباهات آنها پشتوانه مردمی روحانیت را تضعیف خواهد کرد که براحتی میتوان نشانه های ان را مشاهده کرد.

4-پشت میز شدن طلاب و روحانیون باعث شده است تا در بین مردم همیشه مواضع انفعالی داشته باشند چرا که بخاطر وابستگی همیشه مجبورند به توجیه و توضیح درباب عملکردها بپردازند.

5-استقلال شغلی برخی از طلاب از مسیر دین، باعث شده است برخی از انها بمرور وابستگی خود را به حوزه علمیه کم کرده و بعدها حوزه علمیه را ترک کنند.

  • رسول ملکیان اصفهانی

فعالیت و آسیب شناسی حوزه دین شامل موارد زیر می شود:

۱.معرفت دینی. (علم دینی)

شامل دین شناسی درابعاد عقاید اخلاق احکام فلسفه دین وارتباط دین باعلوم دیگر مباحثی که مربوط به متن دین می شود؛ روش های بررسی دردین ؛انواع اسلام شناسی ها وقرائت های دینی وتفسیرهای گوناگون . اسلام حق وباطل ؛ ناب وآمریکا متحجرانه و.....همه درمعرفت دینی واسلام شناسی اتفاق می افتد. کتاب وحدیث واحد لکن تفسیروبرداشتهای متفاوت حتی در روش واحد برداشتهای متفاوت. مثلا تبیین عاشورا جوانب مختلف وجامعی دارد. سیاسی ؛اجتماعی ؛معنوی ؛عرفانی ؛تاریخی ؛حماسه ؛ شهادت ؛روائی ؛جامعه شناسی؛ حقوقی ؛فقهی ؛ فلسفی ؛شور وعزا داری ؛و شعر وادبیات و.....هرکسی بخشی را پررنگ کرده  وازابعاد دیگرغافل است این همان است که می گوئیم اجتهاد جامع و عالم بزمانه میخواهد. نتیجه نهائی اینکه دین با کارکردهای متفاوت وقرائتهای متفاوت ارائه می گردد.

۲.علما ومبلغین و روحانیت. (صنف)

هم ازنظرخلقی و هم ازنظرعلمی وگفتاری وکرداری و بدعتی  یعنی کلیه تعاملات مروجین دین که مطابق استنادارهای دین نباشد وسبب ضربه زدن به دین وعلما وجامعه روحانیت شود. خلاصه هرچند که ناپسند دینی باشد وازمروجین دین دیده شود. دراینجا بنابراعتقادات مختلف دینی روحانیت رفتار وگفتارهای مختلفی ازآنها سرمی زند. ناظرین ومردم هم به اصل دین و هم به جامعه روحانیت بدبین می شوند. بعضی ازرفتارها وگفتارها وکتابهای علمای دینی ممکن است براساس علمشان باشد وبدان معتقد هم باشند وبعضی براساس بی مبالاتی نسبت به دستورات دین اینطورمی گویند ومی نویسند وعمل می کنند.

هرچند باید اقوال را نقد کرد ونه شخص وشخصیت را. حرف حق ازحلقوم هرکسی گفته شود خوب است البته باید مواظب بود حق وباطل بهم نیامیزد واختلاط والتقاط تولید نگردد.. یعنی خلاف کتاب وسنت عمل نکنیم لکن مردم متدین بحق ازعلما وروحانیت انتظاردارند به آنچه می گویند پایبند باشند.

اما دراینجا شما با انواع روحانیت وعلما روبرو می شوید مثل یکی روحانیت انقلابی ودر خط امام ورهبری وشهدا دوم روحانیتی که مخالف مسیر انقلاب وجمهوری اسلامی هستند وباگفتار وکردارشان هم نشان می دهند. سوم روحانیت متحجری که هنوز باورشان نشده وضعیت جدید دین وحوزه ومردم . چهارم روحانیتی که غیرمنطقی و غیرمنصفانه و بد از دین وانقلاب وامام ورهبری دفاع می کنند واشکالات راقبول نمی کنند. پنجم روحانیتی که مدیرشدند واز مردم و شعارهای انقلاب فاصله گرفتند. ششم روحانیتی که باهردیدگاهی دررفاه وتجمل وتکاثرمعیشت میکنند ومقدسات فقط درکلامشان است. جالب هست که قرآن هم ازعلما ستایش بسیار عظیمی کرده وهم خطاها وانحرافات آنها رابیان کرده است.

 

 

 

۳.دینداران . (مردم )

مردم متدین ودینداران . دراین بخش بیشترحوزه شخصی دین داری مورد نظراست وبیشترین توجه به فرد مومن است و اگرقضاوت اکثری هم کردیم باز نظرمان فرد فرد مردم می باشد ؛ مردمی که دین دارند لکن مطابق آن زندگی نمی کنند. قول وفعل واعتقاداتشان ضد همدیگراست. عمل به دین برایشان گزینشی است . البته بعضی هم اصلا حاضرنیستند دین رابپذیرند ونسبت به دین خنثی هستند و بعضی حتی دین رامانع توسعه وپیشرفت می دانند وبرعلیه آن فعالیت می کنند. توجه به مخاطبین وروحیه و تربیت فرهنگی اشخاص دراین عرصه بسیارمهم است.

روان شناسی دینی و غیره  با نگاه به فردازعلومی است که دراین زمینه فعالیت می کند و می تواند به آسیب شناسی برسند. بعد فردی دینداری ازهرنظر دراین بخش باید آسیب شناسی بشود. بعضی شاید درجامعه تظاهربه دینداری بکنند لکن درخانواده یا امورشخصی خود فرد متدینی نباشند. نتیجه فروع زیادی که افراد درزمینه دینداری پیدا می کنند. این شناخت علاوه برآسیب شناسی برای تبلیغ دین لازم وضروری است. تاریخ دینداری افراد درجوامع مختلف بسیارخواندنی است واینکه افراد چگونه مواجه بادین داشته اند.

۴.جامعه دینی.(جامعه)

 یعنی  تبدیل آموز های دین و اسلام وقرآن وسنت اهلبیت عصمت وطهارت علیهم السلام  به تدوین برنامه عینی وعملی درجامعه دینی (عینیت یافتن دین درجامعه).وضعیت استقرار دین درساختار و تاروپود جامعه واجتماع  و یا عدم آن  و یا تبدیل دین فقط درحد شعائر و نمادها و وضعیت سیاست وحکومت وحاکمان وقانون وتمام آسیبها ومشکلات جامعه دینی درابعاد بهداشت ؛ رفاه وآسایش؛ عدالت ؛ آزادی ؛ آموزش؛ و غیره ازمسائلی است که باید آسیب شناسی شود. دراین بخش باید علاوه برفقه جواهری که برای فرد نوشته شده است ؛ فقه جواهری برای جامعه هم نوشته شود که صدها جلد خواهد بود و بالاتر ومهمتر دیدگاه اسلام شناسی درباره جامعه دینی الهی اسلامی وبشری است ویا علوم انسانی دینی. چیزی که بشدت کمبود داریم وجای خالیش حس می شود. اگرمدعی هستیم که مجموعه دین مبین اسلام تمدن سازاست ودرتمام اعصاروزمانهاپاسخگواست باید این رابمنصه ظهوررساند وهرچه داریم روی میزبگذاریم.نشان دادن خوبیها ودستورات دین درعرصه عمل جمعی وظهورآن درتمام بنیانهای جامعه ازخواسته های همه انبیاء واولیاء ومعصومین است یعنی جامعه دینی به سطحی برسد که مرضی خداباشد ودرآن اکثریت به سعادت دنیا وآخرت برسند. طبیعی است که دعوت فرد به دین بادعوت جامعه به دین بسیارمتفاوت است.هدایت وارشادفردی به دین درتمام زمانها وبیشترمکانهادرطول تاریخ بشریت اتفاق افتاده وهمیشه افرادخداجو بدان لبیک گفته اند لکن دعوت جامعه به دین باموانع بسیاربزرگ ومشکلی روبروبوده است. درهدایت افراد مانع دوعنصرنفس اماره ووسوسه های شیطانی ازموانع اصلی است ولکن درهدایت جامعه علاوه برموانع فوق سلطه واستکباروبیگانه نیزبرآن افزوده می شود بخصوص جائی که امتی وجامعه ای بخواهد دین رادرمتن سیاست وحکومت وارد کند وبتعبیربهتردین عین سیاست وسیاست عین دیانت شود. بابرداشتهای مختلف که ازمتن دین اجتهاد می گردد گونه های مختلف سیاست ودیانت راخواهیم داشت وتشکیل جامعه دینی باچالشهای درون دینی وبرون دینی روبرومی شود. علاج آن کارآسانی نیست ونیاز به فرهنگ ومعرفت جمعی وکرسی های آزاد اندیشی و نوآوری ونظریه پردازی وسعه صدروحلم وتلاش وکوشش فراوان دارد.

۵.نهادهای دینی (حوزه علمیه)

 حوزه علمیه دردرجه اول وبعد نهادهائی (مثل دفترتبلیغات اسلامی ؛ سازمان تبلیغات اسلامی ؛ اوقاف وامورخیریه ؛ دانشگاههای دینی ؛ مراکزقرآنی ودینی ؛ و......؛)که متکفل اموردینی هستند باید آسیب شناسی درهمه ابعاد شوند. آیا حوزه دینی دردوران معاصربشکلی هست که پاسخگوی تمام قد فرد واجتماع وجامعه داخلی وخارجی ونهادهای علمی دیگرباشد. بتواند علما ودانشمندانی تربیت کند که جوابگوی انقلاب ونظام ومردم ومنطقه و بین الملل باشند. ملاک حوزه های علمیه دردوران معاصرچیست ؟ وماهیت آن کدام است؟ آیا حوزه علمیه بشناخت خود وکمبودها ونواقص ساختاری واداری ومدیریتی وغیره علم پیدا کرده است ودرصدد رفع آن برآمده است؟ آیا حوزه علمیه معاصربا قدیم فرق دارد ورسالتشان متفاوت است ؟ مباحث حوزه درهفت بخش کلان قابل بررسی است:

1-آموزشی 2-پژوهشی 3-اداری 4-مالی 5-مدیریتی(نیروی انسانی ؛ برنامه ریزی ؛ آینده نگری ؛ ازطراحی تا اجرا) 6-تبلیغات7-فرهنگی. که هرکدام صدها موضوع زیرمجموعه دارد و درکل سازمان ویا صنف راتشکیل می دهد. دراین بخش به کارکرد نهاد دینی اهمیت داده می شود وبحث علما وروحانیت مورد بحث نیست. حوزه انقلابی چیست ؟ ونقش حوزه علمیه درعینیت بخشیدن دستورات الهی درمتن ساختارجمهوری اسلامی ازمباحث مهم دراین بخش است.

تاریخ حوزه های علمیه درطول تاریخ درجهان اسلام وارتباطات درونی وبیرونی آن نیزازمباحثی است که نباید درباره آن غفلت کرد.

  • رسول ملکیان اصفهانی

ممکن است است هرشخص در هرمحیط علمی درس بخواند دارای عقاید ونظریات غیررایج درآن مرکز علمی بشود ولکن وقتی علم ازمهد ومرکزخود به مراکز دیگری  کوچ و مهاجرت کند که شایسته گی وتمکن علمی لازم را نداشته باشند ؛ شخصیتهای خاصی راتربیت می کنند که با مقاصد آن علم و مرکز علمی متفاوت وبلکه متناقض می باشد.

 ما نخواستیم دراینجا از افراد به عنوان باطل یا انحراف ویا ارتداد ویا نواندیش دینی وامثال آن نام ببریم.

با این مقدمه کوتاه دوتذکروانتقاد وپیشنهاد می دهیم:

1-درکشور باید دانشگاهها ومراکزعلمی وغیر علمی که اسلام شناسی و ورشته های حوزوی  تاسیس  کرده اند باید مورد تجدید نظر قراربگیرند و نظر اینجانب این است که بصورت کامل این رشته دردانشگاهها  تعطیل گردد (بصورت تدریجی ؛ یعنی اینکه جذب دانشجوی جدید نداشته باشند وبعد ازاتمام وفارغ التحصیل شدن دانشجویان فعلی ؛ این رشته ها در دانشگاهها مطلقا تعطیل وغیرفعال گردد. قبلا در نامه ای نوشتم که حدود 350 رشته حوزوی و علوم اسلامی تا دکتری در دانشگاههای کشور وجود دارد وفایل آن را هم فرستادم) و مراکز دیگر مثل آموزش و پرورش وادارات ونیروهای نظامی وانتظامی  با مدیریت صد درصدی حوزه های علمیه باشد.

دریک کلام: حوزه های علمیه باید مرجعیت علمی علوم وحیانی وحوزوی باشند. واین انحصارطلبی ودیکتاتوری حوزوی نیست بلکه براساس عقلائی تقسیم علم ونهاد علم است.

2- دفتراموراجتماعی وسیاسی ؛ و یا معاونت تبلیغ وامورفرهنگی ویا مراکز تخصصی حوزه علمیه... رصد کامل اموراسلام شناسی را  در تمام رسانه ها ( کاغذی ؛ دیجیتال ؛ وب ؛ سمعی وبصری ؛ ماهواره  و...)  داشته باشند وبا برنامه ریزی مواجهه علمی داشته باشند.

هر چند این کارفوق العاده سنگین و برنامه وبودجه سنگین ونیروی انسانی توانمند وتربیت شده ای می خواهد لکن جز این راهی نیست و از وظایف مهم در مرزبانی صحیح وصادق وحق ازاسلام ناب محمدی(ص) است. آیا برای حوزه علمیه وظیفه مهمی جز این متصور است؟ پاسخ به شبهات این نیست که از ما سوال کنند تا جواب دهیم ؛ بلکه در موضوعات وعناوین مهم باید بصورت فعال دراین عرصه ها ظاهرشد.

-به هرحال بارسنگین برنامه ریزی ومدیریت آن برعهده مرکزمدیریت حوزه های علمیه می باشد.

-بسیاری ازنقد وسوالات وشبهات درقرون گذشته بصورتهای دیگرمطرح وجواب داده شده است ودرزمان ما بصورت رنگ ولعاب وادبیات نوینی عرضه شده است ؛ لکن ما نیز باید با ادبیات وفکرعلمی جدید جوابهای نو ومنطقی وعلمی بدهیم.

- ورود دستگاههای نظامی وانتظامی وامنیتی به این مقوله ها قبل از حوزه علمیه خسارتهای جبران ناپذیری از خود برجای می گذارد.

-رصد ونقد افکارواندیشه ها با مدیریت حوزه های علمیه به هیچ وجه با آزادی اندیشه منافات وتضاد ندارد .

-رصد محصولات علمی و نقدها ی کشورهای اسلامی وغیراسلامی که فعلا درحد آرمان وآرزو رخ می نماید.

 

و اما نمونه:

به یک نمونه زیر توجه کنید که فردی بیش از یک دهه است که کتابها و مطالب مهمی در نقد فقه و اسلام تالیف کرده و دانش آموخته دکتری در رشته «فقه و مبانی اسلام» دانشگاه تهران هم می باشد؟؟؟؟؟ چه کسی وچه مرکزعلمی حوزوی بصورت جدی برای نقد وپاسخگوئی با آن درآمده است؟؟؟ جوابهای سطحی و زود گذرونقدهای اداری وامری وسفارشی...راهی ندارد؟؟؟ بلکه حوزه علمیه به عنوان یک مرکز زنده علمی وفعال باید مکانیسمی تعریف کرده باشد که جوابهای طبیعی و علمی وجامع و کامل به چنین مطالبی داشته باشد.

درچنین موقعیتی ما با یک دو گانه گی عجیبی روبرو هستیم که قابل حل است. یکی اینکه اینها رصد شود وجواب داده شود . و دوم اینکه حالت اداری وسفارشی وامری وسطحی هم نباشد.

 

صدیقه وسمقی (زادهٔ ۱۳۴۰ تهران) شاعر، نویسنده، مترجم، اسلام پژوه، تحلیل‌گر مسایل سیاسی، اجتماعی ایرانی ساکن سوئداست. او استاد دانشگاه تهران و نماینده اسبق مردم تهران در نخستین دوره انتخابات شوراهای شهر و روستا و سخنگوی این شورابوده‌است.

صدیقه وسمقی به فاصله کوتاهی پس از انقلاب ۵۷ وارد مدرسه شهید مطهری شد. او سه سال در این مدرسه به تحصیل علوم مذهبی پرداخت. در سال ۶۲ وارد دانشگاه تهران شد و تا دریافت درجه دکتری در رشته «فقه و مبانی اسلام» در آنجا ادامه داد.

 

«زن، فقه، اسلام» ؛ انتشارات صمدیه، ۱۳۸۷

«توصیف دردهای مذاب» ؛ انتشارات اطلاعات ؛ 1389

«حتما راهی هست» انتشارات خاوران 1393

«بضاعت فقه» انتشار مجازی کتاب

«بازخوانی شریعت»: ۱۳۹۸

« مسیر پیامبری » شهریور 1400 انتشارمجازی کتاب

و مقاله: تاثیر قدرت برپیامبری 1400

 

الف-درباره کتاب: زن، فقه، اسلام

زن، فقه، اسلام نوشته دکتر صدیقه وسمقی کتابی است فقهی حقوقی و اجتماعی پیرامون حقوق زن، نویسنده در این کتاب به بررسی و نقد نظریه برخی فقها و روش استنباط آنها پرداخته است. در این کتاب موضوعاتی چون چند همسری، خروج زن از خانه، حق انتفاع جنسی زن، آیا مرد بر زن سلطه دارد؟ مسئولیت‌ها و حقوق مادر نسبت به فرزند، حضانت، ولایت مادر، طلاق سن بلوغ، قضاوت زن، شهادت زن، دیه زن و ارث زن مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. نویسنده با عرفی خواندن مبنای احکام فقهی، انتساب آنها را به اسلام نقد می‌کند و معتقد است که قانونگذاری اعم از قوانین مدنی و جزایی در صورت عدم تعارض با واجبات و محرمات بدیهی از حوزه احکام شرعی خارج است.

 

 

چهره زن مسلمان در دنیای امروز

در دنیای امروز هنگامی که از زن مسلمان یاد می شود، چهره ای از او ترسیم می گردد که زن مسلمان خود نیز از آن ناخشنود است. در جوامع اسلامی بویژه زنان و مردان تحصیلکرده، جوانان و روشنفکران این چهره را ناپسند می دانند و از اینکه زن مسلمان در جهان با چنین چهره ای شناخته می شود رنج می برند. بسیاری از زنان مسلمان که این چهره را نامطلوب می دانند و در اندیشه خود قادر به بازسازی این چهره نیستند، از این چهره روی برمی گردانند و در جهانی که آشنایی با همه فرهنگ ها آسان شده، سیمایی دیگر برای خود برمی گزینند. اندیشمندان و روشنفکرانی که با دین سر سازگاری ندارند از این امر استقبال می کنند، اما اندیشمندانی که دین باورند و در عین حال معتقدند که دین در زندگانی انسان در جایگاهی قرار دارد که با تغییرات و تحولات جوامع می تواند سازگار باشد، می کوشند که چهره زن مسلمان را بازسازی کنند، یعنی از سویی اصول انکارناپذیر اخلاقی و دینی را حفظ کنند و ازسوی دیگر چهره ای مطلوب و زیبا برای زن ترسیم کنندکه زن مسلمان از این چهره روی بر نگرداند و نگریزد و با گریز از آن چهره نامطلوب، هویت خود را از دست ندهد.

اما چهره ای که امروز غالباً زن مسلمان را با آن می شناسند چنین است: زن مسلمان موجودی است غیرمستقل، متکی به مرد، مطیع و فرمانبر مرد. این موجود که معمولاً در زیر پوششی سیاه پنهان شده، نمی تواند بدون اجازه مرد اعم از شوهر یا پدر از خانه خارج شود. او در جامعه منشا اثر نیست و نمی تواند در اداره جامعه سهمی داشته باشد. اگر در برخی جوامع اسلامی زنانی به مقاماتی مانند نخست وزیری و یا مانند آن رسیده اند، از آن روی بوده که در آن جوامع اسلام حاکمیت نداشته است.

زن مسلمان در دنیای امروز موجودی شناخته می شود که دارای حقوق فردی، خانوادگی و اجتماعی، برابر با مرد نیست. ارزش انسانی او کمتر از مرد است، از این رو دیه او نصف دیه مرد است، نصف مرد ارث می برد. شهادت او در محاکم عادل نصف شهادت مرد است. او نمی تواند قاضی باشد، او نمی تواند به مقامات بالای سیاسی دست یابد. او حتی حق ندارد به همسر خود اعتراض کند که چرا زن دیگری اختیار کرده و اگر در ضمن عقد نیز شرط کندشرط کند که همسرش نباید زن دیگری اختیار کند، این شرط باطل است. او نسبت به فرزند خود حقی ندارد و فرزند متعلق به پدر است و...

بدیهی است که موجودی چنین ضعیف و ناتوان مستحق ترحم است و نمی تواند چهره ای زیبا و مطلوب برای زنان مسلمان و آگاه امروز باشد.

 

صورتگر این چهره کیست؟

به راستی این چهره ناموزون را که هر زن مسلمان وآگاهی می کوشد بگوید که « من چنین نیستم » چه کسی ترسیم کرده است ؟ و از چه زمانی ترسیم شده است؟ اگر به متون فلسفی، کلامی و عرفانی که از دانشمندان علوم اسلامی بر جای مانده مراجعه کنیم، ممکن است با عباراتی روبه رو شویم که موجب تحقیر زن است، اما موضوع بحث آن علوم چیز دیگری است و بحث پیرامون حقوق زن و بایدها و نبایدها برای او در این علوم جایگاهی ندارد. آنچه از خلال آنها درباره زن به دست می آید گذراست و در اصل پایه و اساس آن دیدگاه نیز در جای دیگری بنا نهاده شده است. اما هنگامی که متون فقهی را ورق می زنیم، در فصول مختلف هر از گاهی به عبارتی برمی خوریم که خواننده را به تامل و پرسش وا می دارد. ما ابتدا به ذکر نمونه هایی از عبارات و مضامین مستفاد از آنها می پردازیم:

ـ نماز جمعه از زن، برده، مسافر، پیرمرد، کور و فلج ساقط است.

ـ مسجدِ زن خانه اوست.

ـ زن بدون اجازه شوهر نباید از خانه خارج شود.

ـ دختر نمی تواند بدون اجازه پدر ازدواج کند.

ـ مادر می تواند برای شیردادن به نوزاد خود، از پدر فرزند خود مطالبه دستمزد کند و پدر اگر با دستمزد او موافق نباشد می تواند نوزاد را به زن دیگری بدهد.

ـ مادر برای شیردادن به فرزند خود، فقط اولویت دارد، نه حق.

ـ از شرایط قاضی، مرد بودن است.

ـ زن در هر زمان و مکان مناسب در صورت تمایل شوهر باید خود را در اختیار او قرار دهد و تمکین کند، اما حق زن از رابطه زناشویی با شوهر خود فقط هر چهار ماه یکبار است.

ـ وظیفه شوهر انفاق به زن و وظیفه زن تامین نیاز جنسی شوهر است.

ـ طلاق در اختیار مرد است و او هر گاه بخواهد می تواند زن را طلاق بدهد، حتی در غیاب زن.

ـ زن اگر بخواهد از شوهر طلاق بگیرد برای جلب رضایت او باید مهر خود و یا بیش از آن را به شوهر ببخشد.

ب-تاثیر قدرت بر پیامبری

صدیقه وسمقی

فصلنامه نقددینی شماره 6 تابستان 1400

در موضوع دین و قدرت می خواهم زاویه ی تازه ای بگشایم و آن تاثیر قدرت بر پیامبری و دین است. برای توضیح این دیدگاه به شرح چگونگی قدرت یافتن پیامبر اسلام و تاثیر آن بر پیام پیامبر، پیامبری و موقعیت مسلمانان و پیروان اسلام از نگاه خویش می پردازم.

پیامبر اسلام در مکه اعلام رسالت نمود و به تبلیغ دین خود پرداخت. پیام او از چنان تازگی و قدرتی برخوردار بود که توانست علیرغم تهدیدهای مشرکان قریش پیروانی پایدار و وفادار بیابد. پیامبر در مکه قدرت سیاسی، مالی و نظامی نداشت. آنچه که روزبروز بر تعداد پیروان او می افزود قدرت پیام و رهایی بخشی آن از نظر پیروان او بود.افزایش پیروان اسلام، به محمد قدرت معنوی می بخشید. اهمیت و قدرت پیام محمد را نباید دست کم گرفت. ارزش پیام او برای برخی تا بدانجا بود که هرگونه تهدید و سرکوب بر آنان کارساز نشد و حتی عده ای از تازه مسلمانان برای حفظ دین جدید خود و برای وفادار ماندن به آن حاضر به ترک موطن خود و مهاجرت به حبشه شدند. حصر سه ساله در شعب ابی طالب نیز چراغ تازه برافروخته را خاموش نساخت، تا آنجا که پیامبر و پیروان او به مدینه یا یثرب آن روز دعوت شدند. چنانکه در منابع تاریخی آمده، مهم ترین علت دعوت محمد به یثرب این بود که دو قبیله ی بزرگ یثرب به دنبال راهی برای پایان دادن به جنگهای طولانی و خونبار خویش بودند. این دو قبیله سالیان درازی با یکدیگر در حال جنگ بودند. شاید برخی از عقلای این دو قبیله به این فکر افتادند که وسیله ای وحدت بخش بیابند و محمد و دین او را چنین وسیله ای یافتند؛ لذا کوشیدند او را به یثرب بیاورند. برای محمد محصور در شعب ابی طالب نیز فرصت مغتنمی بود. او اگر در مکه می ماند:

ـ یا چنانکه عیسی به صلیب کشیده شد، کشته می‌شد، همانطور که در تاریخ نیز ذکر شده سران قریش در صدد کشتن او برآمده بودند و علی به جای محمد در بستر خوابید و محمد مکه را پنهانی ترک کرد و نقشه‌ی قتل خنثی گشت.

ـو یا محمد مجبور می‌شد آواره ی صحراها و بیابان‌ها شود.در این صورت معلوم نیست چه سرنوشتی برای محمد و دین او رقم می‌خورد، اما می‌توان حدس زد که کار بر او و پیروانش سخت می‌گشت.

ـ عقلا این احتمال را نیز می‌توان داد که تحت فشارها و تهدیدهای مشرکان، شعله ی دین محمد می توانست خاموش شود. به نظر می رسد مخالفان محمد نیز با همین عقیده او و پیروانش را تحت فشار قرار می دادند، اما به نظر من بنا بر شواهد تاریخی این احتمال قوی نیست؛ چرا که علیرغم همه ی تهدیدها روزبروز بر تعداد پیروان او افزوده می شد و شعله ی پیام او فروزان تر می گشت.

در هر حال محمد به مدینه رفت و دعوت کنندگان در عقبه‌ی دوم با او پیمان بستند که از وی حمایت کنند و الحق چنین کردند. محمد به عنوان حاکم و رئیس به مدینه دعوت نشد. توافق نامه یا منشوری که چند ماه پس از حضور محمد و پیروانش در مدینه تنظیم و از سوی قبایل هشت گانه امضا شد، گویای آن است که محمد به عنوان رئیس مهاجران دعوت شد و فرماندهی او در جنگهای احتمالی نیز به رسمیت شناخته شد. او اما حق نداشت بدون مشورت و موافقت مومنان اقدام به جنگ یا صلح نماید. او برای ایجاد وحدت و آشتی میان دو قبیله ی بزرگ اوس و خزرج و پایان دادن به جنگهای طولانی قبیله‌ای به یثرب رفت. او این نقش را نیز بسیار خوب ایفا نمود.

تا هنگام مهاجرت پیامبر به مدینه شواهد تاریخی برای طرح این ادعا که او به دنبال کسب قدرت سیاسی بود در دست نداریم، یا لااقل من چنین شواهدی را نمی شناسم؛ مگر آنکه پاره ای شواهد تاریخی را به نفع ادعای خود تفسیر کنیم. برخی عقیده دارند که پیامبر در مدینه تشکیل حکومت داد. من با این عقیده بنا به دلایل فراوان مخالفم. به نظر نگارنده این ادعا فاقد دلایل مثبته ی کافی است. پیامبر در مدینه به تدریج قدرت سیاسی یافت. صرف نظر از این که او به دنبال قدرت سیاسی بود یا نه، شرایط به گونه ای رقم خورد که وی صاحب قدرت سیاسی شد. منشا قدرت سیاسی او حاکم بودن و یا تشکیل حکومت نبود. جنگها و پیروزیها، به مسلمانان و در راس ایشان محمد و دین او قدرت می بخشید. دشمنان اسلام در قدرت یافتن پیامبر و مسلمانان نقش بسیاری داشتند. بررسی جنگهای واقع شده نشان می دهد که بسیاری از جنگهای مهم در نزدیکی مدینه اتفاق افتاده است و این بدان معناست که دشمنان اسلام به آنجا لشکر کشی کرده اند. 

پیامبر دارای مرجعیت دینی بود و پیروزی در جنگها به عنوان فرمانده  نیز به او قدرت سیاسی می بخشید.قدرت سیاسی فقط متعلق به محمد نبود، بلکه جبهه ی مسلمانان قدرت سیاسی می یافت. پیش از آنکه به بررسی تاثیر قدرت سیاسی بر پیامبر، پیام او و موقعیت مسلمانان بپردازم، اختصارا شرح می دهم که چرا از نظر من پیامبر حاکم نبود.

ساده‌ترین پاسخ این است که مدعیان حاکمیت پیامبر دلایل کافی برای اثبات این ادعا ارائه نکرده اند.من که مخالف ادعای حاکمیت سیاسی پیامبر هستم، ناگزیرم دلایل سلبی برای اثبات دیدگاه خویش عرضه کنم. محمد قدرت و تشکیلات اجرایی نداشت. تاریخ نشان نمی دهد که پیامبر برای اجرای دستورات خویش تشکیلاتی را ساخته باشد. نظام اجتماعی حجاز نظام قبیله ای بود و پس از مهاجرت پیامبر و مسلمانان به مدینه قدرت رؤسای قبایل از آنان سلب نشد.

در نظام قبیله ای مردم برای حل و فصل امور و اختلافات خود معمولا به رئیس قبیله خود مراجعه می کنند. این وضعیت با ورود پیامبر به مدینه تغییر نکرد و از قدرت رؤسای قبایل کاسته نشد. برخی شواهد تاریخی نیز بر این مدعا صحه می گذارد. به عنوان مثال جمع آوری جنگجویان در جنگها بر عهده ی رؤسای قبایل بود. مسئولیت جنگجویان هر قبیله نیز ظاهرا بر عهده ی همانان بوده است،اما در جنگ همه زیر لوای پیامبر قرار می گرفتند. گفته شده که در جنگ احد عبدالله ابن ابی که چهارصد جنگجو را از قبیله ی خود بسیج کرده بود، از میانه ی راه با جنگجویان بازگشت و به احد نرفت. پیامبر نفوذی بر جنگجویان که از قبیله ی عبدالله ابن ابی بودند نداشت. برخی شواهد نشان می دهد که حتی هنگامی که افراد برای داوری به پیامبر مراجعه می کردند، او فقط نظر خود را بیان می کرد اما برای اجرای داوری خویش اقدام نمی کرد و تشکیلاتی برای این منظور نداشت.

در تاریخ آمده است که فردی به پیامبر شکایت آورد که دختری آزاد دندان کنیز او را شکسته است. پیامبر به قصاص حکم کرد. مادر دختر مجرم، این داوری را نپذیرفت. برای او قابل قبول نبود که یک فرد آزاد در برابر یک برده مجازات برابر شود. سرانجام آن زن با مالک کنیز به توافق رسیدند که غرامت پرداخت شود. از این نمونه‌ها در تاریخ کم نیست که داوری یا وساطت و شفاعت پیامبر رد می شود. به علاوه پیامبر هیچگاه اعلام نکرد که همه ی قبایل در دعاوی خویش باید به او یا شخص منصوب او مراجعه کنند و یا از داوری و قانون و دستور او پیروی نمایند. مدارک تاریخی گویای آن نیست که قبایل متعدد مدینه بر سر حاکمیت پیامبر وریاست او و یا تشکیل یک حکومت واحد توافق کرده باشند. قبایل مسلمان خارج مدینه نیز به روال گذشته و مطابق سنن قبیله ی خویش عمل می کردند.

برخی به دلیل وجود پاره‌ای قوانین در قران گمان کرده اند که پیامبر قانونگذار بوده است و این امر را شاهدی بر حاکمیت پیامبر گرفته اند. در این باره باید گفت که به عقیده ی نگارنده بر اساس شواهد تاریخی پیامبر معمولا ابتداءً به وضع قانون نمی پرداخت، بلکه وقتی در ارتباط با پیشامدی به وی مراجعه می شد نظر خویش را بیان می کرد و در اجرای آن نیز مداخله نداشت. آیات قران نیز اعم از آیاتی که قوانینی در آنها بیان شده و غیر آن، در چنین زمینه ای وارد شده است. شواهد تاریخی گویای آن نیست که پیامبر دارای قدرت و تشکیلات قضایی، اجرایی و قانونگذاری همچون حاکمان بوده است. پیروان او نیز هیچگاه او را حاکم نمی خواندند.این بدان معنا نیست که محمد دارای قدرت سیاسی نبود، اما میان قدرت سیاسی و حاکمیت باید تفاوت قائل شد، همان طور که میان فرماندهی جنگ و حاکمیت باید فرق گذاشت.

تاثیر این قدرت سیاسی بر پیامبری محمد چه بود؟

قدرت سیاسی نه به دلیل یک توافق و نه به دلیل حاکمیت و به نظر من نه به دلیل تلاش پیامبر برای کسب قدرت سیاسی، بلکه طی یک روند تدریجی و در مسیر حوادث برای او حاصل شد. قدرتی که تاثیرات مهمی بر همه ی شئونات اسلام داشته است. پیامبر اگر از سوی عده ای متهم به خشونت و ترور می شود، و مهمتر ، اگر اسلام متهم به خشونت و جنگجویی می شود به دلیل قدرت سیاسی پیامبر است. اگر مسیر زندگی پیامبر به گونه ی دیگری رقم می خورد و پیامبر قدرت سیاسی نمی یافت، ما اسلام متفاوتی می داشتیم.

قدرت سیاسی اقتضائات خود را دارد. صاحب قدرت ناگزیر است در مقاطع خاص تصمیمات سختی بگیرد. اگرچه به احتمال قوی پیامبر به تنهایی در موضوعات مهم مانند قتل مردان بنی قریظه پس از شکست آن قبیله در جنگ، تصمیم نمی گرفت، اما در تاریخ اینگونه تصمیمات به او انتساب یافته است. دلیل این انتساب نیز قدرت است. پیامبر اگر قدرت نداشت اینگونه امور به او انتساب نمی یافت؛ چرا که او در موقعیتی قرار نمی گرفت که بخواهد برای اینگونه امور تصمیم بگیرد یا در اینگونه مسائل دخالت کند. قدرت سیاسی تا حد زیادی پیامبری را تحت تاثیر خود قرار داد. بسیاری از آیات قران تحت تاثیر جنگها آمده است. اینگونه آیات در یک نگاه گذرا اسلام را دینی خشونت طلب معرفی می کند. این در حالی است که خوی خشونت طلبی و جنگ جویی در قبایل حجاز وجود داشت. محمد به اتحاد قبایل بسیاری کمک کرد، اما آیا هدف او ایجاد یک قدرت بزرگ جنگی بود یا خاموش ساختن آتش جنگ در میان قبایل؟

به نظر من او هدف دوم را پیگیری می کرد، هرچند که عملا از اتحاد قبایل یک نیروی بزرگ جنگی نیز پدید آمد که خوی جنگجویی آنان تغییر نکرده بود. پیامبر آنان را صلح طلب نکرد. من نمی دانم که اگر پیامبر زنده می ماند از این نیروی بزرگ جنگی برای کشورگشایی و گسترش دین خود به دیگر نقاط با توسل به جنگ ابتدایی استفاده می کرد یا نه؛ اما آنچه که در اینجا می توان گفت این است که او زمینه را برای تشکیل یک حکومت قدرتمند پس از خود فراهم ساخت بدون آنکه دستورالعمل صلح آمیزی در اختیار آنان قرار دهد و یا بدون آنکه این نیروی بزرگ را برای اشاعه و گسترش صلح تربیت کرده باشد.

از آثار مهم قدرت سیاسی پیامبر همانا ایجاد زمینه برای تشکیل حکومت پس از خود است. افراد بانفوذ که اولین حکومت را پس از محمد تشکیل دادند خود را جانشین او خواندند و بدین ترتیب از نفوذ و قدرت دینی نیز برخوردار شدند. این در حالی است که پیامبری جانشین ندارد و تاسیس منصب خلافت یکی از نقاط عطف انحرافی در تاریخ اسلام است. شکل گیری حکومت دینی پس از پیامبر تاثیر بسزایی بر سرنوشت اسلام و مسلمانان داشته است. اسلام بدون این حکومتها سرنوشت دیگری می یافت. حتی فقه و علوم اسلامی نیز شکل متفاوتی پیدا می کرد. شریعت شاید به گونه ی دیگری معرفی می شد.

بسیاری از قبایل تحت تاثیر قدرت سیاسی پیامبر و پیروان او به مسلمانان پیوستند. گواه این ادعا خروج بسیاری از قبایل از اسلام، پس از رحلت پیامبر است. این موضوع می تواند نشان دهد که پیوستن افراد به پیامبر مکی به دلیل ایمان به پیام پیامبر بود، اما پیوستن عده ی بسیاری به پیامبر مدنی به دلیل قدرت سیاسی او بود. قدرتی که انگیزه ها را برای پیوستن به اسلام تغییر می داد. انگیزه ها می توانست برخورداری از غنایم یا در امان ماندن از گزند مسلمانان قدرتمند و یا حتی سهیم شدن در قدرت باشد. من نمی دانم که پیامبر چقدر حوادث پس از خود را پیش بینی می کرد.

پیامبر اگر پیش بینی می کرد که پس از وفاتش، ابوسفیان و معاویه، حکومت بنی امیه را به نام اسلام تشکیل خواهند داد، آیا باز هم پس از فتح مکه فرصت تقرب ابوسفیان و معاویه را به خود فراهم می ساهت؟ شاید نه. اما به هر حال قدرت سیاسی پیامبر بود که این گونه فرصت ها را برای افراد فراهم نمود. اگرچه اسلام برای قبایل عرب حجاز در زمان پیامبر می تواند نعمتی بزرگ و تحول بخش محسوب گردد، اما اسلام با مسیری که پیموده آیا برای انسان امروز و حتی مسلمان امروز نیز همان نقش را ایفا می کند؟ به نظر من پیام انسانی اسلام تحت تاثیر قدرت سیاسی و جنگهایی که بی ارتباط با قدرت سیاسی نبود، کم رنگ شده است. فقه و شریعت و آموزه های اسلام هیچ یک از تاثیر قدرت سیاسی مصون نمانده اند. اینها همه بر تربیت و اخلاق اسلامی مؤثر بوده است. پیدایش گروه های افراطی مانند طالبان و داعش و دیگر گروههای اسلام گرا تحت تاثیر این تربیت و آموزش است.

هیچ چیز از تاثیر قدرت سیاسی در امان نمی‌ماند، حتی پیامبری. پیامبر اگر مکی می‌ماند، دین اسلام امروز دین متفاوتی بود. قرآن، قرآن متفاوتی بود. فقه و شریعت و آموزه‌های اسلام و سرنوشت مسلمان متفاوت بود. سرنوشت همه‌ی اینها با مدنی شدن پیامبر که به قدرت سیاسی او انجامید متحول شد.

مسیری که اسلام در زمان پیامبر پیمود راه را برای اصلاح دینی در زمان ما دشوار می‌سازد. راه ما از مسیحیت نیز دشوارتر است. ما به راحتی نمی‌توانیم سنت‌گرایان را قانع سازیم که عملکرد پیامبر و تازه مسلمانان که از نظر سنت‌گرایان سنت اسلامی خوانده می‌شود، تحت تاثیر شرایط و حوادث زمان خود بوده و ما ملزم به پیروی از آن نیستیم. هنوز در کتب فقهی تدریس می‌شود که سالی یک بار جهاد برای مسلمانان واجب است. چرا؟ زیرا پیامبر و پیروان او هر سال جهاد می‌کردند. سرگذشت سیاسی اسلام، مسیر ما را برای جداسازی اسلام از حکومت دشوار ساخته است. بدین ترتیب کار روشنفکران و نواندیشان اسلامی سخت و طاقت فرسا شده است، همچون نرم کردن آهن سخت. آهنی که لاجرم باید نرم شود.

 

 ج-« مسیر پیامبری »

کتاب «مسیر پیامبری» جدیترین اثر خانم صدیقه وسمقی است که فایل پی‌دی‌اف آن به شکل رایگان در فضای مجازی قرار گرفته است.

نویسنده در این اثر علاوه بر طرح دیدگاه‌های خود درباره پیامبری، وحی و دین، می‌کوشد بپرسش‌هایی بنیادی و همیشگی جوابد دهد؛ پرسش‌هایی از قبیل «چرا در همه‌ی زمان‌ها و مکان‌ها پیامبر فرستاده نشده است؛ و یا این‌که چرا پیام پیامبران به صورت خدشه‌ناپذیر به دست همگان نرسیده است؛ و یا چرا در کتاب‌های مقدس گزاره‌هایی خلافِ علم و یا گزاره‌هایی متناقض به چشم می‌خورد».

خانم وسمقی متن کوتاهی را برای انتشار به همراه کتاب در فضای مجازی قرار داده است که در ادامه می‌آید:

هزاره‌هاست که انسان، پیامبر را برگزیده‌ی خدا می‌داند. شاید خدا برگزیده‌ی انسان باشد. هزاره‌هاست که انسان، مسیر پیامبری را از خدا تا انسان می‌داند. شاید مسیر پیامبری از انسان تا خدا باشد.

شواهد، وجود ادیان توحیدی را در همه‌ی دوره‌های حیات بشری تأیید نمی‌کند. توالی در ارسال پیامبران خداباور و یکتاپرست برای هدایت همه‌ی انسان‌ها دیده نمی‌شود. ادعای وجود انبیای الهی از آغاز خلقت آدم، صرفا یک ادعاست که گزاره‌های تاریخی و یافته‌های علمی با آن سازگاری ندارد. هرگونه تلاش برای توجیه ادعای یاد شده، مبتنی بر فرضیاتی انتزاعی و اثبات‌ناپذیر خواهد بود. 

شواهد، حاکی از آن است که‌ اندیشه‌ی انسان درباره‌ی خویشتن و هستی و خدا، به موازات یکدیگر تحول یافته است. این تحول آشکار، دیدگاه رایج درباره‌ی پیامبری را تایید نمی‌کند، زیرا اگر از آغاز خلقت انسان، پیامبران الهی، درباره‌ی خدا و هستی، اطلاعاتی را در اختیار انسان قرار داده باشند، نه تنها تحول در سیر شناخت خدا و هستی به صورت بنیادین معنا نخواهد داشت، بلکه در این مسیر، اطلاعات قابل ابطال نیز نباید وجود داشته باشد. 

من تا رسیدن به این دیدگاه که پیامبری نهادی برساخته انسان است، مسیری را پیموده‌ام که در کتاب حاضر کوشیده‌ام خواننده محترم را در این مسیر با خود همراه سازم. پرسش‌هایی کلیدی در مسیر رسیدن به نظریه خویش مرا یاری کرده‌اند؛ پرسش‌هایی از این دست که چرا در همه مکان‌ها و زمان‌ها پیامبران توحیدی ظهور نکرده‌اند؟ و یا چرا پیام پیامبران به طور دقیق حفظ نشده و به دست همگان نرسیده است؟

من معتقدم پیامبران راه را خود برگزیدند، خدا را خود برگزیدند و مسیر تا خدا را خود پیمودند. آنان با فرمان خدا به خلوت نرفتند و به تفکر برای یافتن راه نپرداختند. آنان دغدغه‌های اجتماعی خود را از وحی نگرفتند و آنچه آنان انجام دادند، مقدم بر وحی است. به عبارت دیگر آنان مسیر پیامبری را خود یافتند و پیمودند.

 

دریک سیرفکری از صدیقه وسمقی به این نتیجه می رسیم:

الف-ابتدا زیر سوال بردن و نقد ونفی احکام مربوط به زنان

ب-نقد به سیاست عین دیانت ودیانت عین سیاست

ج- دو حوزه اول بنوعی مربوط به حوزه فقه بود ولکن در حوزه سوم نفی مسلمات وحی واصطفای آن توسط خدا و ارسال کتابهای آسمانی و.. حوزه کلام واعتقادات یعنی زیر سوال ونفی تمام انبیا وکتابهای آسمانی وبه تبع آن قوانین ودستورات شریعت الهی.

 

رصد و دفاع  ازسوالات وشبهات وانتقادات به اسلام ناب محمدی(ص) ؛ ازوظایف بسیار مهم حوزه های علمیه می باشد.

  • رسول ملکیان اصفهانی

یاد خوبان نه حساب است که فراموش شود نه چراغ است که بی نور شود ونه سال است که به آخر برسد جویباریست زمحبت که همیشه جاری است .

 

اگرخلقت آدم و حوا را حدود ده هزارسال قبل بدانیم مافقط یک نوع آدم داشتیم و می شناختیم و آن هم آدم شرقی بود با تمام تاریخ و خصوصیات و ویژه گیهایش.

لکن حدود چهارقرن است آدمیت تنوع و گونه جدیدی پیدا کرده و متولد شده است که آدم غربی نام دارد. ماشایدخوب آن رانمی شناسیم.

این اراده و فعل الهی است.

 

علت مهمش این است که دردین و علم وفلسفه وفرهنگ شرق نوع انسان ماهیت و ذاتش یکی بیش نیست ومصادیقش فرق می کند.

بعبارت دیگرمفهوم انسان وجود کلی است که دارای مصادیق متعدد است والا نوع منطقی آن یکی بیش نیست و آن آدم شرقی است.

 

یکی ازمجلدات 115 جلدی علم مفاهیم شناسی درقرآن (سایت قائمیه ) اینجانب موضوع یا کلمه و یا واژه انسان است که بیش ازهزارصفحه است. یعنی بیش ازهزارصفحه آدرس و منبع در قرآن که اگرشرح وبسط و گرایش و روش و مکتب قرآنی آن باز وتوضیح داده شود حداقل ۱۰۰۰۰هزارصفحه یعنی ۲۰ جلد ۵۰۰صفحه ای انسان شناسی درقرآن می گردد.

باید گفت آنجا ازانسان و فرزندان آدم و حوا بحث می کند. لکن همین انسان و آدم کانه درزمان ما دو گونه شده است آدم شرقی و غربی.

 

من دراینجا فقط می خواهم به یک مسئله آن اشاره کنم و آن هم اینکه اگر آدم غربی به شناخت و آینده یک و یاچند نفر دسترسی پیدا می کرد چه تصمیمی می گرفت؟ توضیح اینکه اگرآدم غربی می فهمید این نفریا چند نفر در ده سال آینده سبب جنگی خواهندشد که یک میلیون نفردرآن کشته خواهند شد آیا جلوی اینها را می گرفت وآیا اینها رامی کشت که جلوی جنگ رابگیرد؟ من باشناختی که ازآدم غربی دارم می گویم اینکاررا می کند . ولی آدم شرقی چنین کاری نمی کند وقصاص قبل ازجنایت در دیدگاه انسان شرقی جایزنیست وحرام است.

دردیدگاه آدم شرقی تاقاتل وقاتلین جنایتی انجام نداده اند مستوجب مجازات نیستند. (رجوع به علم شریف فقه و احکام قاتل و محارب و...).

 

عارف وانسان کامل و موحد شرقی وقتی به باطن و آینده وسرنوشت انسانها دسترسی پیدا کند آن را کتمان و استتارمی کند و هیچگونه اقدامی و افشائی انجام نمی دهد. لکن عارف و انسان کامل و آدم غربی خود را مجاز به هراقدامی می داند وانجام می دهد.

 

آدم عارف غربی خود رابه شکل دیگری به کهف قرآن نزدیک کرده وتفسیرخود رامی کند.

آدم غربی حاضربه خواب سیصدساله برای ورود به شهرآینده گان نیست بلکه خود را زنده بیدارنگه می دارد برای ورود به آینده.

 

آدم عارف غربی امروزخود را استاد علوم لدنی موسی ها می داند و جوانانی را می کشد که اینها درآینده جنگی به راه نیندازند ویا جوانانی رابه عمد زنده نگه می دارد تا جنگ خود خواسته را راه بیندازند.

 

آدم وعارف غربی تمام مراحل سلوک شرقی را رفته و تمام اسراررا به چنک آورده وآینده متفاوتی را برنامه ریزی می کند.

آدم و عارف غربی روزنامه و بخش حوادث و اختراعات بشر در چند دهه آینده را زودتر نوشته و خوانده و فهمیده. ما منتظر روزنامه امروزدرشرق هستیم. ببین تفاوت ازکجا تاکجاست.

 

عالمان و دانش نمایان شرقی که تفسیرهای غلط از آدم غربی می کنند به این خاطراست که کهف قرآن آدم غربی رانیاموختند. هنوز درخیالات و اوهام شرقی خود بسرمی برند. امروزدر معارف عالم غرب و داستان کهفشان علومی است که ذاتا و ماهیتا با عالم شرق وتفسیرش متفاوت است.

چقدرباستانی و عقب افتاده انسان شرقی است نسبت به آدم غربی.

 

کسانی که فرو افتاده باشند در سیاست واقتصاد و مباحث رایج و معارف متداول ازاین بحث انسان شناختی قرآنی راهی پیدا نمی کنند مغزها و بینش های آنها کوتاه ازدسترسی به این معارف الهی است.

 

تعجب بیشترمن ازاین است که آدم غربی امروز درچهارراه سرنوشت آینده بشر ایستاده است.

انسان شرقی خیلی بایدتلاش کند تا این موجود غربی را خوب بشناسد . آنهاخود ازدل شرق آدم ؛ غربی شده اند وشما باید دردل قرآن وغرب وارد شوی تا آدم غرب شناس شوی.

 

آخرین سفیرخدا آیا ازغرب طلوع می کند و آدم غربی است .؟ مادرگرانقدرش که ازغرب است.

آیا ماباید بطرف منجی بشریت برویم یا منجی بطرف ما؟ این راباید مباحث مهدویت و علم آینده نگری و غیره پاسخگو باشد.

آیادوران آخرالزمان است؟ راستی از زمان بعثت پیامیر اکرم(ص) یا غیبت امام و زمان معاصر؛ آخرالزمان است.

حضرت علامه سیدمحمدحسین طباطبائی می فرماید : مکان ظهور نشئه بین عالم دنیا و عالم برزخ است. یعنی منتظرظهور دراین عالم بااین وضعیت نباشید؟ بلکه درباره زمان و مکان و خصوصیات آن در علوم وحیانی بازخوانی کنید. آیا ایشان هم آدم غربی بود و با کربن درشرق می زیست.

 

هنوزاسرارهزارتوی سوره کهف برای آدم شرقی کشف نشده است ولی تعجب است که غرب درحال سرنگون چهاراسب به بسوی کهف می تازد.

اورا آموخته و علم کهف را به تکنولوژی تبدیل کرده و می کند.

سوره کهف چهارداستان وسناریو برای بشردارد وسه هجرت و تمامی داستان والدین بافرزندانشان. چقدر درد بزرگی است نفهمیدن فرزندان درمقابل پدرشان.

 

اگرچیزی نفهمیدی یا کمی متوجه شدی صبرکن ؛ در این عصرکرونائی برای بشریت که به جد آمده است تا ازبشرمعاصرکهف جدیدی بسازد و شما راخانه نشین کرده است تا شاید قدری بفهمی و چیزی که درجهان کهف می گذرد بدانی و انجام دهی ؛ بارها سوره کهف را باتامل و تفسیربخوان. اگربازنفهمیدی نگران نباش علمش را به اهلش و انجامش را به اهلش واگذارکن . زیرا دور یا زود شما با عصرجدید و آدم غربی مواجه خواهی شد و مقدماتش درحال اتفاق است.

  • رسول ملکیان اصفهانی

قابل توجه فرزندان معنوی خمینی کبیر(رحمه الله)

اصطلاحی است که امام خمینی (ره) برای یک اشتباه و بی نظمی خیلی خیلی کوچک مرحوم سید احمدآقا به کار می برند. نهیبی که امام زده اند نشانگر عدم تحمل ایشان در کوچکترین بی نظمی است.

 

بسمه تعالى‏

احمد عزیزم‏

مرقوم بى‏ تاریخ شما رسید. من نمى‏ دانم چرا به این زودى از آخوندهاى بى‏ بند و بار شدى! پس از این، اول فوق نامه را تاریخ بگذار، بعد شروع کن… (صحیفه امام، ج‏۲، ص۳۷۶)

عتابی با این ادبیاتِ بسیار تند، قبل از اینکه ناظر به سید احمدآقا باشد، خطاب به تمام طلبه هاست که از این وظیفه ی انسانی-طلبگی غفلت می کنند. باشد که لقب “بی بند و باری” به ما نچسبد. نظم، از نشانه های تقواست و از اصول موفقیت؛ و بی نظمی نشانگر عدم شخصیت متعالی.

راستی نمی دانم اگر امام عزیز، امروز حوزه های ما و بی نظمی ها و تساهل این روزهای ما رو می دیدند؛ چه تعبیری به کار می بردند!

  • رسول ملکیان اصفهانی

اول :طلبه ورود به حوزه علمیه باید نسبت به موارد زیر حداقل شرایط را داشته باشد و بعد همین ابعاد  تعلیم وتربیت طلبه در زمانی که در اختیار حوزه علمیه است رو به رشد باشد وهمینها سبب تشکیل هویت پرمحتوی وفعال و.... را در شخصیت حقیقی وحقوقی طلبه بوجود می آورد.

 دوم :باید نظام ارزیابی جدی از پیشرفتهای ابعاد زیر در هرسال بعمل آید.

سوم :هرکدام از اینها نیاز به برنامه ریزی هوشمند درقالب آموزش ؛ تربیت ؛ پژوهش ؛ مدیریت دارد.

چهارم: خروجی حوزه ( مجتهد- مبلغ - مدیر) با توجه به ابعاد زیر.

پنجم :موارد هفتگانه زیر براساس یافته های علوم انسانی و اسلامی با موازین و مقیاس جهانی است. وبرنامه ریزی اینها درنظام های آموزش و پرورش درجهان امروزتخصص است.

ششم :باید توجه کرد طلبه ورودی با چه شاخص هائی ازموارد زیر وارد حوزه علمیه می شود و بعد از شش سال یا ده سال شاخص های زیر چه اندازه در طلبه توسط حوزه تاثیر داشته است.

هفتم: امروز چهارآسیب (با زیر مجموعه و مصداق های بسیار گسترده ) طلاب خروجی حوزه علمیه را تهدید می کند وطلاب با سابقه های چندین ساله در حوزه علمیه دچار آن هستند:

الف- آسیب های عقیدتی سیاسی  ب- آسیب های اخلاقی ج-آسیب های خانواده گی واجتماعی د-آسیب های اقتصادی

اما ابعاد تربیت عبارت است از:

 

1-تربیت بدنی جسمانی

الف-تربیت غذائی

ب-تربیت بهداشتی (بهداشت بدنی شخصی)

ج-تربیت جنسی(بهداشت جنسی)

د-تربیت بدنی(کار وبازی)

2-تربیت عقلانی علمی

(6-از نظر ادبیات عرب: متون عربی روان را مانند ادعیه و زیارت متعارف را صحیح بخواند و قواعد ادبی و دخالت آنها در معانی را بداند.

7-از نظر انس و آشنایی با قران و حدیث: آشنائی با علوم قرآنی وتفسیر وآشنائی با حدیث و نهج البلاغه.

8-از نظر تاریخی: اطلاعات عمومی راجع به تاریخ انبیا (علیه‌السلام)، اسلام، ائمه (علیهم‌السلام)، تشیع، دورۀ معاصر ایران، انقلاب اسلامی و منابع آن داشته باشد.

9-حدأقل توان لازم در انتقال دانسته ها و اعتقادات خود را به صورت گفتاری یا نوشتاری را کسب کرده باشد.

10-توان لازم در بر آورده کردن توقعات متداول از روحانیت نظیرمدیریت مسجد، اقامه نماز میت، استهلال، قبله‌یابی،  اجرای عقد ازدواج و ... را بدست آورده باشد.)

3-تربیت اجتماعی

الف -تنظیم روابط ومقررات اجتماعی

ب-تربیت خانوادگی

ج-تربیت سیاسی

د-تربیت اقتصادی

ه-تربیت قضائی

و-تربیت نظامی

ز-تربیت شغلی

ح-تربیت مدیر

ط-تربیت اخلاقی

 (1-از نظر اطلاعات و مهارت های عمومی: اطلاعات طلبه در مسائل شخصی، اجتماعی و سیاسی از یک مؤمن انقلابی غیر طلبه کمتر نباشد. و مهارت های زندگی مانند کار با رایانه ، سواد رسانه ، توان جسمانی و ... را داشته باشد.)

(11-از نظر مسائل اجتماعی: جریان های سیاسی موجود را بشناسد و نسبت به نظام، انقلاب و حاکمت دینی دغدغه‌مند بوده و با فقه سیاسی اسلام و تمدن اسلامی؛ فرهنگ دفاع مقدس و سیرۀ شهدا مقولۀ تهاجم فرهنگی و اهداف و ابزار و روش‌های آن؛ فهم صحیح از استکبار جهانی، صهیونیزم و سایر دشمنان دین و انقلاب؛آشنایی داشته باشد.)

(12-از نظر اطلاعات صنفی: به هویت و رسالت روحانیت و حوزه‌های علمیه داشتن اعتماد و اعتقاد کامل ؛ و از وظایف و رسالت‌های نهاد روحانیت و پیشینۀ درخشان و سرمایۀ جاودان طلاب و حوزه‌های علمیه و سیره سلف صالح؛ آگاهی کامل داشته باشد.)

4-تربیت معنوی (روحی -دینی)

الف-تربیت عبادی

ب-تربیت اعتقادی

(2-ز نظر عقائد: استدلالهای عقلی و نقلی بر حقانیت مذهب تشیع در حد عمومی را خوانده و پذیرفته باشد. و از فرق شیعی؛ و جریان‌های انحرافی و عمده ترفندهای آنان اطلاع داشته باشد و بتواند پرسشهای متعارف در این زمینه را پاسخ دهد.).

(3-از نظر تعبد: ملتزام به تکالیف شرعی باشد و نسبت به رعایت مستحبات و مکروهات بی تفاوت نبوده و با آداب دینی و ادعیه و زیارات بیگانه نباشد.).

(5-از نظر احکام فقهی: ابواب فقهی، و مسائل اختلافی را بشناسد و بر مسائل مبتلی به مانند مباحث ولایت فقیه، محاسبه خمس، ارث ، معاملات ، وصیت، ذبح و ... تسلط داشته باشد. و  توان مراجعه به رساله های توضیح المسائل و متون فقهی و استخراج فتوی را داشته باشد؛ و نیز مبانی استدلال فقهی را بشناسد تا مبتلا به استدلالهای عوامانه و قیاس و ... نگردد.)

5-تربیت اخلاقی

-ارزش ها وضد ارزش ها ؛ فضایل و رزایل

-اهداف ؛ روش ها ؛ مراحل ؛ حوزه ها

(4-از نظر اخلاقی: به دستورات اخلاقی، سنن، آداب معاشرت، و زی طلبگی التزام داشته باشد و با منابع اخلاقی آشنائی داشته باشد)

6-تربیت عاطفی(روانی)

-مهمترین آنها ترس ؛ خشم؛ حسادت؛لذت؛محبت

-توصیف نمودهای عاطفی انسان

-تاثیرمسائل عاطفی برجسم

-بهداشت روان آرامش روانی

-کنترل عواطف منفی

-عوامل رشد عواطف مثبت

7-تربیت خلاقیت انسان(ابتکار- هنر)

 

 

 

  • رسول ملکیان اصفهانی