12 قانون عشق از دیدگاه حافظ
قانون اول: عشق، یعنی دگرخواهی مطلق، در مقابل
خودخواهى.در حد نثار کردن جان
اهل نظر دو عالم در یک نظر ببازند
عشق است و داو اول بر نقد جان توان زد
قانون دوم : آمادگی برای گذراندن سختى ها و رنج هاى عشق
عشقبازی کار بازی نیست ای دل سر بباز
زان که گوی عشق نتوان زد به چوگان هوس
قانون سوم: آهستگى و پیوستگى
طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل
بیفتد آن که در این راه با شتاب رود
قانون چهارم: آداب دانی
هزار نکته باریکتر ز مو این جاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند
قانون پنجم: عشق باید به درون یک فرد باشد نه به ظاهر
از بتان آن طلب ار حسن شناسی ای دل
کاین کسی گفت که در علم نظر بینا بود
قانون ششم: توجه و تمرکز در عشق و بی ادعایى. مقام استغناء از غیر و عین فقر به معشوق
در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید
زان که آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش
قانون هفتم: در عشق رنجشى وجود ندارد.
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
قانون هشتم: نیاز به استاد و راهنما در مسیر عشق.
به کوی عشق منه بیدلیل راه قدم
که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد
قانون نهم: بی توقعى عاشق
حافظ وظیفه تو دعا گفتن است و بس
دربند آن مباش که نشنید یا شنید
قانون دهم: نیازردن معشوق حتى با اظهار عشق.
دلش به ناله میازار و ختم کن حافظ
که رستگاری جاوید در کم آزاریست
قانون یازدهم : فاش نکردن اسرار عشق به افراد نالایق
با مدعی نگویید اسرار عشق ومستی
تا بی خبر بمیرد در درد خود پرستی
قانون دوازدهم : راهنمایى و هدایت افراد لایق و طالبان واقعى
من که ره بردم به گنج حسن بیپایان دوست
صد گدای همچو خود را بعد از این قارون کنم