رسول ملکیان اصفهانی

زندگینامه و آثار علمی و پژوهشی و قرآنی رسول ملکیان اصفهانی

رسول ملکیان اصفهانی

زندگینامه و آثار علمی و پژوهشی و قرآنی رسول ملکیان اصفهانی

مشخصات بلاگ
رسول ملکیان اصفهانی

آثار علمی دراین سایت بصورت تخصصی در حوزه قرآن و مفاهیم شناسی می باشد .
و به لطف الهی پدید آمده است که بصورت رایگان (115 جلد) در اختیار عموم قرار می گیرد.

علم مفاهیم شناسی درقرآن ازعلوم نسبتا نو پدید تفسیر و علوم قرآن می باشد .
مطالب آن بویژه منبع مناسب برای پژوهشگران قرآن و پایان نامه ها است.

یاد داشت ها بیشتر دغدغه های استاد می باشد .

بایگانی

 

 آیت الله  سید محمد جواد علوی طباطبایی بروجردی به صراحت فرمودنند چیزی بنام علم اقتصاد اسلامی نداریم.

 

ولی باید چند نکته را دراین جا بیان کنم:

1- وضعیت فعلی اقتصاد درجامعه را خیلی ازچشم اقتصاد غربی یا شرقی یا اختلاط  غرب وشرق واسلام و یاحکمرانی غلط و یا… می دانند . خدا کند درهمین قدرباقی بماند وفردا اقتصادی به اصطلاح نظام اقتصاد اسلامی عرضه نگردد که هزاربلای بیشتربرسر جامعه ما بیاورد و دچار آزمون و خطا های مجدد شویم و همه از دید دین یا خدا وپیامبر ببینند. ازاین سخن که بگذریم .

2-حضرت آیت الله بروجردی نیز از واقعیت فقه ودین شناسی بیش ازهزارو چهارصد سال  درحوزه های علمیه  دفاع کردنند و این مطالب رافرمودنند یعنی حرف جدیدی نزدنند که شما سخت ناراحت شدید؟  که هم محدود به درون دینی علوم حوزوی و هم فقه فردی است. چیزیکه شما هم بدرستی اشاره فرمودید (حوزه علمیه سنتی) یعنی همانی که یکی از خروجی هایش انقلاب اسلامی بود. که به نظر می رسد  درحفظ اساس دین و نشرآن تا زمان قبل از انقلاب اسلامی بسیار موفق عمل کرده است . وعلمای هرعصری در اقتضاء ات زمان خودشان مواضع خوبی داشته اند ؛ هرچند کارنامه هرگذشته وتاریخی قابل ارزیابی ونقد است .حال باید نظاره گر بود درقرون بعدی اسلام چگونه می شود؟

3-حرف جدی اینجانب این است:

لطف کنید امثال شما که به اقتصاد اسلامی (علمی ؛ نظامی ؛ سیستمی و…) وغیره اعتقاد دارید ؛ اول از نظر معرفت شناسی مشخص کنید رسالت وقلمرو واهداف دین و علم چیست؟ چقدر شما به علم بشر اعتقاد دارید؟ چقدر علم بشر را دراقتصاد لازم می دانید ؟ و…آیا شما به یک حدیث گرائی افراطی دچار نشده اید؟ اینکه سراغ اصول عملیه بروید واقتصاد درست کنید آیا همان علم اقتصاد نیست که به پای دین نوشته می شود.

 

جمعبندی اینجانب این است که: دین درعلومی که حرف زده است به اندازه یک کتاب گفته است (مثل علم اقتصاد) و نود ونه جلدآن را به علم وعقل بشرواگذارکرده است و دین بسیار علم راستایش کرده است.

دین درحوزه های مختص خود ۱۰۰جلدی صحبت کرده است. البته علم درجاهائی به دادهای دینی نیز کمک شایانی کرده است و دین نیزمشوق علم آموزی بشربوده است.

امروزبرای کل بشریت رفع جهل اهمیت یافته است و این بوسیله علوم وحیانی و بشری امکان یافته است.

دین قول الهی و علم فعل الهی و همه عالم کوه انباشت علم و دانش است. ما در این قافله کجا قرارگرفته ایم.

  • رسول ملکیان اصفهانی

 

 

آیا عقل در معارف اسلامى جایگاهى دارد؟ / آیت‌الله‌العظمی جعفر سبحانی

 

 

ما اگر عقل را تعطیل کنیم هیچ اصلى از اصول دین را نمى‌توانیم ثابت کنیم. حتى در اثبات نبوت پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم، نیاز به دستگاه عقلانى است تا بگوییم خدا حکیم است، حکیم هرگز راضى به «اغراء به جهل» نمى‌باشد. پس اگر آورنده این معجزه (نعوذ بالله) انسان ناسالمى باشد، خداوند حکیم نباید چنین قدرتى را در اختیار او قرار دهد. این با حکمت خداوند منافات دارد...


 

 آیتاللهالعظمی جعفر سبحانی در پاسخ به این شبهه براساس نگاه شیعی به اثبات حجیت و اعتبار عقل در شناخت معارف پرداختهاند.

قرآن کریم مىفرماید:

ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِى هِیَ أَحْسَنُ. 1

با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت نما و با آنها به روشى که نیکوتر است استدلال و مناظره کن پروردگارت از هر کسى بهتر مىداند چه کسى از راه او گمراه شده است و او به هدایتیافتگان داناتر است.

این آیه به ما مىآموزد که اگر بخواهیم حقیقت را به دیگران بگوییم سه راه دارد:

1 . بالحکمة: حکمت در این آیه به معناى اصطلاحى نیست، بلکه هر سخنى که محکم و استوار باشد، به آن سخن حکیمانه مىگویند. اگر معارف عقلى هم از این طریق ثابت شود بخشى از حکمت است.

2. والموعظة الحسنة: یعنى با پند و اندرز افراد را از گمراهى نجات دهیم.

3 . و جادلهم بالتى هى احسن: اگر شخصى، مخالف ما است با مسلّمات خودش با او سخن بگوییم. مجادله بهمعناى این است که مسلّمات خصم را بگیریم و طبق مسلّمات او با او حرف بزنیم. 2

چرا قرآن این سه راه را پیشنهاد مىکند؟ چون مخاطبها فرق مىکنند. گاهى مخاطب، انسانى عقلانى، حکیم و اهل استدلال است. مسلماً باید با او با قول محکم و استوار و عقل پسند سخن گفت.

گاهى مخاطب آنقدر ادراک ندارد که با او به برهان سخن بگوییم بلکه باید عواطفش را تحریک کرد. اثر موعظه، تحریک عواطف است. پس باید با نشان دادن عواقب کار، او را هدایت کرد.

گاهى مخاطب، نه حکیم است و نه انسان موعظهپذیر، بلکه مخالف است و نظر او با نظر ما فرق دارد. باید با او به جدال احسن پرداخت، یعنى مسلمات خودش راگرفت و بر علیه او استفاده کرد.3

پس قرآن، دلیل و برهان را یکى از راههاى دعوت مىداند. دلیل و برهان یعنى چیزى که خردپسند باشد و عقل انسان او را بپذیرد. حال باید ببینیم جایگاه عقل در معارف اسلامى و عقلى چیست؟

 جایگاه عقل در معارف اسلامى و عقلى

نسبت به جایگاه عقل در معارف اسلامى، اندیشمندان به سه دسته تقسیم شدهاند: گروه حسگرایان، گروه معطّله، و راهى میان تشبیه و تعطیل.

حسگرایان: غالب غربىها و اروپایىها حسگرا هستند و فلسفه آنها بر «حس» استوار است. 4

ایشان مىگویند ما نمىتوانیم ماوراى حس را درک کنیم، چون ابزار درک ما، تجربه است و تجربه هم فقط مىتواند در مسائل حسى سخن بگوید، و درباره چیزى که ماوراى حس است مثل برزخ، خدا، قیامت و مانند آن نمىتوانیم نفیاً و اثباتاً قضاوت کنیم. ابزار درک ما آزمایش است و آزمایش هم فقط مىتواند در مورد ماده و انرژى قضاوت کند و بگوید هست یا نیست. ولى روح مجردى را که خداپرستان مدعى آن هستند، نمىتواند اثبات کند. چاقوى آزمایش ما، به رگ و استخوان مىخورد اما به روح نمىخـورد.

 

 

 نقد

بهطور اجمال باید گفت: شما در همان مسائل حسى، گزارههایى را قبول دارید که عقلى اند نه حسى از جمله:

1 . شما معتقدید که «تجربه» شما را به واقع مىرساند. شما تجربه را از کجا بهدست آوردهاید؟ تجربه و آزمایش، خود قابل تجربه نیست پس شما گزارهاى را قبول دارید که از مجراى حس بهدست نیامده است. بنابراین حسگرایان باید حداقل یک قضیه عقلى را قبول داشته باشند.

2 . حسگرایان مىگویند: «همه معلومات باید از طریق تجربه بهدست آید.» این گزاره، عقلى است چون استدلال مىکنند و مىگویند وسیله من آزمایش است و آزمایش هم در ماوراى حس راه ندارد. پس باید تمام قضایا در مجراى حس باشد و ماوراى حس، قابل درک نیست.

3 . مورد تجربه شما، یک قضیه جزئى است اما شما بارها آن را تجربه مىکنید و به یک قضیه کلى دست مىیابید. اینکه همه آنتىبیوتیکها ضد تب هستند، یک قضیه کلى است و آن را از راه عقل بهدست آوردهاید. عقل مىگوید: «حکم الامثال فى ما یجوزُ و فى ما لا یجوزُ واحدٌ.» همین که از مورد جزئى، یک قاعده کلى ساختهاید، کار عقل است.

علاوه بر این موارد، نقضهاى دیگرى هم وجود دارد.5 در کشور ما بحمدالله این مسئله طرفدار ندارد چون بعد از فروپاشى شوروى، مارکسیستها عقبنشینى کردهاند.

معطّله: این گروه چون عقل خود را از درک، تعطیل کردهاند به «معطّله» مشهور شدهاند.

این گروه که غالباً محدثین اهل سنتاند (حنابله و امثال آن) مىگویند: با وجود کتاب و سنت، نیازى به استفاده از عقل در ماوراى طبیعت نداریم. عقل براى درک وراى کتاب و سنت راهى ندارد.

کتاب و سنت مىگوید خدا دست دارد، ( وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ). 6 ما هم مىگوییم خدا دست دارد ولى براى اینکه جزو مشبّهه نباشیم مىگوییم دست و چشم او مانند دست و چشم ما نیست. اینها مىگویند با وجود کتاب و سنت نیازى به عقل نیست. 7

حکایتى در تاریخ معروف است که حتى ابنتیمیه هم در الرسائل نقل کرده است. او مىگوید مردى پیش مالکبن انس آمد و با قرائت آیه (الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى) 8 از کیفیت و چگونگى «استوى» پرسید و گفت، ما «استوى» را بهمعناى «جلس» مىدانیم. پیشانى مالک عرق کرد و گفت: «الکیف غیر معقول و الاستواء معلوم و الایمان به واجب و السؤال عنه بدعة»9 سپس دستور داد سائل را از مجلس بیرون کردند. بعضى کتابها نقل کردهاند که گفت: «الکیف مجهول و الاستواء معلوم». این گروه دستگاه عقل خود را از بررسى معارف تعطیل کرده و مىگویند همین ظواهر را مىگیریم و اگر بوى تشبیه و تجسیم داد، مىگوییم دست دارد بلا کیف، چشم دارد بلا کیف، استواء دارد بلا کیف.10

 نقد

روش معطّله، روش صحیحى نیست. قرآن کریم، ما را به تفکر و تدبر دعوت کرده است. خداوند قرآن را تنها براى خواندن نفرستاده است، قرآن را براى تدبر هم فرستاده است. ( لیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ)11 قرآن امر به تدبر و تفکر کرده است.

 ماده عقل با تمام مشتقاتش چهل و نه مرتبه در قرآن آمده است.12 تفکر13 و تدبر14 چند بار در قرآن آمده است. اگر سؤال واقعاً بدعت است چرا قرآن اینها را آورده و دعوت به تدبر و تفکر کرده است؟

معطله مىخواهند بگویند اسلام سراپا تعبّد است و تفکر فقط در مسئله اثبات صانع و نبوت جایز است و در بقیه مسائل تفکر ممنوع است.

این نظریه برخلاف قرآن است. قرآن ما را به تفکر و تدبر دعوت مىکند. حتى تفکر را یکى از نشانههاى مؤمن مىداند:

(الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِى خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً)15

«همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته و آنگاه که بر پهلو خوابیدهاند یاد مىکنند و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین مىاندیشند و مىگویند: بارالها اینها را بیهوده نیافریدهاى»

(أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوب أَقْفَالُهَا)16

«آیا آنها در قرآن تدبر نمىکنند یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است.»

اینها هم مانند حسگرایان، مخالف عقل اند با این تفاوت که حسگرایان، ماوراى طبیعت را نه نفى مىکنند و نه اثبات؛ اما اینها به ماوراى طبیعت معتقدند ولى مىگویند ادراک عقل را باید نسبت به اینها تعطیل کرد.

چندى قبل در یکى از نشریات عربستان مطلبى از عبدالعزیز بن باز خواندم: از ایشان سؤال کرده بودند خدا جسم است یا نه؟ صریحاً گفته بود: نمىتوانیم بگوییم که خدا جسم نیست. چون در قرآن و سنت نیامده است: «انه سبحانه لیس بجسم.»

اینها نمىخواهند حتى این آیه را درک کنند: (لا تُدْرِکُهُ الاَبْصَارُ وَهُوَ یُدْرِکُ الابْصَارَ).17 گاهى مىگویند: لا یدرک یعنى کنه او را درک نمىکنیم، اما ظاهر او را مىبینیم! لذا حتى عاقلهاى اشاعره مانند فخر رازى و ایجى و تفتازانى و غزالى مىگویند: «انّ الله سبحانه یُرى فى الآخرة بالابصار»18

در کتابهاى روایى آنها، ابوهریره نقل کرده است که شبى مهتابى، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اصحابش را جمع کرد و گفت: «انّکم تَرَونَ ربّکم یوم القیامة کما تَرَون القمرَ.» معطّله از قرآن فقط تلاوت آن را قبول دارند.

اگر بخواهید عقیده معطله را بدانید، دو کتاب توحید را کنار هم بگذارید که هر دو در یک عصر نوشته شدهاند. توحید صدوق و توحید ابن خزیمه تمام عبارتهاى ابن خزیمه تشبیه، جبر، تعطیل عقول و تعبد به ظواهر است اما توحید صدوق برهان، تعقل، استدلال و هدایتگرى عقل است.

کسانى که بخواهند عقل را از ادراک تعطیل کنند، حتى یک صفت از صفات خدا و نیز نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را نمىتوانند ثابت کنند. اگر بگویند معجزه آورده، مىگوییم از کجا معلوم که اعجاز دلیل بر اثبات نبوت باشد! اگر بگویید در قرآن آمده، مىگوییم هنوز که قرآن ثابت نشده است.

این افراد از پیامدهاى ناگوار مکتب خود غافل هستند. ما اگر عقل را تعطیل کنیم هیچ اصلى از اصول دین را نمىتوانیم ثابت کنیم. حتى در اثبات نبوت پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم، نیاز به دستگاه عقلانى است تا بگوییم خدا حکیم است، حکیم هرگز راضى به «اغراء به جهل» نمىباشد. پس اگر آورنده این معجزه (نعوذ بالله) انسان ناسالمى باشد، خداوند حکیم نباید چنین قدرتى را در اختیار او قرار دهد. این با حکمت خداوند منافات دارد:

(وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الأَقَاوِیلِ لأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ).19

«اگر او سخنى دروغ بر ما مىبست ما او را با قدرت مىگرفتیم، سپس رگ قلبش را قطع مىکردیم.»

قرآن گاهى براى اثبات خدا استدلال مىکند مىفرماید: (أَفِی اللّهِ شَکٌّ)20. بعد برهانش را مىآورد ( فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ)21. یعنى از ممکن پى به واجب مىبریم.

معطّله مىخواهند بگویند ما اهل تشبیه و تجسیم نیستیم، ولى در واقع همچون «مجسّمه» و «مشبّهه» هستند. مىگویند خدا دست دارد اما دست او کیفیت دست ما را ندارد! دست تمام واقعیتش همین کیفیت است. اگر این کیفیت نباشد، دیگر معنى ندارد دست باشد. هر کس عقل را تعطیل کند دچار تشبیه و تجسیم مىشود. ابن تیمیه مىگوید: «خدا عرش دارد و بر تخت مىنشیند، اما به قدرى بزرگ و سنگین است که تخت او مانند تختهاى بشرى صدا مىکند»22

 راه میان تشبیه و تعطیل

ما مانند مشبّهه و معطّله نیستیم. چراغ عقل را روشن مىکنیم و با آن معارف را تجزیه و تحلیل مىکنیم. البته مقلد مکتب ملاصدرا، ملاهادى سبزوارى یا شیخالرئیس هم نیستیم. چون در معارف فکرى، تقلید جایى ندارد. از علوم و معارف آنها بهره مىگیریم، اما هرگز بند مکتب غیر معصوم را به گردن نمىافکنیم. این همان راهى است که خدا، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه علیهم السلام گفتهاند.

اولین خطبه در نهجالبلاغه یک دنیا کلام، فلسفه و حکمت است. آنجا که در پاسخ به این سئوال که آیا صفات خدا عین ذات اوست؟ یا ذات او عین صفات اوست؟ یا دو چیزند؟ امام على علیه السلام مىفرماید: توحید یعنى «نفى الصفات عنه» نه اینکه بگوییم خدا عالم نیست یا قدرت ندارد؛ بلکه مىگوییم علم چیزى زائد بر ذات نیست. قدرت و سایر صفات هم زائد بر ذات نیستند «لشهادةِ کلّ صفة انّها غیرُ الموصوف، وشهادة کلّ موصوف انه غیر الصّفة، فمن وصف الله سبحانه فقد قرنه»23 اگر بگوییم هم خدا و هم علم، خدا را دو تا دانستهایم: «و من قرنه فقد ثنّاه، و من ثنّاه فقد جزّأه»24

این سخن امام علیه السلام سراپا برهان خداشناسى است. ولى متأسفانه هنوز هم اشاعره معتقدند صفات خدا زائد بر ذات خداست. بنابراین صفات خدا هفت تا است و با خدا، هشت ذات مىشود.

اشاعره با این حرف مسیحیان را رو سفید کردهاند. مسیحیان مىگویند قدماء ثلاثه، اما اشاعره مىگویند قدماء ثمانیه چرا از نظر فکرى چنین منحرف شدند؟ چون چراغ عقل را روشن نکردند و به ظاهر بسنده کردند. آن هم ظاهرى که در آن تفکر نکردند و گرنه محال است ظاهر قرآن و سنت متواتر با خرد منافات داشته باشد. قسم به خدا هیچ ظاهرى از ظواهر قرآن مخالف عقل نیست!، اما نه ظاهر تصورى بلکه ظاهر تصدیقى. نه ظاهر افرادى بلکه ظاهر جملى.25

مثلاً قرآن مىفرماید: (ما مَنَعَکَ أنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ)26. مىگویند چون خدا خودش مىگوید با دو دست، آدم را آفریدم پس خدا دو دست دارد.

این ظهور، ظهور افرادى و تصورى است اما اگر دقت کنیم خدا مىخواهد عنایت را نشان دهد یعنى این مخلوق مورد عنایت من است. تعبیر «بِیَدیّ» نشانه عنایت است مثل این است که مثلاً شما مىگویید من فلانى را با دست خودم تربیت کردم. یعنى نهایت توجه را به او داشتم.

بنابراین ظاهر قرآن با عقل مخالف نیست. قرآن، انجیل نیست که وقتى خلاف عقل درآمد تاویل کنیم. ولى باید دقت کرد که ظاهر، ظاهر افرادى و تصورى نباشد.

پس این که مىفرماید: (الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى)27 یعنى خدا بعد از آفرینش بر تخت تدبیر مستولى شد. نه اینکه آفرید و بازنشسته شد و کار تدبیر را به دیگران واگذار کرد. این آیه ناظر به توحید در خالقیت و ربوبیت است. یعنى خدا هم خالق و هم مدبر است.28

البته معناى اینکه به عقل تکیه مىکنیم این نیست که عقل معصوم است بلکه ممکن است اشتباه کند. اعتماد به عقل را قبول داریم ولى هر مکتبى را به صورت تعبدى نمىپذیریم، اما از معارف آن مکتب بهره مىگیریم.

 سه توصیه

1 . به مسائل عقلانى اهمیت بیشترى بدهید. شبهات را باید پاسخگو باشید. از دانشجوى دانشگاهها انتظار پاسخگویى نیست. شما حوزویان مسئول پاسخگویى به این شبهات هستید.

2. «ولایت و خلافت» و «وهابیت» باید ماده درسى در حوزه باشد.

3. تمام دانشها به خاطر این است که از نظر اخلاقى، انسان شویم. به همین خاطر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مىفرماید: «انّما بعثتُ لاُتمّم مکارمَ الاخلاق» باید در حوزه، درس اخلاق رسمى شود.

..............................................

 پی نوشتها

1. نحل : 125.

2. المیزان، علامه طباطبائى ج12، ص372.

3 . همان، ص373.

4 . فرهنگ واژهها، عبدالرسول بیات ص480تا490 .

5. مجموعه آثار، شهید مطهرى، ج6.

6. مائده : 64؛ ترجمه: یهود گفتند دست خدا (با زنجیر) بسته است، دستهایشان بسته باد، بهخاطر این سخن از رحمت الهى دور شوند بلکه هر دو دست قدرت او گشاده است.

7. بحوث فى الملل و النحل، آیةاللهالعظمى سبحانى، ج2، ص32.

8. طه: 5.

9. الملل و النحل، شهرستانى ج1، ص93.

10. الانابه، ابوالحسن اشعرى ص18.

11. ص: 29؛ ترجمه: تا در نشانههاى او بیندیشید.

12. بهعنوان نمونه ر. ک: بقره : 44، 73، 76، 244 مائده : 58، 103 یونس: 42، 100.

13. بهعنوان نمونه ر.ک: بقره/219،266- انعام/50 ـ روم/8ف اعراف/176- نحل/44 ـ حشر/21

14. بهعنوان نمونه ر. ک: ص29 نساء : 82 مؤمنون : 68.

15. آل عمران : 191.

16. محمد : 24.

17. انعام: 103، چشمها او را نمىبینند ولى او چشمها را مىبیند.

18. بحوث فى الملل والنحل، آیةاللهالعظمى سبحانى، ج2، ص191.

19. حاقه: 44-46.

20. ابراهیم: 10; ترجمه:آیا در وجود خدا شک و تردید است؟

21. ابراهیم : 10; ترجمه: آفریدگار آسمانها و زمین.

22. آیةاللهالعظمى سبحانى، الالهیات، ج1، ص319.

23. نهجالبلاغه، دشتى، خطبه 1.

24. نهجالبلاغه خطبه اول.

25. المیزان، علامه طباطبائى ج15، ص172 .

26. ص 75؛ ترجمه: اى ابلیس چه چیز مانع تو شد که بر مخلوقى که با قدرت خود آن را آفریدهام سجده کنى.

27. طه: 5.

28. آیةاللهالعظمى سبحانى، الالهیات، ج1، ص89.


 

  • رسول ملکیان اصفهانی

اولویت های فرهنگی

 

هویت

اسلامی

قرآن

 

 

عترت

 

 

  انتظار منجی

 

 

نماز

 

 

مسجد

 

 

 

 

 

ایرانی

زبان

فارسی

 

 

ادبیات

 

 

خط

 

 

 

 

 

انقلابی

فرهنگ بسیجی

 

 

ایثار و جهاد و شهادت

 

 

ولایت فقیه

 

 

 

 

 

 

 

 

نهاد خانواده و جمعیت

الگوسازی خانواده اسلامی ایرانی

 

 

تسهیل ازدواج

 

 

تحکیم خانواده

 

 

کاهش طلاق

 

 

جمعیت مطلوب

کیفی

 

 

کمی

 

 

 

 

 

 

 

سبک زندگی  اسلامی ایرانی

معماری

اسلامی ایرانی

 

 

شهرسازی

 

 

عفاف

بر اساس
 فرهنگ اسلامی ایرانی

 

 

پوشش

 

 

آرایش

 

 

صله رحم و الگوهای تعاملات اجتماعی

خانوادگی

 

 

فردی با اولویت

کودکان

 

 

نوجوانان

 

 

زنان

 

 

 

 

 

اخلاق و فرهنگ عمومی جامعه

فرهنگی

صداقت و راستگویی

 

 

درستکاری

 

 

تعاون و کارجمعی

 

 

اجتماعی

اعتماد اجتماعی

 

 

امر به معروف

 

 

نهی از منکر

 

 

شایسته سالاری

 

 

انضباط اجتماعی

 

 

قانون گرایی و رعایت حقوق دیگران

 

 

فرهنگ حفظ محیط زیست

 

 

اقتصادی

فرهنگ پیشرفت

 

 

اخلاق و فرهنگ

کار

 

 

کارآفرینی

 

 

وجدان کار و اتقان در عمل

 

 

فرهنگ مصرف صحیح
 و پرهیز از

اسراف

 

 

تجمل گرایی

 

 

اشرافی گری

 

 

رعایت حلال و حرام بویژه رباخواری

 

 

 

 

 

سیاسی

وحدت

حول ولایت فقیه

 

 

امنیت

 

 

اقتدارملی

 

 

سلامت اداری

 

 

مردم سالاری دینی

 

 

مشارکت عمومی

 

 

عدالت اجتماعی

 

 

استقلال خواهی

 

 

آزادی

مشروع

 

 

قانونمند

 

 

هنر

ساماندهی

سینما

 

 

تئاتر

 

 

موسیقی

 

 

هنرهای سنتی

 

 

محصولات چندرسانه ای

 

 

تربیت هنرمندان متعهد

 

 

 

 

 

قدرت نرم

بسیج

نیروها

 

 

هم افزایی

 

 

تقویت سرمایه ها و قدرت نرم.

 

 

 

 

 

اطلاعات، ارتباطات و رسانه

تقویت محتوا

 

 

مصونیت بخشی

 

 

توسعه

زیرساخت ها

 

 

نظام های جامع

اطلاعاتی

 

 

ارتباطاتی

 

 

رسانه ای

 

 

 

 

 

 

تعامل منطقه ای و جهانی

گفتمان سازی

تمدن نوین اسلامی

 

 

بیداری اسلامی

 

 

حمایت از مستضعفین

 

 

مقابله با نظام سلطه جهانی

 

 

 

 

 

نظام فرهنگی فراگیر و کارآمد

ساماندهی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی

 

 

استقرار نظام جامع راهبری و مدیریت فرهنگی کشور

 

 

مهندسی
 نظام های

اجتماعی

و... کشور با رویکرد فرهنگی

 

 

سیاسی

 

 

اقتصادی

 

 

تربیت نیروی انسانی کارآمد بخش فرهنگی

 

 

 

 

 

محصولات و صنایع فرهنگی

توسعه صنایع و محصولات

فرهنگی

 

 

هنری

 

 

چندرسانه ای

 

 

 

 

                           

 

  • رسول ملکیان اصفهانی

سیدعلی عماد مدیر مرکز امور نخبگان و استعدادهای برتر حوزه‌های علمیه:

🔹من باورم این است که اگر حوزه علمیه یکپارچه باشد و موقوفات خود را مدیریت کند دولت به تکدی حوزه باید بیاید؛ ما حوزویان یتیمان ثروت مندی هستیم که مجبوریم گدایی کنیم از کسانی که پول ما دست آن ها است؛ چرا دارایی خودمان را نگیریم؟ این همه موقوفات در عرصه دینی و حوزه‌های علمیه است و مناسب‌ترین نهاد برای تولیت آن حوزه های علمیه است که باید برویم حل کنیم.

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

سلام  و با عرض احترام ؛ باید عرض گردد اینکه  اوقاف حوزه علمیه امروز دراختیار ما نیست و آنهائی که هست به صورت مطلوب از آن بهره برداری نمی گردد همه حوزویان می دانند . مسئولین  محترم مرکز مدیریت باید این را پی گیری و بدست آورند و در راه مصرف آن در حوزه علمیه بنحو وقف و مطلوب بهره برداری کنند. امثال حجت الاسلام  والمسلمین سید علی عماد  ودیگر مسئولین  حوزه باید در جلسات مرکز مدیریت  از مسئول امورحقوقی و اوقاف حوزه بصورت جدی مطالبه کنند و هر وقت اقدامی انجام گرفت وبه سرانجام رسید گزارش آن را دراختیار حوزویان قرار دهند. والا چند وقت قبل ریاست محترم اوقاف کشور در قم با مسئولین حوزه چنین گل صحبتهائی کردند . و نیز بیش از یکسال (14/05/1399) از حکم جناب آقای سید مصطفی حسینی نژاد می گذرد. فعلا در حد سایت و جلسه و اموراداری است . ببینیم که به بار می نشیند.

بقول سعدی شیرین سخن :

 حاصل عمر تلف کرده و ایام به لغو

گذرانیده، به جز حیف و پشیمانی نیست

 

سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی

به عمل کار برآید به سخندانی نیست

  • رسول ملکیان اصفهانی

 

بعداز تشکیل جمهوری اسلامی ایران و اینکه تعدادی ازروحانیون درسمتهای قوه قضائیه و سیاستگذاری و وضع قوانین درقوه مجلس و همچنین قوه مجریه وپستهای اجرائی واداری مشغول شدند طبیعتا درمعرض نقد وانتقاد نیزقرارگرفتند وازاین طریق آسیبهای نسبتا قابل توجهی را متوجه حوزه وروحانیت ودین وارد کردند که ازآن جمله می توان دین گریزی جوانان را نام برد.

لکن باید توجه کردهمچنان که ما برای رفتن دکترتحقیقات لازم را می کنیم و یا برای تاسیس بنائی ازمهندس دارای شرایطی کمک می گیریم باید برای اعتقادات دینی خود که بسی بسیارمهم است تحقیقات جدی انجام دهیم و دین خود را ازهرمتخصص دین شناسی نگیریم بلکه آن عالم دینی شرایط جامع وکامل راداشته باشد. یعنی عالم ربانی.

طبیعی است اگردررفتن دکترتحقیق لازم رانکنیم ممکن است ۴۰ سال زندگی راازدست بدهیم لکن اگردرباره عالم دینی درست تحقیق نکنیم ابدیت وزندگی جاوید راازدست بدهیم .البته فرض این است که ما به خدا وآخرت وانبیا وکتابهای آسمانی اعتقاد اولیه راداریم.

شما نگاه کنید درطول تاریخ بخصوص زمان معاصر دینهای انحرافی و علمای شیطانی و بلعم باعوراهای منحرف چقدرفراوان یافت میشود. مثال واضح آن مثل انواع دینهای سلفی و وهابی و داعشی و...است.

پس دین را نباید باساده انگاری از سایتها و روزنامه ها وماهوارها وشبکه های مجازی و امثال اینها گرفت بلکه بامشورت و مطالعه کتابهای علمی وجدی وتخصصی دین را آموخت ومتدین شد من بهترین دین شناسی را تفسیرقرآن المیزان وتسنیم می دانم.

  • رسول ملکیان اصفهانی

 

پاسخ:

احادیثی که در باب انگشتر از أئمه معصومین ع وارد گردیده است بر سه دسته قابل تقسیم اند:

1. روایاتی که بر جواز یا استحباب به دست راست کردن انگشتر دلالت دارد:

الف) در حدیث شریفی از امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ آمده است که فرمودند: «علامة المؤمن خمس: صلاة الاحدی و الخمسین، و زیارة الاربعین و التختم بالیمین و تعفیر الجبین و الجهر ببسم الله الرحمن الرحیم». نشانه مؤمن پنج چیز است: خواندن پنجاه و یک رکعت نماز، (17 رکعت واجب و سی و چهار رکعت مستحبی)، زیارت اربعین، انگشتر به دست راست کردن، پیشانی بر خاک مالیدن و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم.(1)

ب) از حضرت جعفر بن محمد از پدر بزرگوارش ـ علیها السلام ـ از جابر بن عبدالله نقل کردند که جابر گفت: نبی اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ انگشتر را به دست راست می نمودند.

ج) از سلمان فارسی (رضی الله عنه) مرویست که رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به علی ـ علیه السلام ـ فرمودند: یا علی انگشتر را به دست راست نما تا از مقربین در جایگاه الهی باشی. علی ـ علیه السلام ـ عرض کردند یا رسول الله مقربین درگاه الهی چه کسانی هستند؟ رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمودند: جبرئیل و میکائل.(2)

2. در بعضی احادیث فرموده اند که گذاشتن انگشتر در دست چپ اشکالی ندارد.

الف) در حدیث صحیح از حضرت امام رضا ـ علیه السلام ـ منقول است که اگر خواهی انگشتر را به دست راست کن و اگر خواهی به دست چپ.(3)

ب) از امام کاظم ـ علیه السلام ـ سئوال شد: آیا انگشتر را باید در دست راست کرد؟ فرمودند: هر طور که می خواهی دست راست باشد یا چپ.(4)

3. احادیثی که نهی کرده اند از به دست چپ کردن انگشتری که در آن اسماء متبرکه قرار دارد، در حال استنجاء: به عنوان نمونه: حضرت امیر المومنین علی ـ علیه السلام ـ فرمود که هر کس انگشتری در دست چپ داشته باشد که نام خدا در آن باشد در وقت استنجا بدر آورد و در دست دیگر کند.(5) علمای هم فرموده اند: اگر در دست چپ انگشتری باشد که در آن اسم خدا باشد استنجا به دست چپ مکروه است و اسماء الله و اسماء معصومین ـ علیهم السلام ـ را نیز هرگاه به قصد نام ایشان کنده باشند بدین کراهت ملحق کرده اند.

از مجموع این سه دسته روایت بدست می آید که قرار دادن انگشتر در دست راست مستحب است، امّا قرار دادن انگشتر در دست چپ نیز حرام نیست. بلی، اگر انگشتر منقش به أسماء متبرکه باشد استفاده از آن در درست چپ هنگام استنجاء ک هبا نجاست در تماس است گراهت دارد. مطابق برخ نقل ها، اولین کسی که با سنت مخالفت نمود معاویه (علیه الهاویه) بود.(6) که انگشتر را به دست چپ کرد.

امّا راجع به نقلی که از تشرف مطرح گردید بای گفت که : نقل و شنیدن تشرفات چه در خواب و چه در بیداری منبع احکام شرعی نیست زیرا اولا:

هر کسی لیاقت و شایستگی دیدن امام زمان ـ علیه السلام ـ را ندارد.

ثانیا: با نقل هایی که می شود نمی توان اطمینان به تشرف حاصل کرد، زیرا بسیاری از کسانی که تشرفاتی را نقل می کنند دروغ می گویند و به نوعی دکان باز می کنند.

ثالثا: افراد خاصی که توفیق زیارت آن حضرت نصیبشان می شود، آن را نقل نمی کنند، مگر در موارد خاص و در حال ضرورت.به تعبیر آن شاعر: آنان که اسرار حق را آموختند مهر کردند و دهانشان دوختند.

 

پاورقی:

1. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، بیروت، موسسه آل البیت، چاپ دوم، 1424ق، ج5، ص81.

2. شیخ صدوق، محمد، علل الشرایع، قم، انتشارات مؤمنین، چاپ سوم، 1382ش، ج1، ص525.

3. مجلسی، محمد باقر، حلیة المتقین، قم، موسسه انتشارات هجرت، چاپ هفتم، 1373ش، ص30.

4. وسائل الشیعه، همان، ج5، ص79..

5. حلیة المتقین، همان، ص30.

6. امینی، عبدالحسین، الغدیر، بیروت، دارالکتب العربی، چاپ دهم، ج10، ص210.

منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات 

 

انگشتربدست راست؟؟؟؟

انگشتر به دست کردن سنتی پسندیده است که همواره مورد توجه پیامبر(ص) و ائمه (ع) بوده است و روایات بسیاری در بیان جنس نگین و حلقه آن، طرح روی آن و نحوه و کیفیت گذاشتن آن وجود دارد. مثلاً به نگین عقیق توصیه و باعث برکت و ایمنی از بلاها خوانده شده است[1] و در مورد حلقه آن به حلقه های نقره ای سفارش شده است. در باره طرح روی آن به ذکر هایی با مضامین عالی مثل «الله الملک» (خداست که پادشاه است)[2] یا «محمد نبی الله و علی ولی الله»[3] توصیه شده است. همچنین به گذاشتن آن در انگشتان دست راست بسیار توصیه شده و یکی از نشانه های شیعه بودن شمرده شده است. در روایاتی به نقل از امام موسی کاظم (ع) آمده: «... حضرت علی(ع) در دست راست انگشتری می کرد، چون او بعد از رسول الله(ص) امام اصحاب یمین بوده ... و این علامت شیعیان ما است ...»[4] یعنی در دست راست کردن انگشتر به تبعیت از امیر المومنین (ع) و پیامبر (ص) است. به این ترتیب که پیامبر (ص) و حضرت علی (ع)، امام اصحاب یمین هستند. و در دست راست کردن انگشتر ایشان نماد و نشان دهنده این مطلب است و شیعیان برای اتحاد و تمسک به روش امامان خود از این روش تبعیت کنند.

البته باید توجه داشت که همه توصیه ها و فضیلت های بیان شده در باب گذاشتن انگشتر آن هم در دست راست، استحبابی هستند؛ یعنی الزامی در آنها نیست. در بعضی از روایات، مواردی غیر آنچه در بالا گفته شد، مجاز دانسته شده است؛ مثلاً طبق روایتی از امام صادق (ع) انگشتری از پیامبر اکرم (ص) را بدون نگین معرفی کرده و فرموده اند: «انگشتر رسول الله (ص) از نقره بود و نگین نداشت».[5] یا در مورد این که در چه دستی باشد. در روایاتی از امام موسی کاظم (ع) درباره این که در دست راست باشد، سوال شده، حضرت جواب داده اند: «اگر خواستی در دست راست و اگر خواستی در دست چپ».[6] پس اگر عرفاً لازم باشد که حلقه ازدواج در دست چپ باشد، این کار اشکالی ندارد، ولی چه بهتر که انگشتر عقیقی هم در دست راست خود، به نشانه شیعه بودن و برای بهره مندی از دیگر ثواب ها وفوائد آن داشته باشیم.

البته باید توجه داشت که پوشیدن زیور آلات طلا و از جمله  انگشتر طلا برای مردان حرام است.[7]


[1] وسایل الشیعه، ج 5، ص 91.

[2] همان، ص 93.

[3] همان، ص 91.

[4] همان، ص 82.

[5] همان، ص 77.

[6] همان، ص 79.

[7] نک: توضیح المسائل مراجع ، ج 1، ص 482.

                                                                                         

  • رسول ملکیان اصفهانی

 

من دنبال اندیشه و ذهن الهی هستم و هدفم ذهن خوانی و دریافت مقصود خداونداست. کتاب و سنت که مرادقرآن و بتبع آن احادیث چهارده معصوم (ع) است هدف من و مقصودمن است.

 

درواقع احادیث معصومین (ع) یعنی علم نقلی و وحیانی و اندیشه های الهی شرح قولی و فعلی و تقریری ذهن و قول و اراده و کتاب الهی است . به احادیث صحابه بعنوان پژوهش و فهم بهتر احادیث معصوم توجه می شود و نه اندیشه الهی زیرا صحابه معصوم نیستند.

 

و دراین میان ابتدا چیزی جزهمان ملفوظ وحیانی در دست نداریم که اصالت و صدور آن یقینی است. لکن چون با ابزاردنیوی و طبیعی یعنی ادبیات تالیف یافته است ابتدا باید ادبیات و بعد علومی که گره گشائی ازمتن می کنند دردست و ذهن داشته باشیم.

 

اگربخواهم دریک جمله خودم را راحت کنم بایدبگویم ازطریق و ابزارعقل نظری برای فهم ذهن الهی استفاده می کنم.

البته دراین میان دو ساحت مهم مطرح است. ساحت اول اینکه گروهی مدعی هستند جزافرادمعصوم و راسخون فی العلم قدرت دریافت فهم قرآن راندارند. و ساحت دوم اینکه برای عقل ارزش واقعی قائل نیستند و به علوم اعتقاد و اعتمادی که باید داشته باشند ندارند. یعنی پذیرفتن منبع عقل به عنوان منبع کاملا مستقل برای عده ای خیلی سنگین و غیرقابل پذیرش است.درحالی که معرفت بشری حاصل یا علوم وحیانی است یا علوم عقلی. و این دو منبع مهم برای فهم بشراست.

 

کتاب و سنت بعنوان منبع کاملا مستقل آموزش ها و درس های خود را به مخاطب می دهد و درتمام تولیدات خود مستقل است و چون جنبه الهی دارد اگرمنطبق بااصول و قواعدخودباشد قابل اعتماداست و می توان گفت دسترسی به اندیشه الهی پیداکرده ایم. واین البته جا رابرای عقل و دریافتهایش تنگ نمی کند. زیرا ازراه عقل نیز تابی نهایت می توان به اسرارالهی و عالم آفرینش رسید.

 

لکن دراندیشه های بشری اگر ازاصول اندیشه ورزی مطمئن و منطقی برخوردارنباشد بعد ازسالها استاد وشاگرددچارخسران معنوی وعلمی خواهند شد. مگراینکه اینطورخود راخوشنودکنیم که صرف اندیشیدن جوهره انسان و انسانیت است وارزش ذاتی دارد ولو دسترسی به نتایج شگرفی نداشته باشد و این اندیشیدن برای بقیه انباشتی از اندیشه های سیال به یادگاری گذاشتن است.

دیوار وبرج و خانه ای است که ساخته می شود اگرچه برای کسی قابل بهره برداری نباشد وفقط ازسایه آن بتوان چندصباحی استفاده کرد و به عنوان موزه های تاریخ اندیشه بشری و فلسفه علم ازآن نام برد.

مگرباید هراندیشه ای به فلان وبهمان برسد؟

 

پس ما تا اینجا عقیده داریم برای کلیه امور دو منبع داریم . اولی قرآن و دومی عقل.

این دو منبع کاملا مستقل ازهمدیگراست . اولی تولیدفکر و اندیشه الهی برای بشراست. و دومی عقل یعنی تولید اندیشه های بشری.

مراد مادر اینجا ازعقل تمام وجوه و خواص آن است و محدود به عقل فلسفی نیست. بلکه عقل نیمه تجریدی ؛ عقل تجریدی ؛ عقل تجریدی محض و عقل ناب است .

پس بازگشت تمام علوم به این دو منبع است.

این بحث درچندین رشته علمی قابل بحث و دنبال کردن است. رشته معرفت شناسی یا شناخت شناسی ؛ در رشته علم شناسی و علوم کتابخانه و اطلاعات و اطلاع رسانی ؛ فلسفه علم ؛ ادبیات ؛ منطق و غیره.

موضوعات و مسائل و اهداف این دو منبع دربسیاری یکی است و همپوشانی دارد و درمسائلی متفاوت.

 

بنظرمن سنگ بنای رسیدن به معرفت و فهمیدن فهم این دو منبع است. که خصوصیات و ویژگی هرکدام را کامل بررسی کنیم و بفهمیم.

این مسئله درطول تاریخ اندیشه ورزی قدمت دارد. بناندارم به منابع گسترده دراین حوزه ها ارجاع دهم و مستندسازی کنیم. برای کسانیکه دراین مسئله سالها مطالعه و تحقیق کرده باشند خوب واضح وروشن است.

 

البته باید تعریف دقیق عقل و نقل تبیین وبررسی گردد . وآراء آن تجزیه و تحلیل گردد.

دربررسی نقل در علوم قرآن مسائل زیادی طرح و بحث گردیده است و هنوزادامه دارد.

ازمهمترین آن مسائل اثبات وحیانی بودن کتاب است. اگربه این مسئله کوچکترین خدشه ای وارد گردد تمام معارف برخواسته ازآن درحوزه دین و علوم اسلامی فرو می ریزد و دیگراین علوم ازاعتباربرخوردارنخواهد بود.

برای همین دانشمندان درجه یک جهان اسلام باید این مسئله را ازابعاد گوناگون اثبات و تحلیل کنند و به شبهات آن پاسخگو باشند.

حتی باید اعتراف کرد بعضی دانشمندان اسلامی وحیانی و الهی بودن آن را بنوعی زیر سوال بردنند که نهایت چنین اندیشه ای منجر به صدور رای به اندیشه انسانی بودن قرآن است ؛ اگرچه این اندیشه را نبوی بدانیم.

همین انحرافات و سوء برداشتها و التقاط ها و افراط و تفریط ها نسبت به تعریف و تبیین عقل نیز انجام گرفته است.

بعضی عقل را به حس و تجربه تقلیل داده اند؛ یا پای استدلال عقل را چوبین می دانند و یا آن را مقابل کشف و شهود تفسیر کرده اند.

درصورتیکه هرمعرفت دیگری غیراز نقل برای بشرحاصل گردد برخواسته ازعقل است.

 

ازمنبع کتاب و سنت علوم وحیانی و اسلامی پا به عرصه وجود می گذارد. و از منبع عقل تمام علوم.

باید اینجا تکلیف چندنکته را به صراحت روشن کنم:

 

۱.ازمنبع کتاب و سنت علوم اسلامی نظیر فقه و اصول ؛ فلسفه اسلامی ؛ عرفان اسلامی ؛ تاریخ اسلام ؛ اخلاق اسلامی ؛ علوم قرآن ؛ تفسیر قرآن و....تولیدمی گردد. و ازمنبع عقل تمام علوم موجود دردانشگاههای جهان.

 

۲.بعضی مواقع خودمتن کتاب و سنت شرح می گردد. که پژوهشگر مستقیم با متن وحی سرو کار دارد. و دربعضی موارد پژوهشگر علومی که از منبع گرفته شده بعنوان مبانی شرح و توضیح می دهد. مثل کسی که کتاب لمعه فقهی را شرح کند.

تا اینجا چهار معرفت داریم.

الف: منبع وحیانی

ب.منبع عقلانی

ج.شرح منبع وحیانی

د.شرح منبع عقلانی

 

۳.بعدازاستخراج مبانی ازمنبع ؛ تهیه مواد علمی لازم برای ارائه اندیشه های الهی و بشری است.

واین خود داستان مفصلی است. روشها و گرایشها و قواعد دارد.

 

۴. علوم تجربی ؛ پایه ؛ طبیعی ؛ انسانی ( منطق ؛ فلسفه ؛ عرفان ؛ و....) ؛ اجتماعی ؛ هنر ؛ کشاورزی ؛ هوا و فضا و.......همه ازمنبع عقل استفاده می کنند. حتی درعرفان ما کمال عقل را عرفان ناب نام گذاری می کنیم.

 

۵. کتاب و سنت حجت ظاهری و عقل حجت باطنی بشراست. و این هر دو را باید منابع مستقل و حجت بدانیم.

 

۶.تمام علوم در سراسرجهان ازاین دو منبع سرچشمه می گیرد. چه قبول داشته باشند و چه قبول نداشته باشند. یعنی هم اندیشهای الهی و هم اندیشهای بشری.

 

۷.منبع وحیانی ( کتاب و سنت : قرآن و احادیث معصوم (ع) ؛ دین ؛ اندیشه الهی ) درجائی که رسالت وقلمرو و هدف و مقصد و مسئله اصلیش بوده است صددرصدی وارد میدان شده است و هیچگونه ابهامی نگذاشته است. مثل اعتقادات (معرفت شناسی ؛ هستی شناسی ؛ انسان شناسی ؛ خداشناسی ؛ اسماء الله ؛ صفات الله ؛ افعال الهی ؛ نبوت عام و خاص ؛ امامت عام وخاص ؛ معاد و...) و شریعت و احکام (فقه شرعی ؛ عبادات و معاملات ؛ نماز وروزه وحج و خمس و زکات و....) و اخلاق ( صفات رزایل و فضائل و....) و دین اکمل و اندیشه اکمل الهی است.

و درعلوم و مسائل دیگر مثل مباحث نجوم ؛ طب ؛ زیست شناسی ؛ اقتصاد ؛ جامعه و.... یک درصد اشاره و آیه ای و توحیدی بیان کرده و نود و نه درصد را به عقل بشرواگذار کرده است.

باید توجه داشت در درون نقل عقل تعریف شده است و ابعاد آن توضیح داده شده است لکن ما منبع عقل را بهیچ وجه محدود نمی دانیم.

 

۸.درحوزه های تخصصی اندیشه الهی ما باید بیش ازسه هزارجلد ازمنبع قرآن استخراج کنیم.

واین رسالت کسانی است که درحوزه اندیش های الهی اندیشه ورزی و تحقیق می کنند. و باتمام تلاشهای هزار وچهارصد ساله هنوز چنددرصد راه راطی نکرده ایم.

 

 

۹.درحوزه علوم عقلی میلیونها کتاب درحدود ده هزار رشته علمی تالیف یافته است که این هم هنوزابتدای اندیشه بشری و علوم بشری است.

 

۱۰. بنا برتحلیلی و بر اساس اینکه مقسم را معرفت دینی قراردهیم ؛ کتاب وسنت قول الهی است و علوم برگرفته ازعقل بشر و اندیشه های بشری فعل الهی است.

 

۱۱. مواظب کلمه علم باشیم که در خیلی ازکتابها و گفتارها مراد ازعلم هر دو منبع است. و دربعضی کتابها علم درمقابل وحی و یا درمقابل عقل و یا در مقابل جهل ؛ یادرمقابل کشف و شهود و غیره قرارمی گیرد.

 

۱۲.برای کسانیکه در حوزه علوم وحیانی فعالیت می کنند مسئله بسیارمهم اهمیت دادن به علوم و اندیشه های بشری است. یعنی باید کرسی تمام رشته های علمی را درنظر و عمل قبول و معتقد باشیم و هیچ وقت علوم وحیانی را ضد علوم بشری و دانشگاهی ندانیم.

 

۱۳. ستیزه جوئی منبع وحی با منبع عقل و یا به عکس جز جهل مرکب و بیراهه رفتن ثمره ای ندارد.

 

۱۴. متاسفانه هم درعلوم و اندیشه های بشری تفکرات افراطی مشاهده می شود و بعضی معرفت و اهمیت رافقط به علوم و رشته های بشری و عقل می دهند ؛ و بعضی در اندیش های الهی تمام اهمیت را به علوم وحیانی می دهند و برای علوم عقلانی وبشری ارزشی سایه ای و ظلی و فرعی و بی اهمیت قائل هستند.

 

۱۵.باید سعی کنیم اشتباه چندین باره درقرون گذشته رانسبت به اندیشه ها تکرارنکنیم. تفکر واندیشه ای که همه معارف و علوم را می خواهد از کتاب وسنت استخراج کند. تفکرسلفی گری و اخباری گری بسیارخطرناک است. که همه سرمایه های مادی و معنوی را برباد می دهد. ما بایدهرکدام از نقل وعقل را سرجای خودش بارگزاری کنیم.

 

۱۶.ما امروزدرعلوم وحیانی دچاراخباری گری نوینی شده ایم . یعنی علاوه براخباری گری تاریخی و اخباری گری درمقابل اصولیین ؛ اخباری گری ازنوع پیشرفته و افراطی آن و اینکه فکرمی کنیم فقط علوم انسانی اسلامی داریم. وحال آنکه فعلا درحد حرف و تعریف و تمجید و ادعاست و مقدمات اولیه ؛ با این حال اگرموفق شویم علوم انسانی اسلامی هم تولید کنیم ( اندیشه های الهی ) به صدها دلیل معرفت شناسی و روش شناسی و منبع شناسی و علم شناسی عرض می کنم بی نیاز از اندیشه های بشری و علوم بشری و علوم انسانی مصطلح نیستیم. زیرا کمال اینها ( علوم انسانی و علوم انسانی اسلامی ) درارتزاق از دو منبع نقل و عقل است. بها دادن به هرکدام بدون توجه به دیگری خسران هم برای اندیشه های الهی است و هم اندیشه های انسانی.

 

تذکرخود را اینجا بازتکرار می کنم و آن اینکه درحوزه اندیشه الهی هزاران جلد کتاب است که باید ازقرآن استخراج کرد و در ذیل قرآن احادیث تفسیری را آورد و گسترش داد و لکن این یکی ازجریانهای علمی است و وابسته به نقل.

باید جریان عقل یعنی همه علوم برای بشرحتی در ظهور مهدویت نیزاستمرارپیدا کند.

این وضعیت را می توان گفت خلق و وضعش به اراده الهی برای سعادت دنیا وآخرت بشر بوده است ونباید دچارافراط و تفریط در دو حوزه عقل ونقل شویم.

 

۱۷.بایدتوجه کنیم حوزه نقل نسبت به عقل برای همیشه محدودتراست و فرآوردهای علمی آن برای بشر ازلحاظ کمی کمتر. رشته های علمی علوم نقلی نسبت به علوم عقلی قابل مقایسه نیست. و نباید انتظاری غیرازاین داشت. ارزش علوم نقلی و وحیانی نباید برای ما ایجاد سوء تفاهم و برداشت کند. ازنظر نقل علم و عالم ستایش بسیارشده است و نقل دعوت به تعقل و تفکر و تدبرو اندیشه بسیارکرده است و افرادی را که چنین نیستند سرزنش کرده است.

 

۱۸.بعضی تصور وتوهم کرده اند که باید تکلیف عقل را نقل مشخص کند وجز این رانمی پذیرند.

درصورتیکه درحوزه عقل و اندیشه ها کرسی آزاد اندیشی و کرسی نظریه پردازی و استقلال آن امری بدیهی است. حتی چنین استقلالی را نقل به خود عقل در اندیشه های الهی داده است.

و بعضی از اینطرف راه افراط را رفته اند و می گویند چون فهم نقل هم به عقل است پس باید تمام بها را به عقل داد. اینگونه اشتباهات ناشی ازنشناختن صحیح و کامل عقل ونقل است و اشتباه معرفت شناسی و روش شناسی است.

 

۱۹. بعضی دیگر بشکل دیگری تصور وتوهم کرده اند که چون همه چیزدراین عالم مبداش توحید است و عقل هم آفرینش الهی است و درنظام توحید افعالی است پس عقل باید ذیل و تحت نقل باشد. بایدبگویم این ازهمان جاهای حساسی است که کسانی هستند که برای عقل به عنوان منبع مستقل ارزش قائل نیستند و لیز و سر می خوریم بطرف اخباری گری نوین.

 

۲۰. نقل برای شکوفا شدن عقل سفارشات بسیار و راهنمائی های ارزنده ای کرده است ولی هیچکدام بهانه برای به بندکشیدن عقل و اندیشه های بشری نیست.

 

۲۱. دراندیش ورزی نتایج مهم نیستند و نباید از ابتدا موضع داشت بلکه باید با اندیشه ورزی ببینیم به کجا کشیده می شویم. پیش داوری هم مردود است. عوامل زیادی دراینجا دخیل است.

خیلی پیچیده است که عالمی موحد می شود وعالمی سکولار و بی دین یعنی نفی نقل و یا توقف درمقابل نقل و یا ضدیت و تقابل.

 

۲۲.هرچه ازعقل و نقل وشناخت مستقل این دومنبع بگوئیم کم است. و در تمامی رشته های علمی کتابی باید خوانده شود بنام نقل و عقل.

 

۲۳.درایران وجهان باید به حوزویان(عالمان دینی) و دانشگاهیان هردو متذکرگردم که نقل و عقل را هردوقشر به رسمیت بشناسند و نفی یکدیگرنکنند. هردوباید برای علم نقل و عقل و عالم ارزش و احترام قائل باشند و گرایش به یکی باعث بداخلاقی به دیگری نگردد. هردو علم نقل و عقل برای تمامی جوامع لازم وارزشمنداست. تمام سرزمین های اسلامی و جوامع ادیان الهی و غیرالهی باید چنین باشند.

 

۲۴.داستان تقابل نقل با علم یا عقل یا پیشرفت و تمدن یا روشنفکری اساسا درفرهنگ اسلامی پایگاهی نداشته است. زیرا نقل خود را مادر و مشوق عقل و علم می داند و نقل معتقد است هرچه علم و قوای عقلی رشد یابد اعتبار و اهمیت و حجت و منطق نقل روشن تر و بدیهی تر می باشد. مواجهه نامیمون نقل با علم و دین در عالم غرب شکل گرفت و ازچهارقرن قبل تاکنون ادامه یافته است و ازآنجا به سرزمین های دیگر رفته است.

۲۵.درحوزه اندیشه الهی وقتی منبع ما نقل است باید بدانیم و بفهمیم و ملتزم باشیم که قرآن مقدم برحدیث است. درشناخت قرآن گرایش تفسیرقرآن به قرآن دارای چندین روش است و ما رابه نتایج مهمی می رساند. یعنی اینکه ما باید ابتدا کل قرآن را در موضوع یا مسئله پژوهش کنیم و بعد نتایج آن را آرشیو و دسته بندی و تعریف و تقسیم و تحلیل کنیم. بعد ذیل آن روایات تفسیری اهل بیت را می آوریم.

 

۲۶.درحوزه نقل اهمیت با اعتقادات (فقه اکبر) و بعد ازآن اخلاق (فقه اوسط ) و بعد ( فقه اصغر) می باشد. این سیر منطقی و براساس نظام تکوین و معرفت شناسانه و هستی شناسی است. فقهای ما درزمانی فقه جامعی ارائه می دهند که ازاعتقادات و اخلاق شروع کرده باشند. فقه آنها باید براساس اعتقادات و اخلاق استوارباشد. مرجعیت فقهی که اکتفا به شریعت و فقه و احکام کرده باشد جوابگوی مومنین و جامعه اسلامی نیستند. البته ما درطول تاریخ اسلامی دانشمندان زیادی داشته ایم که جامع سه حوزه دین بوده اند.

علاوه بر این فقیهی به کمال می رسد که علاوه براشراف به سه حوزه دین و نقل از عقل نظری و عملی هم برخودارباشد و چنین دانشمندی جامع نقل و عقل است. و چنین کسانی می توانند نظام واره های علوم نقلی و عقلی طراحی کنند و صاحب مکتب شوند.

دربعضی ازمقاطع تاریخ اسلام و دوران معاصر فقیهی عهده دارمکتب عقل و نقل بوده است و حال آن که فقیهی بیش نبوده است. طبیعتا چنین کسانی نمی توانند عهده دارتولید علوم انسانی اسلامی یا تمدن سازی باشند.

نقل بتنهائی و عقل بتنهائی و بخشهائی ازعقل و نقل قادر بتمدن سازی و جامعه سازی و نظام سازی و مکتب سازی و مدرسه سازی نیستند.

 

باید بدانیم و بفهمیم که درتاریخ علوم نقلی و اسلامی مکاتب جامع و کامل درهیچکدام از حوزه ها نداریم. درفقه بعضی تا ده مکتب و یا نظام فقهی نام می برند و به دانشمندان و کتابها و قواعد آن اشاره می کنند. ولی باتحقیق مشخص می گردد اساسا درقرون گذشته مسئله یا موضوع نظام سازی و تمدن سازی و جامعه پردازی و یا دولت اسلامی بمعنای معاصرش مطرح نبوده و ایجاد نشده است. آنها درحدفهم و استنباط و استعداد زمان خود دانش و علومی را عرضه کرده اند بدون اینکه خیلی دنبال عینیت یافتن آن باشند و یا اصلافرصت ظهور و بروز آن را یافته باشند. به هر حال تاریخ علوم اسلامی و جغرافیای آن و فلسفه پیدایش آن راهگشای این معما است.

 

۲۷.تقسیم معرفت بشری به عقل و نقل و استقلال هرکدام بسیار بسیار مهم است و هرچه در اطراف آن گفته شود کم است و باید کتابها دراطراف این تقسیم بندی تدوین یابد. تعیین تکلیف در این جا چهارچوب و ساختار و نقشه راه و پازل نظام سازی خواهد شد. والا علوم جنبه تعلیق و پا درهوا خواهد بود.

 

۲۸.بعضی ازدانشمندان اسلامی مقسم علوم را معرفت دینی قرار داده اند و تمام علوم را ذیل دین شناسی و معرفت دینی قرارداده اند. یعنی اینکه تمام علوم درمراکزدینی و دانشگاهی جهان بنوعی دینی است . یعنی یا نقل است که قول الهی است یا عقل(علوم درتمامی رشته ها) است که فعل الهی است.

این تقسیم بندی خیلی مهم و قابل بحث وبررسی فراوان است.

بحث اینکه علم سکولارنداریم و بلکه عالم موحد و سکولار داریم. یا بحث درحوزه اخباری گری یا مکتب تفکیک و غیره در اینجا قابل ارز یابی است.

ولی ما دراینجا مقسم را معرفت بشری قرارداده ایم .فتامل جیدا.

 

۲۹.علم برای بشرحاصل نمی شود مگر به دو طریق . یکی پژوهش و تحقیق و جستجو کردن. و دوم میزگرد ؛ نشست علمی ؛ گفتگو ؛ مباحثه و مانند آن. تحصیل و تهذیب و تبلیغ و تدریس و هرکار دیگر نیاز به پژوهش دارد. رشد و شکوفائی تمام موارد قبل به پژوهش وابسته است. میزان پژوهش بسته گی به نوع موضوع و مسئله دارد. اگرکسی بخواهد ماشین یا تلفن همراه بخرد چقدر نیاز به پژوهش دارد ؟ و اگربخواهد چند کیلو میوه بخرد چه مقداربه پژوهش نیازدارد؟

میزان و مقدار و حدود و زمان پژوهش بستگی به اهمیت و ارزش و طول وعرض موضوع و مسئله دارد.

بعضی پژوهش ها سالها طول می کشد.

هیچ چیزی در تولید علم و فهمیدن وفهماندن به اندازه گفتگو و نشستهای علمی نیست. این را اهل علم خوب می دانند.

شکوفائی عقل و نقل وابسته به این دو طریق است.

بزرگترین آسیب علمی درتمام نهادهای علمی درجهان این است که بیشتر آموزش محور و حفظ محور شده اند.

 

۳۰.بایدمواظب باشیم اشتباهات علوم اسلامی درقرون گذشته بخصوص درزمان قاجار وصفویه را تکرارنکنیم. ما بخاطر توقف در علوم نقلی و بسنده گی افراط گونه درآن از علوم عقلی (مطلق علم) بخصوص درحوزه تجربی و طبیعیات و نجوم و پزشگی وغیره عقب افتادیم. بلکه اصلا بدان بصورت جدی نپرداختیم و تمام این علوم را می خواستیم از نقل استخراج کنیم. این تذکر را بخاطر اهمیت آن باید صدها بار به عناوین مختلف تکرارکنم .

ممکن است این اشتباه بزرگ تاریخی را دوباره با نام و نشان دیگری تکرارکنیم.

باید یقین کنیم دهها هزار رشته علمی را خداوند بعهده عقل بشرگذاشته و به آن اصالت و حجیت استقلالی داده است. ازنقل علوم نقلی و از عقل بقیه علوم را انتظارداشته باشیم.

اگرنقل یعنی دین برای ما درتمام حوزه هایش یک میلیون کتاب و هزاررشته علمی آورده باشد. عقل برای ما نود و نه میلیون کتاب و نود و نه هزاررشته علمی بهمراه خواهدداشت.

زمان ما علم تازه روی ریل پیشرفت و رشد قرارگرفته و هنوز راههای طولانی رادارد طی کند.

 

۳۱.بعضی تصورمی کنند منبع وحیانی و بخصوص قرآن ازادیان قبلی و سرزمین های آن زمان و فرهنگ و جغرافیای عربستان سرچشمه گرفته است و اصالت منبع بودن کتاب و نقل را زیر سوال می برند .

گونه های این اعتقاد و تصور با هم متفاوت است.

درحالیکه درست است که قرآن در عالم تعلیق و خلاء شکل نگرفته است و ناظر به فرهنگ و تمدن زمانه خودش بوده است ؛ و نسبت به اعتقادات و فرهنگ و ملل آن زمان موضع گرفته است ؛ لکن باید توجه داشت که این نقل را ازاصالت وحیانی بودنش نمی اندازد و اساسا ممکن نیست کتابی از طرف خداوند برای بشرفرستاده شود و حالت بکر وتعلیق داشته باشد. کتابهای مستقلی درجواب این شبهه تدوین یافته است که خلاصه آن این است این کتاب وحی است و منبع وحیانی می باشد و اندیشه الهی محسوب می گردد.

 

۳۲. قراردادن ایمان مقابل عقل ؛ یا علم مقابل عقل ؛ یا هنر مقابل عقل عدم فهمیدن تعریف عقل است.

 

۳۳.ایمان و انگیزه در حوزه عقل عملی است و تمام علوم دیگر ( منهای علوم برخواسته ازنقل ) درحوزه عقل نظری است. این علوم قابل تقسیم به حکمت نظری و عملی می باشد.

درعقل نظری اندیشه های بشرمطرح است وصرف اندیشه است. اگرفقط اندیشه ناب و خالص باشد حکمت نظری است که شامل منطق ؛ ریاضیات ؛ عرفان نظری ؛ علوم طبیعی ؛ انسانی و اجتماعی و...می شود. اگرپای عمل و تجربه به میان آمد حکمت عملی است. مثل روان شناسی ؛ جامعه شناسی ؛ اخلاق ؛ و..... یعنی بخش هائی که علاوه برحوزه نظر درعقل نظری ( حکمت نظری) پای درمیدان عمل هم دارد.

این بخش حکمت عملی نباید با عقل عملی مشتبه گردد. زیرا عقل نظری قسیم عقل عملی است و حوزه های آن با هم متفاوت.

ایمان و انگیزه درحوزه عقل عملی می تواند مشروب از دین( نقل) یا دنیا ( غیر دینی و طبیعی و مادی ) باشد. مثل ایمان و انگیزه درسرزمین های مشرق زمین.

 

۳۴.اگرمقسم عقل و نقل را معرفت دینی قراربدهیم درحوزه عقل عملی ایمان و انگیزه سرچشمه آن فقط اندیشه های الهی است و ناظر به توحید و آخرت گرائی . و انسان موحد و مومن درچنین حالتی فقط توجهش به تکالیف الهی است.

درچنین دیدگاهی حقوق بشر و امثال آن ذیل اندیشه های الهی بحث می گردد و بیشتر ازناحیه عبد بودن و مخلوق بودن و مکلف بودن بشرمطرح می باشد.

 

۳۵.البته بایدتوجه داشت در وضعیت معاصرجهان تفکر و نظام سلطه سقفی از علم و علوم را به افراد درکشورهای مختلف اجازه می دهد.

واگرشخص دانشمندی فراتر ازآن علم بیاموزد و نشردهد حتی به ترورفیزیکی آن دست می زنند. مثل دانشمندان هسته ای یا دانشمندان ریاضیات و هندسه فضائی. و حتی نهادهای علمی و دانشگاهی و اعضای آن را درفهرست تحریم قرارمی دهند. مثل تحریم جدید دانشگاه بین المللی جامعه المصطفی.

خوب این وضعیت بنوعی درطول تاریخ وجود داشته و در زمان ما مدرن شده است.

این خاصیت علوم نقلی و عقلی نیست بلکه خاصیت تفکر و خوی سلطه و استکباری در افراد و دولتها و حکومت ها و سیاست هاست.

زیرا می گویند یا علم برای ما و در راه اهداف ما باشد و یا ازپیدایش آن به هرنحوی جلوگیری می کنند.

این داستان ظالمانه و بی عدالتی درسطح جهان ساری و جاری است.

 

۳۶.تحقیق جامع و کامل درعلوم نقلی و وحیانی در باره علم و عالم و معلوم ازموضوعات و مسائل بسیارمهم است. درکتاب وحیانی قرآن حدود ۹۰۰بارکلمه علم بصورت گسترده آمده است.

وهمچنین درمجامع حدیثی مثل بحارالانوار بیش ازهزارحدیث درباره علم و عالم آمده است.

واین توجه جدی علوم نقلی به علم است. قوام دین نیز به علم است.

 

۳۷.کمال بشر به علم است. ازمهمترین راههای رشدفردی وجمعی رسیدن به علم است. علم سلطان است. زیرساخت تمام پیشرفتها و تمدن ها وابسته به علم است. معماردنیا علم است و بشر بواسطه علم جهان را می سازد.

این علم است که برای بشردر دنیا ابزارمی سازد و امکانات و رفاه فراهم می کند. و علوم نقلی کاملا ازاین علوم دفاع می کند. لکن سعادت بشر دراستفاده ازعلوم نقلی نیز می باشد. زیرا علوم نقلی سعادت ابدی بشر را تضمین می کند.

همه علوم درتکوین و ذات و جوهره بشریت تاثیر گذاراست. هیچ چیزدراین دنیا مثل علم و ایمان در جان انسان اثرگذارنیست. و این علم و ایمان است که باصاحبش از دنیا کوچ می کند.

 

۳۸.بعضی ازدانشمندان انسان را بین تولد تا مرگ تعریف کرده اند و علم را هم درهمین حد می دانند. لکن در نگاه توحیدی مبدا انسان ازخداوند و قبل ازاین دنیا سرچشمه می گیرد و بعد ازاین دنیا نیزادامه پیدا می کند. این دیدگاه درنقل و عقل بینش فراتری نسبت به علم دارد.

دانشمندانی که به علوم وحیانی علم و اعتقاد دارند ؛ نگاه هستی شناسانه ویژه ای نسبت به این جهان و علم دارند. جهان و موجودات آن را صاحب شعورمی دانند.

 

۳۹.اشراف و علم چهارده معصوم (ع) نسبت به ساحت علم و جهان هستی بادیگران قابل مقایسه نیست. این خاندان عصمت و طهارت به خاطر مقام امامت و ولایتشان شناختی که نسبت به امورعالم هستی و نظام امکان و وجود و موجود و علم دارند بادیگران متفاوت است . زیرا علومشان حضوری و غیبی و لدنی و من عندالله می باشد.

لکن رسالت اصلی آنها هدایت و سعادت بشراست و دراین صراط برای سعادت بشرازهیچ سعی و کوششی بخصوص درحوزه علوم نقلی فرو گذارنکرده و نمی کنند. جائی که نیازبوده است بصورت محدود درعلوم طبیعی و تجربی وارد شده اند منتهی هدف غائی آنها آموزش علوم طبیعی و تجربی نبوده است.

وقتی به دنیای روایات واردمی شویم اشارات و رهنمودهای فراوانی ازاین دست می یابیم لکن همانطور که درمسائل قبل گفتم محدوده ورسالتشان این علوم نیست و اینها برعهده عقل است. بعضی معتقدند اگرخاندان معصوم فرصت پیدا می کردند می توانستند علوم دیگر رانیز بصورت گستره آموزش بدهند. درتوانائی و قدرت و داشتن این علوم نزدخاندان اهل بیت شکی نیست.

 

۴۰.بشراگرعقل را اسیرهوای نفس و رزایل اخلاقی نکند و شناخت وافی و کافی از نقل برده باشد ؛ در علوم که تلاش می کند هیچگونه تخالف و تضاد وتعارض و تقابلی بین عقل و نقل درساحت علم نمی یابد. زیرا نقل هم براساس عقل وعقلانیت و فطرت به بشر نازل شده است . وحدت عقل و نقل درهمه عرصه های علوم برای انسان به یقین می رسد. دراینجا قرآن و حدیث و عقل فلسفی و کشف شهودی و هنرمتعالی و علوم انسانی و اجتماعی و تجربی و کشاورزی و بنیادی وریاضیات ونجوم و تمام علوم دیگرهم آغوش می شوند. تفکیک اینها برای شناخت بهتروبیشتراست.

البته بایدتوجه داشت درطول تاریخ علوم اسلامی دانشمندان اسلامی برای هرعلمی شخصیت مستقل قائل بودنند و حتی از هماهنگ کردنهای داخلی دریک علم باعلم دیگرگریزان بودنند . مثل اینکه بخواهیم داخل علم فقه از علم اخلاق بحث کنیم و حتی مواظب بودند موضوعات و مسائل هرعلمی مجزا باشند و ازورودش درعلم دیگر جلوگیری می کردند .مثلا وفای بعهد را مسئله اخلاقی می دانستند و هیچ وقت بعنوان احکام فقهی روی آن بحث نمی کردنند.

وبعضی دنبال هماهنگ کردن علوم باهم بودنند مثل حکمت متعالیه ملاصدرا.

این دو جریان علمی ادغام و تفکیک علوم اسلامی ازهمدیگر و همچنین علوم اسلامی با تمام علوم دیگر همیشه ادامه خواهد داشت و پایانی برآن متصورنیست.

 

درمجموعه این چهل مطلب که به آنها بصورت مختصر اشاره کردیم و هرکدام عنوان مستقل و مباحث فراوانی دارد.

هرکجاحکمی و قضاوتی و رای صادرکردیم نظرشخصی اینجانب بود وطبیعی است که تحقیق و ژرف اندیشی ونقد برای محققان فراهم است.

  • رسول ملکیان اصفهانی

 

 درراستای ایجاد رشد علمی دربین طلاب وانگیزه تحصیل موارد زیرپیشنهاد می گردد ؛ بدیهی است موارد زیربراساس مطالعات گسترده وتبادل وتجربیات حوزوی حدود چهار دهه می باشد.

اینجانب معتقد است اگربا هوشمندی و طراحی ؛ برنامه های زیر ومشابه فعالیتهای مذکوردربین طلاب رواج گردد انشاء الله شاهد رشد تحصیلی طلاب وارتقای دانش اساتید وتحول پژوهشی خواهیم بود .

الف - مبانی

1-امروز برنامه ریزی آموزشی ؛  فعالیت علمی و تخصصی است.

2-روش تحصیل ؛ تدریس ؛ تحقیق سه علم مهم قابل توجه مراکزآموزشی است وکتابهای بسیاری دراین زمینه تالیف گردیده است.

3-تحصیل طلاب براساس پژوهش محوروآموزش وتحصیل فعال.

4-تحریک انگیزه طلاب .

5-تعریف اهداف آموزش هرکلاس ؛ ونظام علمی درهرعلم ؛ ومنظومه علوم حوزوی.

6-ارزیابی هوشمند تحصیلی طلاب توسط استاد(بااختیارات کامل) تا 8 نمره فعالیت کلاسی طلاب.

7-داشتن طرح درس وتقویم آموزشی دقیق توسط استاد وارائه آن درابتدای شروع کلاس.

8-آموزش روش کلاسداری ؛ ارئه مطلب ؛ تهیه درس؛ ارتباط فعال با طلاب و....به اساتید

ب-پیشنهادات

براساس مبانی ومنابع علمی پیشنهادات زیرجهت فعال کردن طلاب (یعنی برنامه هائی که طلاب باید هرکدامی یکی یا چند تا را انتخاب وزیرنظراستاد به عنوان فعالیت آموزشی و تحصیلی انجام دهند ) را درنظام تحصیلی خدمتتان تقدیم می گردد:

1-کتاب تحصیلی بصورت نمودار؛ جدول؛ طبقه بندی ؛ کروشه ؛ دسته بندی ؛ خلاصه نویسی ؛ چکیده ؛ استخراج کلید واژه ها؛ تحلیل وتبیین وغیره ارائه گردد.

2-تبدیل کتاب تحصیلی به درسنامه.(بسیاری ازکتابهای آموزشی حوزه علمی است و نه درسنامه- همه یا بخشی).

3-تبدیل کتاب تحصیلی به سوال وجواب.

4-تبدیل کتاب به طراحی سوالات ارزشیابی.(تست تشریحی -نمونه ای -غیرحضوری).

5-تقریرتدریس استاد وفعالیت پژوهشی براساس آن.

6-ارائه مقاله درسی وغیردرسی براساس کتاب تحصیلی.

7-مستندسازی ومنبع شناسی کتاب تحصیلی.

8-تبدیل محتوای کتاب تحصیلی به انواع قالبهای تکنولوژی مثل پاورپونت ؛ اکسل؛ اکسس ؛ پوسترو...

9-نقد وبررسی علمی کتاب تحصیلی (کل ویابخشی ازکتاب درزمانبندی میانه و نزدیک به پایان).

10-تدوین کتابهای کمک آموزشی (کوتاه وبلند نسبت به کل و یا بخشی ازکتاب).

11-تدوین تاریخ آن علم کتاب تحصیلی( کوتاه وبلند نسبت به کل و یا بخشی ازکتاب).

12-تدوین تاریخ کتاب تحصیلی(بخصوص کتابهائی که ازقدمت زیادی برخوردارهستند).

13-نظام آموزشی آن علم درحد فهم طلبه ازپیش نیازها وپس نیازهای آن کتاب تحصیلی و آن علم تحصیلی تهیه وتدوین گردد.

14-جدول پیشنهادی ازطرح درس تهیه وارائه گردد.

 

 

  • رسول ملکیان اصفهانی

 

بخش اول: قرآن شناسی

 

۱.چهارمرحله قرآن و یاانس

۲.قرآن راازکجا شروع کنیم؟

۳. چهار مرحله مهم قرآن الف -الفاظ . ب-معانی . ج-عمل شخصی واجتماعی. د- دفاع ازقرآن

۴. اگراز معانی قرآن شروع کردیم به طرف های دیگرهم می رسیم. (متاسفانه اکثر موسسات قرآن در حوزه لفظ قرآن است. یعنی رو خوانی وروان خوانی وتند خوانی وصوت ولحن وتجوید وحفظ قرآن).

۵.سه مرحله آموزش قرآن( مراحلی که در دوران انقلاب اسلامی انجام شده است)

اول کلاس قرآن بصورت مستقل

دوم کلاس قرآن و خط  ( برای رونق کلاس قرآن هنر را نیز اضافه کردیم).

سوم قرآن و خط و استخر( چون باز کلاس های قرآن جواب نداد علاوه بر هنر ورزش رانیز اضافه کردیم).

که اشتباه بزرگی بود برای رسدیدن به اهداف آموزش قرآن.

البته درآموزش وپرورش جدول همه این موضوعات است ولی باپیوستگی استقلال دارند.

۶. دوشبکه صدا وسیمای قرآن یا تفسیرعلامه جوادی است خیلی عالی. یا حجت الاسلام قرائتی خیلی عمومی وعوامانه. سطهای میانه ندارد.

لطفا نظرتان رابگوئید.؟

۷.درزمان ما خیلی ها اهل قرآن شدند و نخبه داریم.

۸.خدمات بزرگی در این انقلاب به قرآن شده است.

۹.شما مطالبه از علما وصدا وسیما داشته باشید مثل طرفداران ورزش.

۱۰.زندگی درسایه قرآن شیرین ترین است.

۱۱. ملاک ومعیارقرآن.

۱۲.کتابهای زیادی برعلیه قرآن نوشته شده ومی شود.

۱۳. معاندین قابل هدایت نیستند حتی درزمان نزول وحی چه برسد به حالا.

۱۴.انسان با محبوبش محشور می شود.

۱۵.درس قرآن جدی است لکن نباید رسمی و موظف واداری تلقی گردد.

 باید عشق و علاقه باشد.

۱۶.تجربه شخصی من چهل سال است.

۱۷.کنارقرآن که قرارمی گیری مطمئن باش شیاطین فعال می گردند. داخلی وخارجی.

۱۸.مشکل اساسی کلاسهای قرآن یا مربی است یامخاطب. فضای کلاس مکان زمان سرمایش گرمایش روش کتاب و.....فرعی است.

۱۹. چون مبنای حرکت علمی ما معنائی است دارای چند مرحله است:

۱. لغات شناسی مثل لغات نمونه و یامفردات ویا لغات مصطفوی

۲.ترجمه عمومی مثل فولادگر

۳.ترجمه دقیق همراه صرف ونحو وبلاغت مثل بهرامپور

۴.ساختارسوره مثل خامه گر

۵.مطالب عمومی سوره شناسی سایت دفترتبلیغات

۶.تفسیرمختصرعمومی مثل کتاب ذکرمبارک شش جلدی و یا برگزیده تفسیرنمونه و یاتفسیرنور یاتفسیرمهر.

۷.منطق تفسیرشناسی رضائی

۸.تاریخ تفسیر

۹.آسیب شناسی

۱۰.علوم قرآن

۱۱.تفسیرتخصصی وعالی مثل المیزان و یاتسنیم.

۱۲.تفسیرفوق تخصصی یعنی موضوعی داخلی درقرآن

۱۳.تفسیر فوق تخصصی تطبیقی مذاهب اسلامی.

۱۴.تفسیرفوق تخصصی یعنی موضوعی خارجی قرآن وعلوم.

۱۵.تفسیرفوق تخصصی تطبیقی ادیان الهی

۱۶.تفسیرفوق تخصصی تطبیقی ادیان غیرالهی.

۱۷.تفسیرفوق تخصصی انفسی قرآن.

 

 

بخش دوم: سوره شناسی

 

۱. ۱۱۴ سوره داریم . سوربمعنای دیواردورشهر

۲. ۶۰۰۰ آیه بمعنای نشانه

۳. هر سوره مهریه دارد

۴.هرآیه مهریه دارد

۵.مهریه سوره ها وآیه ها نقدی است.

۶.تامهریه پرداخت نگردد رخ نمی دهند.

۶.مهریه شان سنگین است. لاتشتروا بایات الله ثمنا قلیلا.

۷. یوسف را ارزان فروختند.

سوره یوسف آیه ۲۰

وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَکَانُوا فِیهِ مِنَ الزَّاهِدِینَ

ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻳﻰ ﺍﻧﺪﻙ، ﺩِﺭﻣﻰ ﭼﻨﺪ، ﻓﺮﻭﺧﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺍﻭﺑﻰ ﺭﻏﺒﺖ ﺑﻮﺩﻧﺪ.

چه تاکیدی می کند. ثمن بخس و دراهم معدوده.

۸.سازمان یونسکو بالاترین کتاب راقرآن می داند.

بااینکه مراکزبین المللی یا تحت اشراف یانفوذ صهییونیست است.

۹.هرسوره ای ساختارمخصوص بخود دارد.نمای کلی شهرسوره. نگاه عقابی.

۱۰.هرسوره ای هدف ویا اهدافی دارد.

۱۱.اسامی سوره ها درزمان پیامبراست. چون در روایات اشارات زیادی است.

۱۲.سوره ها ظاهر وپنهان دارند.

۱۳. برای رسیدن به ظاهروباطن قرآن بایدسرمایه گذاری سنگین کرد. جوانی پول وقت و...

۱۴.تفسیرتصویری قرآن

۱۵.هرکسی خودش مخاطب قرآن است.

۱۶.با اشتهی سر سفره قرآن باشید.

۱۷.کتاب سوره شناسی.

 

بخش سوم: سوره کهف سوره ولایت

 

۱.خواص سوره کهف

.ثواب سوره.

.ختم سوره.

۲.نام این سوره مهم است . انتخاب دقیق.

۳.خواص این سوره طلب شهادت است. خانم ها هم مطالبه کنند.

۴.تعداد ۱۱۰ آیه . یعنی علی. یعنی امام و ولی.

۵.شما هرکدام یا تعدادی درهر زمانی و یا مکان و ادوارتاریخ کهفی شوید. راه نجات. درخانه و منزل و محل کارو داشتن موبایل و...

۶.تمام اعضایمان کهفی بشود. چشم و گوش و..

۷.کهف این زمان مشگلتراست. چرا؟؟

۸. یک جوابش این است که کهف این زمان جنگ نرم است آن کهف سخت افزار

۹.سعی کنید مدتی درفضای سوره کهف نفس بکشید وزندگی کنید. تجربه کنید.

۱۰.خودتتان تدبرکنید ببینید چه می فهمید.

۱۱. درزمان اسلام کهفی شدن فقط درمتن جامعه مجازاست. رهبانیت مجازنیست وداستان دو برادر.

۱۲.ترسیم و ساختار و نقشه سوره کهف

۱۳.چندین بار این سوره خوانده شود باترجمه ولغات.

۱۴.چهارداستان دارد.

۱۵.در سوره کهف بغیرموسی پیامبرنداریم یااختلافی است برسرخضر و ذوالقرنین. یعنی داستان مومنین واولیای خداست

۱۶.سه هجرت دارد. کهف برای ایمان . موسی برای علم وعرفان . ذوالقرنین برای سازندگی.

۱۷.داستان موسی وخضر اینها کیستند.؟ از انبیائی که دوست دارم درقیامت وبهشت ببینم.

۱۸.جوان دیگرکجای داستان است؟

۱۹.چرا ازبین این همه یار یک نفر واین هم جوان.؟

۲۰.سناریو داستان موسی وخضر چهارسناریو درخودش دارد. اولی حرکت موسی باهمراش و بعد سه داستان دیگر.

۲۱.این چهارسناریو هرکدام بنوعی بحث والدین وفرزندان است.آیا امروز این مشکل است؟

۲۲.چند تاپیامبر مشکل فرزندجسمانی یا بگوهمسرانشان داشتند:

ابراهیم.....اسماعیل واسحاق

زکریا ....یحیی

عمران......مریم

مریم.......عیسی

محمد و پسر ....و زهرا کوثر. مشکل معاصر.

۲۳.آیا اعمال خضرشرعی است؟ قطعا خیر

.پس چرا گفته شده.؟ جوابش بعدا

۲۴‌.داستان علم آموزی خضر عملی ویا تربیتی است و نه آموزشی و یاپژوهشی.

۲۵.شرط مهم عدم سوال وچانه زنی است. جوانان امروز راببینید.

۲۶.شرط مهم دیگر اطاعت و پیروی است. مشکل امروز.

۲۷.سیاست وعرفان و....ازهم جدائی ندارد.

۲۸.شرط دیگرتسلیم محض است.

۲۹.شرط دیگرفهمیدن یانفهمیدن نیست.

۳۰.شرط دیگرسکوت و عمل.

۳۱.شرط دیگرصبراست.

۳۲.شرط دیگراستقامت است.

۳۳.موسی نیز درماجراها شاهد وعامل است.

۳۴.موسی پرونده سنگین و سوابق داشت ولی هنوز نیاموخته زیاد دارد؟ مثل نجفی وزیر وشهردار.

۳۵.موسی تازه گفته خیلی می گردم تاخضرراپیدا کنم؟

سوره کهف آیه ۶۰:

وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّىٰ أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ أَوْ أَمْضِیَ حُقُبًا

ﻭ [ﻳﺎﺩ ﻛﻦ ] ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻛﻪ ﻣﻮﺳﻰ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺧﻮﺩ- ﻳﻮﺷﻊ ﭘﺴﺮ       ﻧﻮﻥ- ﺭﺍ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺟﺎﻯ ﺑﻪ        ﻫﻢ ﺁﻣﺪﻥ ﺩﻭ ﺩﺭﻳﺎ ﺑﺮﺳﻢ، ﻳﺎ ﺳﺎﻟﻬﺎﻳﻰ ﺩﺭﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﭘﻮﻳﻢ. حقب یعنی سالهای طولانی ۷۰ الی ۸۰ سال.

لاابرح پیوسته راه می روم.

۳۶.شما ممکنه امام زمان رابدست بیارید وزود ازدست بدید.

۳۷.نقش راهنما در داستان کهف سگ و در موسی وخضر ماهی آیه ۶۱.

۳۸.نقش دریا برای رسیدن به معارف بجای گناه. امروز کناردریاهای دنیاچه خبراست؟ ببین بشرچه کرده است؟

۳۹.آیا در زمان ما هم کارهای خضر اتفاق می افتد.؟

۴۰.چرا این اعمال ازخضر سرزده است؟ فلسفه آن.

یعنی عالم ولی دارد

بالاتر عالم مالک و مدیر و مدبر و مربی دارد.

. این اعمال یعنی اسرارزیادی درعالم است وشما نمی دانید.

۴۱.در قرآن زود دنبال نتایج واهداف نهائی نگردید. اسرارزیاد است.

۴۲.درقرآن انتظار حل همه معماها رانداشته باشید . زیرا مربوط تا قیامت است.

۴۳.چگونه می توانیم به اسراربرسیم ؟ زمانی که به اعتصام به حبل الله باشیم.

۴۴.تمام سناریوها مقابل موسی است؟ واسرارش رانمی داند. الان سری ترین چیزها اسنادی است که درروی میزاست ولی همگان متوجه نیستند.

۴۵. ماالان فقط گردش کلی درشهر سوره کهف هستیم. اجزا رابررسی نکردیم.

ماداریم نگاه از کوه صفه وعقابی می اندازیم وارد جزئیات نشدیم.

۴۶.درداستان موسی وخضرمی بینیم اساس استاد است و بقیه شرایط کلاس و....مهم نیست وفرعی است.

۴۷. داستان موسی وخضرمی گوید کلاس آزاد باشد ازهمه نظر.

۴۸.برای درک این سوره سختی عملی وروحی کشیدم.

 

  • رسول ملکیان اصفهانی

  

همانطور که می دانید خبرنگاری و خبرنویسی دو رکن بهم پیوسته هستند و اگر این دو بال با هم در یک راستا حرکت نکنند پرواز به اندیشه ها میسر نخواهد بود. اگر خبرنگار اصول و قواعد درست نویسی و ساده نویسی در خبر نویسی آشنا نباشد نباید انتظار داشت که در جنگ های خبری و تاثیر گذاری بر اذهان عمومی بتواند موفق عمل کند چونکه باعث ترویج غلط نویسی و همچنین اخبار نادرست و کذب به دلیل رعایت نکردن واژه ها در جای درست شده و اعتماد مخاطب را از دست می دهد.

 خبر، با لید که خلاصه داستان است، شروع شده و مشروح خبر، جریان کامل آن‌را بیان می‌کند. در شرح خبر که می‌توان آن‌را متن خبر نامید، توضیح و بیان تفصیلی تمامی اجزائی که در لید بدان اشاره شده، می‌آید.

برای نوشتن متن، که بنا به‌ضرورت، ممکن است از یک یا دو جمله و بند تا بیش از ده جمله و بند طول داشته باشد، مراعات قواعد و اصول خاصّی لازم است؛ که رعایت آن‌ها سبب توجه خوانندگان و شنوندگان  به اخبار، مقالات و نوشته‌های روزنامه‌نگاران و متخصصان امور ارتباطی شده و آن‌ها را قابل چاپ و انتشار می‌نماید.

 قواعد کلی

1. ساده‌نویسی؛ خبر باید ساده، روان، قابل فهم و به زبان همه مردم باشد؛

2. تازگی؛ خبر، باید همیشه نسبت به خبر روز قبل تازه‌تر بوده و نکات جدیدی را دربرداشته باشد. خبرنگار باید سعی کند از بیان تکراری حقایق و بدیهیّات خودداری نماید.

3. کوتاه‌نویسی؛ از اصول مهم خبرنویسی، کوتاه‌نویسی است؛ که بیشترین اطلاعات در کوتاه‌ترین متن ارائه می‌شود. یک مطلب خبری، به‌طور متوسط نباید از 300 تا 500 کلمه، تجاوز کند. مگر در خبرهای مهم؛ که می‌توان تا چند ستون، مطلب تهیه کرد.

4. تقدّم دیگران؛ خبرنگار و نوشته‌هایش، باید بیشتر، از دیگران حرف بزند و از خود کمتر سخن به‌میان آورد.

5. هماهنگی؛ خبر باید به‌گونه‌ای تنظیم شود، که بخش‌های مختلف آن (تیتر، لید، متن) و جملات متن خبر، با یکدیگر هماهنگی و تطابق لازم را داشته باشند. آن‌چه که خبر را جذّاب و مخاطب را به خواندن، دیدن و یا شنیدن آن ترغیب می‌کند، ارتباط و هماهنگی بین اجزای آن است. هرچه این ارتباط، قوی‌تر باشد و جملات متن، پرمعنی و در عین حال، کوتاه‌ باشند، خواندن و شنیدن آن برای مخاطب جذّاب‌تر است. این هماهنگی را می‌توان با تکرار به‌موقع موضوع(محور) اصلی، یک واژه‌ی کلیدی خبر، کلمات و عبارات ربط‌دهنده و استفاده به‌موقع از نام مکان‌های مختلف، فراهم کرد.

6. جامعیّت؛ یکی از مفاهیم اساسی خبرنویسی، جامعیّت خبر است. یعنی اینکه تا حد امکان، خبرنگار یا دبیر خبر، باید کلیه اطلاعات مربوط به رویداد را جمع‌آوری و در بسته‌بندی خوب و جذّاب ارائه کند و باید بکوشد به کلیّه پرسش‌هایی که در ذهن مخاطب است، پاسخ گوید.

7. درست‌نویسی؛ از اصول اولیّه نوشتن خبر، درست‌نویسی است. هنگام درست‌نویسی، رعایت نکته‌های نگارشی، چه در صحیح نوشتن کلمات و ترکیب‌ها و چه در نوشتن ساختمان صحیح جملات، بسیار اهمیت دارد و به موازات آن، چنانچه متن ترجمه‌شده باشد، رعایت اصول ترجمه نیز ضرورت دارد. اصل نخستین برای درست نوشتن، آگاهی و مهارت خود نویسنده است؛ زیرا مفهومی را که او به‌شیوه خاص خود، درک کرده و می‌خواهد به خواننده منتقل کند، خودش بهتر از هرکس می‌شناسد. بنابراین لازم است نویسندگان با مطالعه متون معتبر و وزین ادبی، مهارت درست‌نویسی خود را افزایش دهند.

8. ترجیح اصطلاحات؛ در نوشتن خبر، باید کلمات مصطلح را بر کلمات صحیح ولی نامأنوس، ترجیح داد و هرجا کلمه‌ی فارسی وجود داشت، از به‌کار بردن کلمات عربی یا اروپایی خودداری کرد.

9. شروع با کلمات مناسب؛ هرگز نباید جملات را با کلمات امروز، دیروز، فردا و یا اعداد شروع کرد.

10.آغاز مناسب پاراگراف‌ها؛ نباید دو پاراگراف پشت سر هم را با یک کلمه آغاز کرد.

11.اطمینان به صحت خبر؛ اطمینان نویسنده به صحت خبر منتشره.

12.سابقه خبر؛ یکی از مسائل اساسی در خبرنویسی که در فهم بهتر خبر به مخاطب کمک می‌کند، ذکر سابقه خبر است. سابقه یا پیشینه خبر، معمولاً در آخر خبر و بعد از ارائه مطالب جدید و با واژه‌های کلیشه‌ای چون "گفتنی است"، "شایان ذکر است" و ... در جمله‌بندی مستقل می‌آید. البته گاهی نیز سابقه خبر در متن خبر، بعد از لید به‌صورت جمله‌ای مستقل می‌آید.

13.منبع خبر؛ منبع خبر در ادبیّات خبرنویسی از اهمیت برخوردار است. در مطبوعات، معمولاً منبع خبر در ابتدای خبر، یعنی قبل از لید نوشته می‌شود؛ اما در اخبار رادیو و تلویزیون، منبع خبر، بنابه ضرورت ممکن است در ابتدای لید یا در متن خبر آورده شود.

 

14.معرفی افراد؛ در نوشتن خبر، ذکر اسامی افراد و معرفّی دقیق آن‌ها لازم است. البته به‌طورکلی،‌ دانستن نام و نام خانوادگی افراد برای مخاطبان ارجح نیست؛ بلکه آن‌چه برای مخاطب اهمیت زیاد دارد، آگاهی از مقام، ملیّت و جنسیّت افراد و این‌که آن‌ها اهل کدام منطقه یا شهر هستند، می‌باشد. اما در معرفی افراد باید نکاتی را رعایت کرد:

الف) در لید، فقط در صورتی نام فرد ذکر می‌شود که با خواندن یا شنیدن آن، چهره یا عملکردش در ذهن تداعی شود و الّا فقط باید به ذکر سمت، سن، جنس، اسم مستعار، محل سکونت و سایر مشخصات اکتفا کرد.

ب) اگر فرد دارای چند مقام و سمت بود، اول سمت معروف و مهم و سپس در بندهای مختلف خبر، از سمت‌های دیگر او استفاده می‌شود.

ج) در معرفی افراد در اشاره بعد از لید، بهتر است در صورت عدم لزوم صرفه‌جویی در وقت، نام و نام خانوادگی و سمت به‌طور کامل بیان شود و در ادامه خبر، می‌توان از یکی از عناوین سمت، نام و یا نام خانوادگی، جداگانه بهره جست.

د) بیان سمت‌های علمی افراد مثل دکتر، مهندس، آیت‌الله و ... اگر با اظهارات و افعال مذکور در خبر ارتباط داشته باشد، ضروری است.

هـ) در معرفی سازمان‌ها و افراد، باید اسامی کامل آن‌ها نوشته شود.

 قواعد علامت‌گذاری

به‌منظور جدا کردن جملات از یکدیگر، رعایت ارتباط بین عبارات ناتمام، احتراز از تداخل الفاظ و معانی، نشان دادن مطالبی که از دیگران نقل قول یا اقتباس می‌گردد و همچنین برای سهولت تعریف و توضیح در تقسیم موضوعات و نظایر آن‌ها، در زبان‌های زنده و مهم دنیا و مخصوصاً زبان‌هایی که ریشه لاتین دارند، از علائمی استفاده می‌شود، که طریقه به‌کار بردن آن‌ها را در زبان انگلیسی (punctuation) می‌گویند. برخی از رایج‌ترین قواعد علامت‌گذاری که با زبان‌های مهم و زنده دنیا مطابقت دارد، عبارتند از:

1. نقطه (.)؛ نقش مهم نقطه در نوشتن و جدا کردن جملات کامل از یکدیگر است. علاوه‌بر آن، وقتی به‌دنبال یک حرف بیاید، به‌معنای آنست که آن حرف، علامت اختصاری یک کلمه است. باید دانست نباید از این علامت در پایان تیتر خبر و اجزای آن(روتیتر، سرتیتر و میان‌تیتر) استفاده کرد.

 

2. ویرگول (،)؛ ویرگول برای تسهیل درک نوشته است. موارد مهمی که در به‌کار بردن ویرگول در خبرنویسی ضروری است از این قرارند:

تمایز و شمارش؛ وقتی که در یک جمله چند اسم یا صفت یا کلمه‌های متعاطف دیگر که دارای إسناد واحدی هستند به‌دنبال هم بیایند؛

رفع ابهام؛ در هر موردی که پشت سر هم قرار گرفتن دو کلمه با احتمال ایجاد ابهام روبرو باشد؛

جلوگیری از اشتباه شدن؛ در مواردی که نگذاشتن ویرگول باعث عوض شدن مفهوم جمله می‌شود.

3. نقطه ویرگول (؛)؛ نقطه ویرگول که در عالم مطبوعات "پوئن ویرگول" هم نامیده می‌شود، برای جدا کردن جملاتی است که به‌خودی خود دارای معنا و مفهوم کامل هستند، ولی عبارات و جملاتی که بعد از آن‌ها می‌آید، مربوط به آن‌هاست.

4. دو نقطه (:)؛ موارد استفاده از آن، عبارت است از:

·     قبل از نقل گفته یا نوشته دیگران؛

·     قبل از ذکر یک مثال، توضیح یا یک نتیجه؛

·     برای تقسیم یا تفکیک یک موضوع؛

5. گیومه («»)؛ گیومه یا نشانه نقل قول در متن خبر، در موارد زیر استفاده می‌شود:

نقل قول مستقیم؛

اسامی خاص؛ اسامی خاص نامأنوس یعنی اسم‌هایی که خواننده با آن‌ها آشنایی کامل ندارد، باید در گیومه قرار بگیرند؛ مانند نام‌های خارجی؛

متمایز کردن یک عبارت یا کلمه؛

سلب مسئولیت؛ موقعی که نویسنده نمی‌خواهد، مسؤولیت بخشی از نوشته‌اش را که از منابع دیگر اقتباس کرده، به‌عهده بگیرد، آن‌را داخل گیومه می‌آورد.

 

6. علامت تعجب (!)؛ این علامت در پایان کلمات یا جملاتی که حیرت، استهزاء و خوشحالی زیاد را برساند و همچنین بعد از نام یا عنوان مخاطب (معمولاً در مواردی که خطاب با نوعی تحکّم همراه باشد)، استفاده می‌شود.

7. پرانتز ( () )؛ پرانتز یا دو کمان در اصلی‌ترین شکل خود، برای افزودن هرگونه اطلاع اضافی در وسط جمله به‌کار می‌رود.

قواعد عددنویسی

برای نوشتن ارقام و اعداد در اخبار مطبوعات، قاعده و قانون مشخصی وجود ندارد؛ ولی در برخی موارد بهتر است، به‌جای حروف، از ارقام استفاده شود. به‌طور مثال، برای نوشتن مقیاس‌ها(متر، کیلومتر، لیتر و ...)، آمار و ارقام، ‌تاریخ و ساعات روز، شماره مواد قوانین، صفحات کتاب‌ها، تاریخ تولّد و شماره شناسنامه، مبلغ‌ها و شماره تلفن‌ها، شماره اتومبیل و ساختمان، قد و وزن، نتایج انتخابات یا مسابقات.

اما برای نوشتن مواردی مثل اعداد یک رقمی، سن اشخاص، اعداد تقریبی یا تخمینی، اعدادی که جمله با آن‌ها آغاز شده، اعداد ترتیبی، اعداد کسری، اعداد غیر آماری و شماره‌های بیش از پنج رقمی (که به‌صورت تلفیقی از عدد و حروف می‌آید)، از حروف، برای نوشتن اعداد استفاده می‌شود.

مراحل خبرنویسی

هر روز، رویدادهای بی‌شماری در جهان اتفاق می‌افتد و هر کسی در اطراف خود، شاهد صدها و هزاران خبر است. بنابراین قبل از این‌که خبرنگاری بخواهد به نوشتن خبر بپردازد، لازم است از میان تعداد زیادی رویداد، خبر را از غیر خبر تشخیص دهد. برای این مهم، باید به ارزش‌های خبری توجه داشته باشد و رویدادی را به‌عنوان خبر تلقّی کند، که دارای ارزش خبری است. بعد از این مرحله، نوبت به خبرنویسی می‌رسد که مراحل زیر را می‌توان برای آن بیان نمود:

1.گزارش‌گری؛ در این مرحله به گردآوری اطلاعات مربوطه، کسب جزئیات و پیدا کردن مصادیق و تجسّم یک رویداد پرداخته می‌شود. در این مرحله است که خبرنگار باید تمامی سؤالات موجود در ذهن مخاطب، درباره‌ی رویداد را شناخته و تا حدّ امکان، پاسخ آن‌ها را بیابد. یکی از راه‌های معمول و مهمّ جمع‌آوری اطلاعات، پاسخ به عناصر شش‌گانه خبری است.

 

2.اندیشیدن؛ قبل از نوشتن خبر باید دانست، که اصل ماجرا چیست و چطور باید عرضه شود؛ که این امر در اندیشه اولیه به‌دست می‌آید.

3.سازماندهی؛ خبرنویس حرفه‌ای، قبل از آن‌که بنویسد، به سازماندهی مواد خود می‌پردازد. سازماندهی خوب از درک مضمون اصلی رویداد ناشی می‌شود؛ یعنی اینکه خبرنگار، نقطه‌نظر اصلی باعث به‌وجود آمدن مطلب را به‌خوبی بشناسد و جزئیات بی‌ربط و بی‌اهمیت را از آن جدا کند.

4.پرداختن به ساز و کار موضوع؛ خبرنگار باسابقه، ساز و کار خبر را می‌شناسد. به‌دیگر زبان، درک مخاطب را ملاک و هدف قرار می‌دهد. ساز و کار زبان، همان میثاق‌های مخاطبان است؛ از واژه‌های آشنا تا رعایت قواعد علامت‌گذاری.

5.طراحی سبک و سیاق؛ سبک نوشتن بایستی در موقع خبرنویسی مدّ نظر قرار گیرد؛ تا نویسنده به‌صورت جذّاب و غیر تکراری به نوشتن خبر بپردازد و در واقع، هر بار به‌طرز جدیدی بنویسد.

6.انتخاب لید (بند اول خبر را در سبک هرم وارونه لید می نامند) مناسب با آن خبر؛

7.نوشتن بدنه و متن خبر؛

8.ارزیابی تولید؛ در این مرحله، ویراستاری خبر و ارزیابی خبر از نظر جواب‌گوی رویداد بودن بررسی می‌شود.

9.گزارش‌گری و نوشتن دوباره؛ در این مرحله، اگر لازم بود با یک منبع خبری برای بار دوم تماس گرفته و به دوباره‌نویسی خبر می‌پردازیم؛ چراکه دوباره‌نویسی، زمان می‌آفریند و هر نوشته‌ای از دوباره نویسی سود می‌برد.[5]

 

 [1]. معتمدنژاد، کاظم؛ روزنامه‌نگاری، تهران، سپهر، 1372، چاپ چهارم، ص93 و 65 و نصرالهی، اکبر؛ اصول خبرنویسی، تهران، سروش، 1384، چاپ پنجم، ص123.

[2]. معتمدنژاد، کاظم؛ ص92 تا 94 و نصراللهی، اکبر؛ ص123 تا 125 و ص129 تا 143 و مسعودی، امید؛ مبانی نگارش رسانه‌ای، تهران، خجسته ، 1382، چاپ دوم، ص125 تا 127.

[3]. بروجردی علوی، مهدخت؛ نگارش رسانه‌ای، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، 1386، چاپ دوم، ص65 تا 74 و معتمدنژاد، کاظم؛ ص94 تا 97.

[4]. معتمدنژاد کاظم؛ ص94 تا 97.

[5]. شکرخواه، یونس؛ خبرنویسی مدرن، تهران، خجسته، 1381، ‌چاپ اول، ص13 تا 15 و مکتبی، محمد؛ خبر و اخلاق خبرنگاری، قم، مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما، 1384، چاپ اول، ص22 تا 24 و کبیر، محمدرضا؛ روزنامه‌نگاری برای جوانان، تهران، منادی تربیت، 137   9، چاپ دوم، ص101 و نصرالهی، اکبر، ص33 و 37 و 73.

[6]. مکتبی، محمد؛ ص25 و قندی، حسین؛ تفاوت‌های خبرنویسی در رسانه‌های جمعی، مجموعه مقالات روزنامه‌نگار حرفه‌ای، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‌ها، 1374، چاپ اول، ص 927.47

  • رسول ملکیان اصفهانی