رسول ملکیان اصفهانی

زندگینامه و آثار علمی و پژوهشی و قرآنی رسول ملکیان اصفهانی

رسول ملکیان اصفهانی

زندگینامه و آثار علمی و پژوهشی و قرآنی رسول ملکیان اصفهانی

مشخصات بلاگ
رسول ملکیان اصفهانی

آثار علمی دراین سایت بصورت تخصصی در حوزه قرآن و مفاهیم شناسی می باشد .
و به لطف الهی پدید آمده است که بصورت رایگان (115 جلد) در اختیار عموم قرار می گیرد.

علم مفاهیم شناسی درقرآن ازعلوم نسبتا نو پدید تفسیر و علوم قرآن می باشد .
مطالب آن بویژه منبع مناسب برای پژوهشگران قرآن و پایان نامه ها است.

یاد داشت ها بیشتر دغدغه های استاد می باشد .

بایگانی

 

👈🏻 در دورۀ آموزشی ، دانش‌پژوهان تنها به عنوان شنونده در کلاس حاضر نمی‌شوند، بلکه شاگرد به اندازۀ استاد، در جلسات نقد و بررسی حضور فعال دارد؛ استاد نیز بیشتر ناظر است تا متکلم وحده و شاگرد بیشتر هم‌مباحثه است تا شنوندۀ.

 

🔸استاد در کلاس ابتدائاً محتوای علمی را درس نمی‌دهد، بلکه دانش‌پژوه، باید با پیش‌مطالعه و مباحثه، در جلسه حاضر می‌شوند و به عبارتی کلاس درس، همانند گفت‌وگویی آزاد با حضور استاد می‌باشد.

 

🔸یکی دیگر از ملزومات این کلاس‌ها ارائۀ تحقیقاتی است که استاد، موضوع آن را به دانش‌ پژوهان داده است. حاصل مطالعات و تحقیقات به صورت کتبی یا شفاهی در جلساتی با حضور استاد ارائه می‌شود.

 

🔸از همان دورۀ عمومی، دانش‌پژوهان تشویق به گفت‌وگوی علمی و ارائۀ اندوخته‌های خود با اساتید صاحب‌نظر شده و حتی در مواردی خود مؤسسه زمینه‌ساز این ارتباط می‌شود.

 

🔸 افزایش توانمندی‌های کاربردی همچون نویسندگی، تایپ، بهره‌گیری از نرم‌افزارهای مربوط، روش تحقیق و مقاله‌نویسی نیز از برنامه های ؤسسه است.

 

⬅️ پس آموزش پژوهش‌ محور به این معناست که هدف، ارتقای دانش‌پژوه است. هر آنچه که برای این هدف لازم باشد در اولویت خواهد بود؛ فهم مطلب، تأمل در آن، اظهار نظر و نهایتا اتخاذ مبنا. به بیان دیگر آموزش در خدمت پژوهش و پژوهشگر بار آمدن طلبه خواهد بود. برخلاف آموزش در حوزه کنونی که طلبه را ارتقا نمی‌دهد مگر آنکه خود طلبه دغدغه‌های شخصی بر آن داشته باشد.

  • رسول ملکیان اصفهانی

امور از نظر ادراک و توصیف به سه دسته قابل تقسیم است:

 

۱. نه قابل درک است و نه قابل وصف، مثل کنه ذات الهی.

۲. هم قابل درک است و هم قابل وصف. مثل همه امور حسی (فصل پاییز)

۳. قابل درک هستند، اما قابل وصف نیستند، مثل وحی انبیا و حالات توحیدی.

 

دلایل غیرقابل توصیف بودن یک امر عبارتند از:

۱. بلند مرتبه بودن مطلب و در دسترس نبودن آن؛

۲. ضعف شنونده؛

۳. ضعف گوینده؛

  • رسول ملکیان اصفهانی

مدیر دفتر آفرینش و نشر کتاب سمنگان در استان سمنان از قرار گرفتن کتاب هشت جلدی "نامه تعزیه" نوشته غلامعلی نادرعلی زاده دامغانی در مراحل مقدماتی چاپ خبر داد.

به گزارش خبرگزاری رضوی، اسماعیل همتی گفت: این مجموعه ارزشمند حاصل سی سال پویش و کوشش استاد نادعلی زاده است و نقطه عطفی در سرایش مجالس تازه و چندین‌گانه تعزیه در 100 سال اخیر ابران به شمار می رود که در دسترس تعزیه خوانان و دوستداران و پژوهشگران این هنر دینی قرار می گیرد.

وی افزود: مجموعه هشت جلدی تعزیه حاوی بیش از 300 مجلس جدید از مضامین دینی و تاریخی اسلام و ایران است که توسط استاد غلامعلی نادعلی زاده دامغانی از اساتید مسلم هنر مذهبی تعزیه خلق و سروده شده است.

وی گفت: این مجموعه به همت دکتر مسلم نادعلی زاده با دقت ستودنی تدوین شده و توسط انتشارات کتاب سمنگان مراحل مقدماتی چاپ را می گذراند.

مدیر انتشارات کتاب سمنگان ابراز امیدواری کرد: همه هشت جلد این کتاب با حمایت معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به یکباره چاپ و منتشر شود و اگر مقدور نشد به انتشار آن به تواتر و تا اردیبهشت سال 97 همزمان با رونمایی آن در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، به دوستدارانش عرضه شود.

استاد غلامعلی نادعلیزاده فرزند رمضان متولد 1320 در خانواده ای متوسط و متدین در روستای بق دامغان دیده به جهان گشود. وی از پنج سالگی تحت آموزش پدرش مرحوم ملا رمضان که از تعزیه خوانان بنام دامغان بود وارد عرصه تعزیه شد و استاد و معلم دیگرش مرحوم حاج عباسعلی نظم آرا تعزیه خوان معروف دامغانی بود.

فعالیت های نامبرده در زمینه تعزیه بویژه در سال های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی گسترده تر شد و علاوه بر بخش مردمی به دعوت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در تالار محراب تهران، تالار فخرالدین اسعد گرگانی (گرگان)، جبهه های نور، سوگواره کشوری سال 70 اصفهان، سوگواره استان های کویری (سمنان) و اولین میعاد تعزیه خوانان استان سمنان و مناطق دیگر به اجرای تعزیه پرداخته است.

نادعلیزاده تعداد 150 مجلس تعزیه جدید ساخته که این رقم در عالم تعزیه کم نظیر و شاید بی سابقه باشد.

وی در سوگواره تعزیه سال 89 نقش هم آهنگ کننده و نظارت بر متون تعزیه را عهده دار بود و افتخار دارد مدت 65 سال در اجرای تعزیه فعال و به عنوان تعزیه گردان، معین البکاء و تعزیه خوان همچنان به خدمتگزاری ادامه می دهد.

بنیاد علمی فرهنگی تعزیه و همایش های آیینی به مناسبت آیین نکوداشت استاد غلامعلی نادعلی زاده متخلص به نادی دامغانی در سال 92 به وی لقب "ملک اشعرای تعزیه" ایران را اهداء کرده است.

 

______

درضمن دو کتاب زیربرای علاقه مندان عالی است:

مرضیه محمدزاده محقق

دانشنامه سعرعاشورائی دو جلد وزارت ارشاد ۸۳

طرحی نودردانشنامه شعرعاشورائی ارشاد ۹۳

...............................................................

 

  • رسول ملکیان اصفهانی

 

خداوند در سوره عنکبوت می فرماید: «مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ»(۱)؛ مثل کسانی که جز خداوند یار و یاوری برای خود برگزیده اند، همانند عنکبوت است که برای خود خانه ای ساخته است و اگر بدانند سست ترین خانه ها خانه عنکبوت است.

 

خداوند در سوره عنکبوت می فرماید: «مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ»(۱)؛ مثل کسانی که جز خداوند یار و یاوری برای خود برگزیده اند، همانند عنکبوت است که برای خود خانه ای ساخته است و اگر بدانند سست ترین خانه ها خانه عنکبوت است.

 

این موضوع را که خانه عنکبوت از نظر مادی و معنوی سست ترین خانه هاست؛ مطالعات اخیر حیوان شناسی در زمین به اثبات رسانده است. مفسران در این باره گفته اند: منکرانی که ولایت غیر خدا را پذیرفته اند در سستی و ضعف اعتقاد، همانند عنکبوت هستند که برای خود خانه ای ساخته تا در پناه آن آرام گیرد؛ در حالی که خانه او سست ترین خانه ها به شمار رفته، برای پناه جستن، شایستگی ندارد و اگر این منکران می دانستند چنین کاری را انجام نمی دادند.

 

عنکبوت از نظر علمی

عنکبوت از شاخه بندپایان(۲) و از رده آراکنوئیدها(۳) است. در این شاخه غیر از عنکبوتیان جنس های دیگری نظیر عقرب ها و کنه ها نیز وجود دارند. بدن عنکبوت(۴) به دو قسمت جلویی و عقبی تقسیم می شود؛ در قسمت جلو سر و سینه قرار گرفته و قسمت عقبی بدن، شکم را در بر می گیرد. در قسمت جلو چهار جفت پا و دو جفت شاخک حسی و یک جفت شاخک قلاب مانند به شکل گاز انبر یا چنگال هایی که حاوی غدد سمی است وجود دارد. کمر باریک عنکبوت قسمت جلویی بدن او را از قسمت عقبی جدا می کند.

عنکبوت چشم های ساده ای دارد که تعداد آنها به هشت عدد می رسد؛ البته گاهی تعداد چشم ها از هشت کمتر است. این حیوان با شکار کردن حشرات، روزگار می گذراند و پوستی ضخیم و پوشیده از مو دارد. این پوست هفت تا هشت بار می افتد تا به مرحله کمال خود برسد. جانور شناسان امروز، بیش از سی هزار نوع عنکبوت را مورد شناسایی قرار داده اند که از نظر شکل؛ رنگ و حجم (بین کمتر از یک میلیمتر و نود میلیمتر) با هم متفاوتند. بیشتر عنکبوت ها در خشکی و به صورت فردی (جز در هنگام جفتگیری و سر از تخم درآوردن بچه عنکبوت ها) زندگی می کنند. محیط زیست عنکبوت ها از سطح دریا تا ارتفاع پنج هزار متری گسترده شده است.

این حشرات، سه جفت زایده برجسته و متحرک در پایین شکم دارند؛ این زایده ها سوراخ های ریزی دارند که مایع سازنده تارهای عنکبوت از آن خارج می شود، به همین علت به این سوراخ ها دوک گفته می شود. این مایع که از طریق دوک های قسمت عقب بدن از تعدادی غدد ویژه ترشح می شود، به محض آنکه در معرض هوا قرار گیرد خشک می گردد. پس از خشک شدن، تارهایی با شکل، طول و استحکام متفاوت ایجاد می شوند. این تفاوت، ناشی از تفاوت غدد ترشح کننده تارهاست. عنکبوت در خانه اش - که همه فعالیت های حیاتی خود را در آن انجام می دهد - می ماند. این حشره غیر از این خانه، مخفیگاه دیگری نیز برای خود می سازد که به وسیله تارِ شکار به خانه متصل شود و در مواقع خطر به این مخفیگاه پناه می برد.

 

مفاهیم علمی موجود در آیه:

 

۱. مفرد آوردن عنکبوت

در فرهنگ لسان العرب آمده است: عنکبوت جانور کوچکی است که در هوا و بر روی دهانه چاه، ترکیبی را می بافد. این کلمه مؤنث است؛ اما گاهی در شعر به صورت مذکر هم آمده است. به خانه عنکبوت (عَکدَبَة) گفته می شود. فراء می گوید: عنکبوت مؤنث است؛ البته برخی عرب ها آن را به صورت مذکر هم می آورند. جمع آن عنکبوتات، عَناکِب و عَناکیب و اسم مصغر آن عُنَیکِب است. اهل یمن به آن عَنکَباه می گویند؛ گاهی نیز عَنکَباء و عَنکَبوه نامیده می شود. سیبویه با استشهاد به افزودن تاء به عنکبوت آن را عنکباء می نامد و من نمی دانم آیا اسم مفرد است یا جمع. ابن اعرابی می گوید: عَنکَب مذکر است و مؤنث آن عَنکَبة است. گفته شده است عَنکَب اسم جنس عنکبوت است و عنکبوت هم مذکر و هم مؤنث است. (مبرد) می گوید: عنکبوت مؤنث است؛ اما مذکر هم آورده شده است.

نظر غالب آن است که واژه عنکبوت مفرد مؤنث بوده و جمع آن عَناکِب است. نام گذاری این سوره به نام عنکبوت - که واژه ای مفرد است - به این دلیل است که عنکبوت به صورت فردی زندگی می کند به جز مواقع جفت گیری یا زمانی که تخم ها باز می شوند. اما در دو سوره نمل و نحل، اسم سوره به صورت جمع آمده است تا بر جمعی بودن زندگی این دو حشره اشاره شود.

 

۲. إتَّخَذَت بَیتاً (فعل اتخذت مونث است)

این آیه قرآنی به صراحت می گوید که عنکبوت ماده به ساخت خانه اقدام می کند؛ بنابراین وظیفه ساخت خانه بر عهده عنکبوت ماده است که با غدد ترشح کننده ماده ابریشمی اقدام به ساخت می کند؛ هرچند در برخی مواقع عنکبوت نر هم در کار ساخت، ترمیم یا توسعه او را یاری می کند با این حال وظیفه مذکور به صورت یک وظیفه محض برای حیوان ماده حفظ می شود.

 

۳. إنَّ أوهَنَ البُیُوتِ لَبَیتُ العَنکَبوتِ

این جمله اعجاز آمیز چند حقیقت مهم را مورد اشاره قرار می دهد:

 

الف. سست بودن از لحاظ مادی: خانه عنکبوت از لحاظ مادی سست ترین خانه هاست؛ زیرا از تعدادی تارهای ابریشمی ساخته شده است که بسیار نازک بوده و در بیشتر مواقع فاصله زیادی با هم دارند. به همین علت عنکبوت را نه از گرمای خورشید محافظت می کند و نه از سرمای زمستان؛ سایه کافی ایجاد نمی کند و در برابر باران، تند باد و خطر مهاجمان قادر به محافظت از عنکبوت نیست؛ با آنکه ساخت چنین خانه ای خود از معجزات الهی است.

 

ب. این خانه عنکبوت است که سست است نه تارهای آن: اصطلاح (اوهن البیوت) این نکته را مورد اشاره قرار می دهد که سستی و ضعف در خانه عنکبوت است نه در تارهای آن. این اشاره قرآنی بسیار دقیق است؛ زیرا تارهای خانه عنکبوت، ابریشمی و بسیار نازکند و میانگین ضخامت هر کدام یک میلیونیم اینچ مربع یا یک چهار هزارم ضخامت یک موی عادی در سر انسان است.

با وجود نازک بودن، تار عنکبوت محکم ترین ماده بیولوژیکی است که تا کنون مورد شناسایی قرار گرفته است؛ تارهای ابریشمی سازنده خانه عنکبوت از فولاد هم محکم ترند و تنها کوارتز ذوب شده از آن محکم تر است. یک تار بلند عنکبوت پیش از پاره شدن تا پنج برابر طول خود کشیده می شود و به همین خاطر دانشمندان، نام فولاد بیولوژیک را بر آن نهاده اند. استحکام تار عنکبوت ۲۰ برابر فولاد معدنی عادی است و توان آن به ۰۰۰/۳۰ رطل(۵) در اینچ مربع می رسد؛ به عنوان مثال اگر یک عنکبوت، تاری به ضخامت انگشت شست می ساخت می توانست یک هواپیمای جمبو جت را به آسانی حمل کند.

 

ج. سست بودن به لحاظ معنوی: خانه عنکبوت به لحاظ معنوی هم سست ترین خانه هاست؛ زیرا از دوستی و مهربانی که هر خانه خوشبختی از آن برخوردار است محروم می باشد؛ به خاطر آنکه در برخی انواع عنکبوت ها (به نام بیوه سیاه) جنس ماده به محض پایان باروری، جنس نر را کشته و آن را شکار می کند؛ این امر بدان علت است که ماده عنکبوت وحشی تر بوده و از حجم بیشتری برخوردار است. در برخی حالت ها عنکبوت ماده بی رحمانه بچه های خود را می خورد. در برخی دیگر عنکبوت ماده پس از باروری تخم ها که معمولا در کیسه ای ابریشمی از آنها نگهداری می کند می میرد. پس از مدتی بچه عنکبوت ها از تخم بیرون می آیند و خود را در یک مکان بسیار شلوغ در داخل کیسه تخم می بینند؛ لذا این خواهرها و برادرها به خاطر غذا یا جا یا هر دوی اینها با هم درگیر شده یکدیگر را می کشند. پس از پایان درگیری ها تنها تعداد اندکی از بچه عنکبوت ها زنده می مانند؛ آنها از پوست خود جدا شده، دیواره کیسه تخم را پاره کرده و با خاطراتی دردناک، یکی پس از دیگری از آن خارج می شوند. پس از آن همگی در محیط اطراف پراکنده شده، و ماده ها شروع به ساخت خانه می کنند؛ در این راه هم برخی بچه عنکبوت های باقیمانده کشته می شوند؛ نجات یافتگان هم همین فاجعه را تکرار می کنند. مجموعه این حوادث باعث می شود که خانه عنکبوت وحشی ترین خانه ها بوده و در آن خبری از پیوندهای خویشاوندی و نزدیکی نباشد. به همین علت است که خداوند در سستی و ضعف، خانه عنکبوت را مثال زده است؛ زیرا در آن از ساده ترین مفاهیم عطوفت میان نر و ماده، مادر و بچه ها و برادران و خواهران خبری نیست.

 

۴. لَو کانُوا یَعلَمونَ

این حقایق در هنگام نزول قرآن و حتی تا قرن ها پس از آن برای هیچکس شناخته شده نبود؛ بلکه پس از مطالعات گسترده صدها جانورشناس در طول ده ها سال، بالاخره در دهه های پایانی قرن بیستم کشف شد، به همین خاطر پروردگار این آیه را با (لو کانو یعلمون) به پایان رسانده است.

بنابراین توصیف قرآنی در مورد خانه عنکبوت به عنوان سست خانه ها که بر پیامبری بی سواد و در میان جامعه ای نازل شده که اکثریت قاطع آن را بی سوادان تشکیل می دهند - آن هم هزار و چهارصد سال پیش - چیزی جز پیشی جستن از علم نیست؛ به گونه ای که هیچ عاقلی نمی تواند تصور کند منبع قرآن، کسی جز خداوند یکتا باشد.

 

برخی اشارات پنهان قرآنی

 

الف. خانه عنکبوت تنها یک مأوی و محل سکونت به حساب نمی آید؛ بلکه در عین حال دامی است که حشرات پرنده چون مگس و ... در برخی تارهای چسب ناک آن گرفتار و شکار عنکبوت می شوند. مشرکینی که جز خداوند معبودهای دیگری را برای خود برگزیده اند و مردم را نیز بدان سو می کشانند همین حکایت را دارند؛ آنها مردم را به سوی دامی محکم دعوت می کنند که ورود به آن به منزله هلاکت آنها در دنیا و آخرت است. خداوند متعال می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَری إِثْماً عَظِیماً»(۶)؛ خداوند شرک را نمی بخشد و هر چه را که جز آن باشد برای هر که بخواهد می بخشد و هر که شریکی برای خداوند قائل باشد گناه بزرگی مرتکب شده است.

 

ب: خداوند به مردم هشدار می دهد که از مبلغان فساد اجتناب کنند؛ همان ها که هواپرستی و ثروت اندوزی را شریک خدا قرار داده اند. در آیه قرآنی مذکور به تارهای پنهان آنها اشاره ای رمزگونه شده است. اینان از طریق همین تارهای ثروت، فساد، پست و مقام و... به شکار قربانیان خود می پردازند؛ تارهایی که به محض گرفتن قربانی او را نابود می کند.

 

۵. آفرینش آسمان ها و زمین در شش روز

«خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ»: آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید.

خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم می فرماید: «إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثاً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ»(۷)؛ پروردگار شما آن خدایی است که آسمان ها و زمین را در شش روز خلق کرد؛ آنگاه بر عرش قدرت استیلا یافت. روز را با پرده شب پوشاند که با شتاب در پی آن حرکت می کند و خورشید و ماه و ستارگان مسخر امر او هستند. آگاه باشید که ملک و آفرینش، خاص خداست و حکم نافذ، فرمان اوست. اوست که منزه و بلند مرتبه و پروردگار عالمیان است.

در زمانی که عقیده مردم، ثبوت و سکون زمین بود، قرآن کریم بر حرکت و شناور بودن زمین و تمام اجرام آسمانی در پهنه وسیع هستی تاکید کرد؛ اما از آنجا که گفتن این حقایق در زمان نزول وحی به مصلحت نبود قرآن به صورتی لطیف، زیبا و غیر مستقیم به آنها اشاره کرد تا نپذیرفتن این حقایق، مردم را از نور رسالت خاتم و این هدیه الهی بی نصیب نکند.

قرآن کریم به تعدادی از حقایق جهان هستی که در آن زمان از سطح دانش مردم فراتر بود از جمله حرکات زمین به صورت خلاصه و غیر مستقیم و در عین حال دقیق، جامع و کامل اشاره نموده است تا با پیشرفت سریع علم همچنان بر علم بشر احاطه داشته باشد و دلیلی بر این نکته باشد که این کتاب، کلام آفریدگار جهان است و پیامبر از جانب خدا به عنوان معلم و مؤیّد عظمت و شگفتی این کتاب، برگزیده شده است.

حرکات زمین

قرآن کریم در اشاره به حرکات زمین از عباراتی مانند پی در پی آمدن شب و روز و جابجایی آن ها، پوشاندن روز به وسیله شب و بالعکس، داخل کردن هرکدام از این دو در یکدیگر و بیرون کشیدن آنها از هم و حرکت ابر گونه کوه ها استفاده نموده است؛ همچنین در اشاره به حرکات انتقالی زمین از شناور بودن شب وروز سخن به میان آورده است.

الف: پوشاندن روز توسط شب

آیات مربوط به پوشاندن روز توسط شب در سوره اعراف و سوره رعد ذکر شده که بعداً به آنها می پردازیم.

ب: پی در پی آمدن شب و روز

کندی سرعت گردش زمین به دور محور خود، در جسم گیاهان و سایر موجودات منقرض شده نمایان است. در پنج آیه از آیات قرآن کریم به کروی بودن زمین و گردش آن به محور خود در مقابل خورشید اشاره شده است. خداوند متعال در این آیات می فرماید:

۱. «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ... لآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ»(۸)؛ به درستی که در آفرینش آسمان ها و زمین و پی در پی آمدن شب و روز ... نشانه هایی برای عاقلان وجود دارد.

۲. «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ»(۹)؛ به درستی که در آفرینش آسمان ها و زمین و پی در پی آمدن شب و روز برای خردمندان نشانه هایی است.

۳. «إِنَّ فِی اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَّقُونَ»(۱۰)؛ در آفرینش شب و روز و آن چه خداوند در آسمان ها و زمین آفریده برای متقین نشانه هایی است.

۴. «وَ هُوَ الَّذِی یُحیِی وَ یُمیتُ وَ لَهُ اختِلافُ اللَّیلِ وَ النَّهارِ أفَلاتَعقِلونَ»(۱۱)؛ اوست که زنده می کند و می میراند و پی در پی آمدن شب و روز از اوست چرا در این امور تفکر نمی کنید؟

۵. «إنَّ فِی خَلقِ السَّمَواتِ وَ الأرضِ لَآیاتٍ لِلمُؤمِنینَ * وَ فِی خَلقِکُم وَ ما یَبُثُّ مِن دابَّةٍ آیاتٌ لِقَومٍ یُوقِنونَ * وَ اخِتلافِ اللَّیلِ وَ النَّهارِ وَ ما أنزَلَ اللهُ مِنَ السَّماءِ مِن رِزقٍ فَأحیَا بِهِ الأرضَ بَعدَ مَوتِها وَ تصریفِ الرِّیاحِ آیاتٌ لِقَومٍ یَعقِلونَ»(۱۲)؛ به درستی که در آسمان ها و زمین نشانه هایی برای مومنین وجود دارد و نشانه هایی نیز در خلقت شما و پراکنده شدن جنبندگان برای اهل یقین است و در رفت و آمد شب و روز و آن چه خداوند از آسمان به صورت روزی نازل می کند و زمین را پس از مرگ زنده می کند و در جابجایی بادها برای اهل تعقل نشانه هایی وجود دارد.

پی در پی آمدن شب وروز در قرآن به تعابیر دیگری نیز ذکر شده است:

۶. «وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ اللَّیلَ وَ النَّهارَ خِلفَةً لِمَن أرادَ أن یَذَّکَّرَ أو أرادَ شُکوراً»(۱۳)؛ همان کسی که شب وروز را برای اهل ذکر و گروه شاکران پشت سر هم قرار داد.

۷. «وَ اللَّیلِ إذا أدبَرَ * وَ الصُّبحِ إذا أسفَرَ»(۱۴)؛ قسم به شب هنگامی که پشت می کند و قسم به صبح هنگامی که آشکار می شود.

۸. «وَ اللَّیلِ إذا عَسعَسَ * وَ الصُّبحِ إذا تَنَفَّسَ»(۱۵)؛ قسم به شب، هنگامی که تاریک می گردد و قسم به صبح، هنگامی که دمیده می شود.

ج. جابجایی شب و روز

در سوره نور این چنین آمده است: «یُقَلِّبُ اللَّیلَ وَ النَّهارَ إنَّ فِی ذَلِکَ لَعِبرَةً لِأولِی الأبصارِ»(۱۶)؛ او شب و روز را جابجا می کند و این کار برای اهل بصیرت مایه عبرت است. این آیه به موضوع دوران زمین به دور محور خود اشاره دارد.

د. داخل کردن شب وروز در یکدیگر

۱. «تُولِجُ اللَّیلَ فِی النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیلِ»(۱۷)؛ روز را در شب وشب را در روز داخل می کنی.

۲. «ذَلِکَ بِأنَّ اللهَ یُولِجُ اللَّیلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیلِ وَ أنَّ اللهَ سَمیعٌ بَصیر»(۱۸)؛ این بدان جهت است که خداوند شب را در روز و روز را در شب داخل می کند و خداوند شنوا و بیناست.

۳. «ألَم تَرَ أنَّ اللهَ یُولِجُ اللَّیلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیلِ ..»(۱۹)؛ آیا نمی بینی که خداوند شب را در روز و روز را در شب داخل می کند.

۴. «یُولِجُ اللَّیلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیلِ»(۲۰)؛ شب را در روز و روز را در شب داخل می کند.

۵. «یُولِجُ اللَّیلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیلِ وَ هُوَ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدورِ»(۲۱)؛ شب را در روز و روز را در شب داخل می کند و او آگاه به ضمایر انسانهاست.

ولوج در لغت به معنی دخول است و از آنجایی که دخول یک زمان در زمانی دیگر غیر ممکن است برای ما روشن می شود که مقصود از شب و روز در این جا مکانی است که شب و روز آن را می پوشاند. این مکان همان زمین است به این معنی که خداوند تبارک و تعالی نصف تاریک زمین را به تدریج در نصف دیگر که روشن و روز است داخل می کند و به همان نسبت نصف روشن زمین را نیز وارد نصف دیگری که تاریکی شب بر آن خیمه افکنده می گرداند؛ این موضوع به طور غیر مستقیم اما دقیق و جامع و کامل به کروی بودن زمین و گردش آن به دور خود اشاره می کند.

ه. بیرون کشیدن روز از شب

خداوند متعال می فرماید: «وَ آیَةٌ لَهُمُ اللَّیلُ نَسلَخُ مِنهُ النَّهارُ فَإذَا هُم مُظلِمونَ»(۲۲)؛ نشانه دیگر برای آنها شب است که روز را از آن بیرون می کشیم تا ناگاه همه در تاریکی فرو روند. این بدان معناست که خداوند متعال نور روز را از مناطقی از زمین که شب، آن را فرا گرفته است به آرامی می گیرد، مانند گوسفندی که پوست بدنش را به آرامی جدا می کنند؛ این موضوع جز با گردش زمین به دور محور خود امکان پذیر نخواهد بود. در این آیه به نازک بودن طبقه روز در سمتی که در مقابل خورشید است اشاره شده است؛ این امر حقیقتی است که بشر در نیمه دوم قرن بیستم با شروع فضانوردی به آن دست یافته است.

امروزه ثابت شده که ضخامت لایه روز پیرامون زمین از ۲۰۰ کیلومتر بالاتر از سطح دریا بیشتر نمی شود اگر این مسافت را به نسبت فاصله تا خورشید محاسبه کنیم (که در حدود ۱۵۰ میلیون کیلومتر است) به این نتیجه می رسیم که تقریبا معادل ۰۰۰/۱۷۵۰ آن است. حال اگر این فاصله را نسبت به قسمت قابل رؤیت هستی که چیزی معادل ده هزار میلیون سال نوری (۹/۵ میلیون میلیون کیلومتر) است بسنجیم ناچیز بودن این مقدار آشکار می گردد.

این اشاره اعجاز آمیز قرآنی نیز بیرون آوردن لایه نازک روز از شب را به کندن پوست گوسفند قربانی از بدنش تشبیه کرده است. در این آیه بر اصل بودن تاریکی در هستی اشاره شده و بیان شده است که نور روز پدیده ای نازک و عارضی است که تنها در طبقات پایین اتمسفر زمین و آن هم در نیمکره رو به خورشید دیده می شود.

و. آیات شناور بودن شب و روز

این آیات کنایه از شناور بودن زمین در مدارهای مختلف خود است. خداوند در این باره می فرماید:

۱. «وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ اللَّیلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسبَحونَ»(۲۳)؛ اوست که شب و روز و خورشید و ماه را آفریده است و هر یک از آنها در مدار خود شناورند.

۲. «لَا الشَّمسُ یَنبَغِی لَها أن تُدرِکَ القَمَرَ وَ لَا اللَّیلُ سابِقُ النَّهارِ وَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسبَحونَ»(۲۴)؛ نه خورشید می تواند به ماه برسد و نه شب می تواند از روز پیشی گیرد و همه در مداری شناورند.

ز. حرکت کوه ها

قرآن در این رابطه می فرماید: «وَ تَرَی الجِبالَ تَحسَبُهَا جامِدَةً وَ هِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنعَ اللهِ الَّذِی أتقَنَ کُلَّ شَی ءٍ إنَّهُ خَبیرٌ بِما تَعمَلونَ»(۲۵)؛ به کوه ها می نگری و می پنداری که آنها ثابتند، در حالی که مثل ابرها حرکت می کنند؛ این ها آفزینش خدایی است که همه چیز را به بهترین نحو می آفریند و او به کارهایی که انجام می دهید آگاه است. حرکت ابرگونه کوه ها کنایه از گردش زمین حول محور خود وحرکت و شناور بودن آن در مدارهای مختلف است؛ این به آن علت است که اتمسفر زمین که ابرها در درون آن به حرکت درمی آیند با نیروی جاذبه زمین مرتبط است و حرکت آن با حرکت زمین و ابرها ی موجود در آن هماهنگی کامل دارد.

پوشیده شدن روز توسط شب

این موضوع در دو آیه از قرآن کریم مورد توجه قرار گرفته است:

۱. «إنَّ رَبَّکُمُ اللهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَواتِ وَ الأرضَ فِی سِتَّةِ أیَّامٍ ثُمَّ استَوَی عَلَی العَرشِ یُغشِی اللَّیلَ النَّهارَ یَطلُبُهُ حَثیثاً وَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ وَ النُّجومَ مُسَخَّراتٍ بِأمرِهِ ألَا لَهُ الخَلقُ وَ الأمرُ تَبَارَکَ اللهُ رَبُّ العَالَمینَ»(۲۶)؛ پروردگار شما آن خدایی است که آسمان ها و زمین را در شش روز خلق کرد سپس به خلقت عرش پرداخت. روز را به پرده شب پوشاند که با شتاب در پی آن می آید و خورشید و ماه و ستارگان به اطاعت او درآمدند؛ بدانید که آفرینش و قدرت حکومت از آن اوست و بلند مرتبه و بزرگ و آفریننده عالمیان است.

۲. «وَ هُوَ الَّذِی مَدَّ الأرضَ وَ جَعَلَ فیها رَواسِیَ وَ أنهاراً وَ مِن کُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فیها زَوجَینِ اثنَینِ یُغشِی اللَّیلَ النَّهارَ إنَّ فِی ذَلِکَ لَآیاتٍ لِقَومٍ یَتَفَکَّرونَ»(۲۷)؛ او همان خدایی است که زمین را گستراند و کوه ها را برافراشت و نهرها را در زمین جاری کرد و از هر میوه ای جفت جفت قرار داد و روز را با پرده شب پوشاند. به درستی که در این امور نشانه های زیادی برای اهل تفکر وجود دارد.

همچنین آشکار شدن خورشید توسط روز و پوشاندن شب نیز در قرآن آمده است: «وَ الشَّمسِ وَ ضُحاها * وَ القَمَرِ إذا تَلاها * وَ النَّهارِ إذا جَلَّاها * وَ اللَّیلِ إذا یَغشاها»(۲۸)؛ قسم به آفتاب و تابش آن و قسم به ماه که در پی آن می آید و قسم به روز وقتی که آن را (خورشید) روشن می کند و به شب وقتی که آن را فرا می گیرد. در جایی دیگر نیز این عبارات بدون تفضیل ذکر شده: «وَ اللَّیلِ إذا یَغشَی * وَ النَّهارِ إذا تَجَلَّی»؛ قسم به شب هنگامی که پرده می افکند و به روز هنگامی که روشن می شود. فعل یغشی به معنی روکش و پرده گرفته شده است، اغشاء به معنی او را پوشاند است؛ مصدر این فعل نیز غشیه، غشیان، غشاوه و غشاء است؛ غاشیه هم به معنی پرده به کار می رود؛ البته یکی از صفات قیامت هم هست و به این خاطر یکی از صفات قیامت شده است که ترس های روز قیامت مردم را احاطه می کند؛ جمع آن غواشی است.

از آن چه گذشت آشکار شد که معنی (یُغشِی اللَّیلَ النَّهارَ) این است که: خداوند نور روز را که در سطح زمین وجود دارد، کم کم با تاریکی شب می پوشاند و شب می شود و تاریکی را نیز، با نور روز می پوشاند و به تدریج روز می شود. این موضوع، اشاره ای لطیف و ظریف به کروی بودن زمین و گردش آن به دور خود در هر ۲۴ ساعت دارد که با تفاوتی اندک به شب و روز تقسیم شده است و به آرامی پشت سر هم قرار می گیرند؛ همچنین یکی از نشانه های قدرت خداوند است؛ زیرا اگر زمین کروی شکل نبود نمی توانست به دور محور خود بچرخد و اگر به دور محور خود نمی چرخید، شب وروز پدید نمی آمد.

در بسیاری از موارد، قرآن کریم واژه شب وروز را به شکل مجازی برای اشاره به سیاره زمین به کار برده است؛ همچنین به عنوان کنایه برای تاریکی و روشنایی متوالی و سایر پدیده های همراه آن از این واژه استفاده کرده است؛ مثل آیه: «وَ الشَّمسِ وَ ضُحاها * وَ القَمَرِ إذا تَلاها * وَ النَّهارِ إذا جَلَّاها * وَ اللَّیلِ إذا یَغشاها»(۲۹)؛ قسم به خورشید و نورش و قسم به ماه آن گاه که در پی او می آید. قسم به روز آن گاه که آن را آشکار می کند و به شب آن گاه که خورشید را می پوشاند.

در این آیات، خداوند متعال به روز که خورشید را آشکار می کند، قسم می خورد. آشکار کردن خورشید در این جا به معنی واضح کردن و نشان دادن آن به اهل زمین است.

این حقیقت علمی را دانشمندان در نیمه دوم قرن بیستم و با شروع عصر فضا نوردی کشف کردند و متوجه شدند که ضخامت نور خیره کننده روز، از ارتفاع ۲۰۰ کیلومتری سطح دریا در نیمکره رو به خورشید فراتر نمی رود. این کمر بند نازک که بخشی از اتمسفر زمین است، به علت ارتفاع از سطح زمین، خالی از آلاینده ها است و هر چه به سمت بالا می رویم از فشردگی آن کاسته می شود؛ در حالی که هر چقدر به سمت زمین نزدیک می شویم فشار و نسبت ذراتی مثل بخار آب و گرد و غبار در آن بیشتر می گردد؛ این فشردگی و غبارهای موجود در هوا باعث پراکنده شدن نور خورشید و تکرار انعکاس نور آن و در نتیجه، رؤیت آن به صورت نور سفید می شود. این حالت، به لایه پایینی اتمسفر اختصاص دارد، در حالی که بیشتر قسمت های هستی قابل رؤیت، در تاریکی فرو رفته است و اگر در خارج از این لایه نورانی به خورشید نگاه کنیم آن را به صورت قرصی آبی رنگ در یک صفحه سیاه خواهیم دید. از اینجا می توانیم مقصود این کلام الهی را دریابیم که می فرماید: روز، خورشید را آشکار می کند؛ این در حالی است که تا اواخر قرن بیستم، همه مردم معتقد بودند که این خورشید است که روز را به همراه دارد؛ پس پاک و منزه است خداوندی که این حقیقت علمی را ۱۴۰۰ سال قبل از این که توسط دانشمندان کشف شود، بیان کرده است.

همچنین خداوند متعال، در سوره لیل به این صورت قسم یاد می کند: «وَ اللَّیلِ إذا یَغشَی * وَ النَّهارِ إذا تَجَلَّی»(۳۰)؛ قسم به شب آن گاه که می پوشاند و قسم به روز آن گاه که ظاهر می شود. یعنی قسم به شب که نصف کره زمین را که دور از خورشید است می پوشاند و قسم به روز که نور خورشید را در نیم کره زمین که رو به خورشید دارد روشن می کند. زندگی در روی زمین، مرهون پی در پی آمدن شب وروز است؛ همین امر انسان را قادر می سازد تا گذشت زمان و تاریخ حوادث را درک کند.

هنگامی که تاریکی شب، نیمی از کره زمین را در بر می گیرد، این تاریکی به تاریکی آسمان متصل می شود و همه جا را فرا می گیرد؛ در همان حال در نیمکره دیگر زمین، روز با نور زیبای خود جلوه گری می کند و خود را با یک کمربند نورانی از تاریکی هستی جدا می کند.

خداوند با توالی شب وروز بر ما منت نهاده و می فرماید: «قُل أرَأیتُم إن جَعَلَ اللهُ عَلَیکُمُ اللَّیلَ سَرمَداً إلَی یَومِ القیامَةِ مَن إلهٌ غَیرُ اللهِ یَأتیکُم بِضِیاءٍ أفَلَا تَسمَعونَ * قُل أرَأیتُم إن جَعَلَ اللهُ عَلَیکُمُ النَّهارَ سَرمَداً إلَی یَومِ القیامَةِ مَن إلهٌ غَیرُ اللهِ یَأتیکُم بِلَیلٍ تَسکُنونَ فیهِ أفَلَا تُبصِرونَ * وَ مِن رَحمَتِهِ جَعَلَ لَکُمُ اللَّیلَ وَ النَّهارَ لِتَسکُنوا فیهِ وَ لِتَبتَغوُا مِن فَضلِهِ لَعَلَّکُم تَشکُرونَ»(۳۱)؛ به آنها بگو چه می کردید اگر خداوند شب را تا روز قیامت بر شما پایدار می کرد؟ چه کسی جز خداوند بود که روشنایی روز را برای شما بیاورد؟ چرا این نصیحت ها را نمی شنوید! به آنها بگو اگر خداوند روز را تا قیامت بر شما جاودان می ساخت چه می کردید. غیر از خداوند کدام خدا بود که شب را برای شما بیاورد تا کمی در آن آرام گیرید؟ چرا کمی با تامل در این آیات نمی نگرید! این از رحمت خداوند است که روز و شب را برای شما قرار داد تا در شب، آرامش یابید و در روز از فضل خدا به دنبال روزی خود بروید، شاید خدا را سپاس گویید. و در جای دیگری می فرماید: «وَ جَعَلنَا اللَّیلَ لِباساً * وَ جَعَلنَا النَّهارَ مَعاشاً»(۳۲)؛ شب را پوشش شما و روز را وسیله رزق و روزی شما قرار دادیم.

پوشش شتابان روز به وسیله شب

ممکن است این سؤال برای قاری قرآن پیش آید که ویژگی (حَثیثاً) که در آیه ۵۴ سوره اعراف آمده، اما در سایر آیات مربوط به پوشش شب و روز ذکر نشده است به چه معناست؟ در پاسخ باید گفت: این آیه در رابطه با مراحل اولیه خلقت آسمان ها و زمین است؛ در حالی که بقیه آیات به طور عموم به این پدیده اشاره می کنند. کلمه (حَثیثاً) به معنی شتابان و حریص است؛ این آیه به این نکته اشاره می کند که سرعت توالی شب و روز در آغاز آفرینش، بیشتر از سرعت فعلی آن بوده است. این موضوع، اخیراً با بررسی مراحل رشد اسکلت حیوانات و تنه درختان بسیار قدیمی و فسیل ها به اثبات رسیده است؛ بررسی این پدیده در تنه درختان در رشته جدید دانشگاهی با عنوان «دار زمان شناسی»(۳۳) انجام می گیرد.

این علم با بررسی حلقه هایی که سالانه در تنه درختان شکل می گیرد، آغاز گردید. این حلقه ها - از مرکز ساقه تا لایه پوشش خارجی که بافت لنفی نامیده می شود - نشانگر مراحل رشد گیاه هستند؛ ضمن آن که شرایط آب و هوایی و محیطی اطراف این درخت ها را نیز نشان می دهند. از آن جایی که حلقه های سالانه، به واسطه تنوع در سلول های ساخته شده توسط گیاه در فصول مختلف سال به وجود می آید، این لایه ها در موقع خشکسالی، بسیار نازک و در زمان های بارانی ضخیم تر هستند.

پژوهشگران با مطالعه این حلقه های سالیانه در تنه تعدادی از درختان زنده با عمر طولانی مثل صنوبر خاردار توانستند تغییرات آب و هوایی را تا بیش از هشت هزار سال مورد بررسی قرار دهند و سپس به بررسی فسیل ها در طول دوره های مختلف زمین پرداختند. با پیشرفته شدن تکنولوژی، آنها به این نتیجه رسیدند که این حلقه های سالیانه(۳۴) و خطوط رشد در اسکلت حیوانات(۳۵) را می توان بر اساس فصل و ماه های سال و همچنین خود سال ها تقسیم بندی نمود. این تقسیم بندی حتی شامل هفته، سال و شبانه روز نیز می شود. این تحقیقات نشان می دهد که تعداد روزها در سال با افزوده شدن عمر هر نمونه رو به فزونی گذاشته است. این بدان معنی است که سرعت گردش زمین به دور خود در زمان های گذشته، بیشتر از امروز بوده است و در این جاست که زیبایی تعبیر قرآنی (یَطلُبُهُ حَثیثاً) در هنگام آغاز خلقت مشخص می شود. افزایش تعداد روزهای سال، همزمان با افزایش عمر زمین و رابطه آن با سرعت حیرت انگیز زمین به دور محور خود در ابتدای آفرینش که از بررسی شرایط آب و هوایی و محیطی لایه های درختان و اسکلت حیوانات قدیمی به دست آمده است، این موضوع را برای پژوهشگران مشخص کرده که هر قدر در طول زمان به عقب برگردیم، تعداد روزها در سال افزوده خواهد شد و افزایش تعداد روزها در سال نیز نتیجه مستقیم افزایش سرعت زمین در گردش به دور محور خود است.

با تطبیق دقیق این موضوع در فسیل ها، مشخص شده است که تعداد روزهای سال در دوره کامبرین(۳۶)، یعنی حدود ششصد میلیون سال قبل، به ۴۲۵ روز در سال می رسیده است؛ این تعداد در اواسط دوره اردوویسیت(۳۷)، یعنی چهار صد و پنجاه میلیون سال قبل، ۴۱۵ روز بوده است و در اواخر دوره تریاس(۳۸)، یعنی دویست میلیون سال قبل، ۳۸۵ روز بوده است. این روند کاهش تدریجی، همچنان ادامه داشته تا این که در زمان حاضر به ۲۵/۳۶۵ روز در سال (۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۴۹ دقیقه و ۱۲ ثانیه) رسیده است. با تکمیل این تحقیقات، مشخص شد که زمین به علت دو فرایند جزر ومد و وزش بادهای مخالف، در هر قرن یک هزارم ثانیه از سرعت حرکت به دور محور خود را از دست می دهد؛ به عبارت دیگر، این دو فرایند در میزان سرعت زمین، مثل ترمز عمل می کنند و باعث کاهش سرعت زمین می شوند. با گسترش این تحقیقات به زمان سخت شدن پوسته زمین مشخص شد که در ابتدای خلقت، یعنی ۴۶۰۰ میلیون سال پیش، تعداد روزهای سال به ۲۲۰۰ روز و طول یک شبانه روز تنها به ۴ ساعت کاهش یافته است؛ بدین معنی که سرعت گردش زمین ۶ برابر سرعت فعلی آن بوده است.

پاک و منزه است خداوندی که ۱۴۰۰ سال قبل، این یافته ها را نشان می دهد و بر آنها صحه می گذارد: «إنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَواتِ وَ الأرضَ فِی سِتَّةِ أیَّامٍ ثُمَّ استَوَی عَلَی العَرشِ یُغشِی اللَّیلَ النَّهارَ یَطلُبُهُ حَثیثاً»(۳۹)؛ پروردگار شما همان خدایی است که آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید، آن گاه بر عرش قدرت استیلا یافت و شب را بوسیله روز پوشاند در حالی که شتابان در پی آن می رود.

پاک ومنزه است خداوندی که در اجساد موجودات زنده و موجودات نابود شده، علامت هایی را باقی گذاشت تا ما به این حقایق دست یابیم و به این صورت عبارت کوتاه (یَطلُبُهُ حَثیثاً) را به صورت یک معجزه کامل درک کنیم و بدانیم که قرآن کریم، کلام خداست و پیامبر خاتم که از طریق وحی، قرآن را دریافت کرده، به دریای پر عظمت خالق هستی متصل بوده و هیچ گاه از روی هوا و هوس، سخنی بر زبان نرانده است.

پی نوشت ها:

۱. سوره عنکبوت: آیه ۴۱.

۲. Arthro poda.

۳. Class Arachnida.

۴. Spider.

۵. واحد وزن به اندازه ۲ کیلو و ۵۶۴ گرم.

۶. سوره نساء: آیه ۴۸.

۷. سوره اعراف: آیه ۵۴.

۸. سوره بقره: آیه ۱۶۴.

۹. سوره آل عمران: آیه ۱۹۰.

۱۰. سوره یونس: آیه ۶.

۱۱. سوره مؤمنون: آیه ۸۰.

۱۲. سوره جاثیه: ۵-۳.

۱۳. سوره فرقان: آیه ۶۲.

۱۴. سوره مدثر: آیات ۳۴-۳۳.

۱۵. سوره تکویر: آیات ۱۸-۱۷.

۱۶. سوره نور: آیه ۴۴.

۱۷. سوره آل عمران: آیه ۲۷.

۱۸. سوره حج: آیه ۶۱.

۱۹. سوره لقمان: آیه ۲۹.

۲۰. سوره فاطر: آیه ۱۳.

۲۱. سوره حدید: آیه ۶.

۲۲. سوره یس: آیه ۳۷.

۲۳. سوره انبیا: آیه ۳۳.

۲۴. سوره یس: آیه ۴۰.

۲۵. سوره نمل: آیه ۸۸.

۲۶. سوره اعراف: آیه ۵۴.

۲۷. سوره رعد: آیه ۳.

۲۸. سوره شمس: آیات ۴-۱.

۲۹. سوره شمس: آیات ۴-۱.

۳۰. سوره لیل: آیه ۲-۱.

۳۱. سوره قصص: آیات ۷۳-۷۱.

۳۲. سوره نیا: آیات ۱۱-۱۰.

۳۳. Dendro chrono logy.

۳۴. Annuah rings.

۳۵. Linesof Growth.

۳۶. Camberian period.

۳۷. Ordovician period.

۳۸. Triassic period.

۳۹. سوره اعراف: آیه ۵۴.

--------

منبع :MOKATEBE.COM

  • رسول ملکیان اصفهانی

 

سلام دادا

هرچند که خیلی مایل نیستم درحواشی حرکت کنم لکن جهت اطلاع شما دوست گرانمایه:

خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است

چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است

جانا به حاجتی که تو را هست با خدا

کآخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است

تا آنجا که می فرماید:

ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست

احباب حاضرند به اعدا چه حاجت است ................... تا آخرابیات

باید پرسید اصحاب نیروهای فرهنگی چه کردنند  و یا باید انجام نمی دادنندکه امروز دچارولنگاری فرهنگی( به تعبیرمقام عظمای ولایت) نباشیم.

چرا باید نیروهای فرهنگی نسبت بهمدیگردوست ومتعاون وو.... نباشند بلکه دیگران را رقیب ومعاند بپندارنند. درجهاد فرهنگی اخلاص وایمان لازم است

که جایش خالی است.؟؟؟

چراهنرمندان وورزشکاران بیشتردیده میشوند وعیب نیست لکن اصحاب فرهنگ اینطورتیشه به ریشه خود ودیگران می زنند؟

راستی چرا؟ هنوز فرهنگ اسلامی درمیان اهل فرهنگ جایگاه سستی دارد؟

راهای جذب مخاطب ودیده شدن فعالیتهای فرهنگی اصحاب فرهنگ به چیست؟

دریک کلام بقول سعدی شیرازی:

یکی از شعرا پیش امیر دزدان رفت و ثنایی برو بگفت. فرمود تا جامه ازو برکنند و از ده بدر کنند. مسکین برهنه به سرما همی‌رفت، سگان در قفای وی افتادند خواست تا سنگی بردارد و سگان را دفع کند در زمین یخ گرفته بود عاجز شد. گفت این چه حرامزاده مردمانند سگ را گشاده‌اند و سنگ را بسته. امیر از غرفه بدید و بشنید و بخندید گفت ای حکیم از من چیزی بخواه. گفت جامه خود می‌خواهم اگر انعام فرمایی

رضینا مِن نوالِکَ بالرَحیلِ.

امیدوار بود آدمى به خیر کسان

مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان

سالار دزدان را برو رحمت آمد و جامه باز فرمود و قبا پوستینی برو مزید کرد و درمی چند.

زیاده گزافه گوئی است.یا حق مدد

 

  • رسول ملکیان اصفهانی

 

 

اگر دوستان عزیز وفرهیخته دنبال  مستند علمی و پرمایه هستند پیشنهاد می گردد دو مستند زیر راببینند:

 1-مستند «شرقی»، پرتره‌ای از زندگی، آثار و افکار و اندیشه‌های توشیهیکو ایزوتسو فیلسوف، اسلام‌شناس و قرآن‌پژوه ژاپنی ؛ مسعود طاهری، نویسنده، تهیه‌کننده و کارگردان .

2-مستند (مستشرق) در مورد زندگی و افکار هانری کربن فیلسوف و اسلام شناس شهیر فرانسوی به تهیه‌کنندگی، پژوهش و کارگردانی مسعود طاهری. 

 اما تُوشی‌هیکو ایزُوتسُو (۱۹۱۴-۱۹۹۳م) (Toshihiko Izutsu)، زبان‌شناس، فیلسوف و قرآن‌پژوه ژاپنی. او کارشناس مکاتب فلسفی از جمله صوفیه، هندوئیسم، بودیسم، تائویسم و مسلط به زبان‌های مختلف دنیا از جمله انگلیسی، عربی، سانسکریت، روسی و غیره بوده است. ایزوتسو در دانشگاه کیو ژاپن در رشته فلسفه و زبان‌شناسی تحصیل و در سال ۱۹۳۷م از این دانشگاه در رشته ادبیات و فلسفه زبان، مدرک فوق لیسانس و در سال ۱۹۴۰م، مدرک دکتری خود را دریافت کرده است. مهدی محقق برای او آثاری در حوزه عرفان و فلسفه اسلامی نام برده است. ایزوتسو، در ۱۷ دی ۱۳۷۱ش در ۷۹ سالگی در شهر کاماکورای ژاپن درگذشت. 

 و اماهانری کُربَن (۱۹۰۳ – ۱۹۷۸م) فیلسوف، شیعه‌شناس و ایران‌شناس فرانسوی. وی به مدت بیست سال، بخشی از سال را در ایران ساکن بود و در دانشگاه تهران تدریس و با علامه طباطبایی و دیگر اندیشمندان مسلمان ایرانی گفتگو می‌کرد. او به جایگاه امام و ولایت در آموزه‌های شیعی و خصوصا امام زمان(ع) علاقمند بود. علامه طباطبایی و سید حسین نصر او را به لحاظ درونی، شیعه دانسته‌اند. کربن در معرفی اسلام شیعی در غرب تأثیر گذاشت و توجه مطالعات شرق‌شناسی را از اسلام سنی به اسلام شیعی جلب کرد.

البته دراینجا بحث مهم شیعه ویا سنی شدن ویا مسلمان شدن اینها نیست ؛ بلکه مهم تلاش وسعی کوشش اینها برای دانستن وامکانات فهمی که برایشان بوجودآمد ؛ وبعد معرفی آثاراندیشه وافکاراینهاست.

چه بسیار دانشمندان بزرگ اسلامی داریم که گمنام هم اکنون هستند و درگمنامی مرده اند وزندگی علمی وآثار آنها به فراموشی سپرده شده است و ما نتوانسته ایم آنها را معرفی وبرند جهانی کنیم.

امید است دراین زمانه عجیب وغریب بتوانیم حداقل قدمهای مثبتی  جهت معرفی اندیشمندان

مان برای نسل معاصر وبعد جهان برداریم.

  • رسول ملکیان اصفهانی

                                                  

 نگاهی به موضوع اشتغال طلاب حوزه‌های علمیه

طلاب و روحانیانی که درگذشته و تا قبل از انقلاب اسلامی تنها به فعالیت‌های حوزوی و تبلیغی مشغول بوده و معیشت خود را نیز از همین راه تأمین می‌کردند، امروز به برکت نظام جمهوری اسلامی ایران در بسیاری از نهادهای دولتی، حوزوی و مستقل اشتغال ورزیده و گاهی نیز اشتغال آنان با تغییر آرمان همراه می‌شود که مورد مذمت علمای دین واقع می‌شوند.

همین امر سبب شده تا سوالاتی در ذهن طلاب و عموم مردم پیش آید که براستی چرا طلبه‌ها دنبال شغل می‌روند؟ طلب معیشت از سوی طلاب چه حکمی دارد؟ طلبه‌ها چه شغل‌هایی را انتخاب می‌کنند؟ آیا کار کردن روحانیان در نهادهای مختلف حوزوی و غیرحوزوی با اهداف و آرمان‌های تبلیغی حوزه علمیه منافات دارد؟ پیامدهای اشتغال طلاب چه بوده است؟ روحانیان و طلاب از چه زمانی می‌توانند به فعالیت‌ها و مشاغل پاره وقت و تمام وقت اشتغال ورزند؟ معنی و مفهوم رزق تضمین شده چیست؟ و آیا تحصیل تمام وقت برای چه مقاطعی و چگونه طلابی لازم است؟

پاسخ به این سوالات نیاز به بررسی دقیق انواع فعالیت‌ها و مشاغل مجاز و غیرمجاز روحانیت از دیدگاه روایات و علمای دین و تقسیم‌بندی طلاب بر اساس مهارت‌های غیرطلبگی، نیازهای مالی، سطح تحصیلی،‌ اهداف، انگیزه‌ها، جدیت و تلاش آنان دارد.

 

جایگاه روایی تلاش و همت

پیش از هرچیز و قبل از پاسخ به سوالات فوق باید به نقل روایاتی در باب تلاش و همت، اهمیت کسب علم و لزوم اشتغال برای طلب معیشت پرداخت.

روایات بسیاری از رسول اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - و اهل‌بیت - علیهم السلام - وارد شده است که همگان را از تنبلی و بی‌حوصلگی نهی کرده و در آنان تأکید شده است که از عوامل محرومیت، سستی در کار است و نیز تنبلی انسان را از رسیدن به آرزوها ناکام می‌گذارد.

امیرمومنان حضرت علی - علیه السلام - در نهج البلاغه می‌فرمایند «یکی از عوامل محرومیت، سستی (در کار) است» همچنبن روایاتی از ایشان در غررالحکم و میزان الحکمة آمده است که می‌فرمایند «به طاعت خدای سبحان دست نیابد مگر کسی که تلاش کند و نهایت کوشش خود را به کار گیرد.» و نیز «کسی که پیوسته تنبلی کند، در رسیدن به آرزویش ناکام ماند.» (غررالحکم، 6009) و (میزان الحکمة، جلد 11،صفحه 5184)

روایتی از امام صادق - علیه السلام - نیز در این خصوص وارد شده که می‌فرمایند، «إیَّاکَ وَ الْکَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا یَمْنَعَانِکَ مِنْ حَظِّکَ مِنَ الدُّنْیَا وَ الآخِرَةِ ؛ از تنبلی و بی حوصلگی بپرهیز، زیرا که این دو خصلت، تو را از بهره دنیا و آخرت بازمی‌دارند.» (میزان الحکمة، جلد 11، صفحه 5186)

امام حسن - علیه السلام - نیز در روایاتی می‌فرمایند: «کسی که همت ندارد مروت ندارد»، «برای دنیایت چنان کار کن که گویا برای همیشه (در آن) خواهی بود. و برای آخرتت (نیز چنان) سعی و تلاش کن که گویا فردا از دنیا خواهی رفت». (بحار الانوار، جلد 8 ، صفحه 111) و (تحف العقول، صفحه 408، حدیث 20)

 

آن‌چه که از این روایات برداشت می‌شود، مذمت شدید تنبلی و سستی از سوی اهل‌بیت - علیهم السلام - است و طلبه‌ای که نماینده دین و اهل‌بیت - علیهم السلام - محسوب می‌شود، به‌جد باید خود را از تنبلی و سستی دور بدارد.

 

کسب دانش برای مقابله با تنبلی

 همان‌طور که ملاحظه شد، بر اساس روایات بسیاری، تلاش و همت برای همگان به‌ویژه طلابی که داعیه دین دارند، امری لازم و پراهمیت است؛ اما سوال اینجا است که تلاش و همت برای طلبه به چه صورت تحقق می‌یابد؟ و چه راه‌‌هایی برای بالا بردن همت و فرار از تنبلی از سوی یک طلبه وجود دارد؟

دین مقدس اسلام برای کسانی که دوران زندگی خود را با تمام فراز و نشیب‌ها با عطر دلاویز علم و دانش معطر می‌کنند والاترین ارزش‌ها را قائل شده و به هیچ چیزی بعد از تعلیم و تربیت، به اندازه آن ثواب مترتب نکرده است.

بر خلاف آنچه که دشمنان اسلام، این دین مقدس را فقط دین شمشیر و زور معرفی می‌کنند، اسلام عزیز یک دین دانشمندپرور است و نیز مطابق سنت و روایاتی از اهل‌بیت - علیهم السلام -، کسب علم و دانش اهمیت زیادی در دین مبین اسلام دارد و می‌تواند یکی از مهم‌ترین راه‌های مقابله با تنبلی باشد؛ از همین‌رو شایسته است، به روایاتی از اهل‌بیت عصمت و طهارت - علیهم السلام - در باب فضیلت، اهمیت و وجوب کفایی کسب علم بپردازیم.

 

اهمیت تحصیل علم در اسلام / دانش سبب کلى ایجاد عالم است

 مرحوم زین ‌الدین بن علی، شهید ثانی - رحمه الله - در مقدمه کتاب منیة المرید خود می‌فرماید: بدیهى است که خداى متعال دانش را سبب کلى براى آفرینش همه عالم علوى و سفلى قرار داده و این اندازه از جلالت و فخر در حق دانش کافى است که خداى در کتاب محکمش از نظر بینائى و یادآورى ارباب معرفت فرماید: « اَللّهُ اَلَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ اَلْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ اَلْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اَللّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ اَللّهَ قَدْ أَحاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ علما؛ خدا کسى است که هفت آسمان را ایجاد فرموده، و از زمین مانند آسمان آفریده، و امر خود را میان آنها فرو فرستاده، تا بدانید که خدا به هر چیزى توانا است و دانش او به هر چیزى احاطه دارد» (طلاق 11).

همین آیه بر شرافت علم، به‌ویژه علم توحید، کافى است که اساس هر علم و مدار هر دانش می‌باشد. (منیة المرید، ترجمه محمد باقر ساعدی خراسانی، جلد 1، صفحه 4)

شهید ثانی- رحمه الله - می‌افزایند: خداى متعال دانش را بالاترین شرافت و بزرگترین عزت براى فرزند آدم قرار داده و نخستین منتى که پس از آفرینش و ظهور او از کَتم عدم به ضیاء و نور وجود منت نهاده همانا نعمت دانش است، چنانچه در سوره علق که اولین سوره نازله بر پیمبر اوست می‌فرماید « اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ اَلَّذِی خَلَقَ، خَلَقَ اَلْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ، اِقْرَأْ وَ رَبُّکَ اَلْأَکْرَمُ، اَلَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ » نیکو تدبر کن چگونه افتتاح فرموده کتاب خود را که باطلى در او نیست و از جانب حکیمى فرو فرستاده شده که شبهه در کلام او راه ندارد به نعمت ایجاد، از آن پس نعمت دانش را بر بشر خوانده و اگر نعمت و منتى بعد از نعمت ایجاد بالاتر از دانش بود، خداى بدین نعمت بزرگ اختصاص نمی‌داد؛ در این آیه علاوه بر آنکه حسن براعت و دقائق معانى و حقایق بلاغت را مراعات فرموده، نور هدایت و راه دلالت بصراط مستقیم را منوط به علم دانسته است. (همان)

امیرمومنان حضرت علی - علیه السلام - در خصوص اهمیت کسب دانش می‌فرمایند «علی المتعلم ان یودب نفسه فی طلب العلم و لا یمل من تعلمه و لا یستکثر ما علم؛ بر دانش آموز است که خود را مودب به آداب تحصیل علم کند و در امر یادگیری خستگی به خود راه ندهد و دانسته‌هایش را زیاد نشمارد.» همچنین ایشان می‌فرمایند «یا مومن ان هذا العلم و الادب ثمن نفسک فاجتهد فی تعلمها فما یزید من علمک و ادبک یزید فی ثمنک و قدرک فانت بالعلم تهتدی الی ربک و بالادب تحسن خدمة ربک؛ ای مومن همانا این علم و دانش و ادب، ارزش واقعی تو است. پس در آموختن آنها تلاش کن زیرا هر چه دانش و ادب تو افزونی یابد ارزش تو افزون می‌گردد. به وسیله دانش به سوی خدای سبحان رهنمون می شوی و با ادب خدمت به پروردگارت را به نیکویی انجام می‌دهی.» (غرر الحکم) و (بحار الانوار جلد 1 صفحه 180)

و نیز پیامبر اسلام در مقام ارزش گذاری به علم می‌فرماید «طلب العلم فریضة علی کل مسلم ألا ان الله یحب بغاة العلم ؛ دانش آموختن بر هر مسلمانی واجب است همانا خدا، طلب کنندگان دانش را دوست دارد.» (اصول کافی، جلد1، کتاب فضل العلم، حدیث 1، صفحه 35)

 

فضیلت دانش در سخن امیرمومنان علی- علیه السلام -

امیرمومنان حضرت علی - علیه السلام - در ضمن روایتی در تحف العقول می‌فرمایند «مردم بدانید که کمال دین در طلب علم و به کار بستن آن است و راستى که دانش جستن بر شما از طلب مال لازم‌‏تر است زیرا مال دنیا میان شما تقسیم و براى شما ضمانت شده است، دادگرى او را میان شما قسمت کرده و به زودى براى شما بدان وفا می‌کند.» (تحف العقول صفحه 196)

ایشان در بخشی دیگر از این روایت می‌فرمایند «دانش براى شما نزد اهلش ذخیره است و مأمورید به طلب علم از آن‌ها، به دنبالش بروید و بدانید که مالِ بسیار دین را فاسد کند و دل‌ها را سخت گرداند اما علمِ بسیار توأم با عمل، دین را اصلاح کند و وسیله رفتن به بهشت باشد.» (همان)

همچنین این امام همام در ادامه، با بیان تفاوت‌های کسب معیشت و طلب علم می‌فرمایند «خرج کردن، مال را بکاهد اما علم با خرج کردنش (به دیگران گفتن) افزوده شود؛ خرج کردن علم اینست که آن را در میان حافظان و راویانش منتشر کنى.» (همان)

«به راستى علم صاحب فضائل بسیاریست، سرش تواضع، چشمش بر کنارى از حسد، گوشش فهم، زبانش راستى، حفظش بررسى، دلش خوش بینى، عقلش معرفت اسباب امور، دستش رحمت، همتش سلامت، پایش دیدار دانشمندان، حکمتش ورع، قرارگاهش نجات، جلودارش عافیت، مرکبش وفا، سلاحش سخن نرم و دلنشین، شمشیرش خشنودى و رضا، کمانش مدارا، قشونش گفتگو با دانشمندان، مالش ادب، ذخیره‏اش اجتناب از گناهان، توشه‌اش احسان کردن، جایگاهش سازش و صلح، راهنمایش هدایت و رفیقش صحبت با نیکان است.» (همان)

 

 

کسب و کار و طلب معیشت در روایات اهل‌بیت - علیهم السلام -

همان‌طور که روشن است، کسب علم تنها راه همت و فرار از تنبلی نیست، کار کردن و طلب معیشت از مصادیق بارز همت و تلاش است.

در باب کسب و کار و اهمیت طلب معیشت روایاتی وارد شده که ذکر آن خالی از لطف نیست: حضرت رسول، پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - در این خصوص می‌فرمایند «طَلَبُ الحَلالِ فَرِیضَةٌ عَلَی کُلِّ مُسلِمٍ و مُسلِمَةٍ ؛ کار کردن برای کسب مال حلال، بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.» (جامع الاخبار، صفحه 389، حدیث 1079)

همچنین ایشان در روایتی دیگر در مستدرک الوسائل می‌فرمایند «بعضی از گناهان به وسیله نماز و صدقه هم آمرزیده نمی‌شوند.» از ایشان سوال شد که یا رسول الله!؟ پس چه چیز موجب آمرزش آن است؟ حضرت رسول اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - فرمود «جدیت و تلاش در طلب معیشت می‌تواند موجب آمرزش آن گناهان شود.» (مستدرک الوسائل، ج 13، ص 13)

امام صادق - علیه السلام - ضمن روایتی در کتاب شریف کافی خطاب به هشام می‌فرمایند «اگر در خط مقدم جبهه، درگیری شروع شد، باز هم کار کردن و طلب روزی را در آن روز ترک نکن.» و نیز در روایتی دیگر می‌فرمایند «کسی که خود را برای روزی خانواده‌اش به زحمت می‌اندازد و کار می‌‌کند مانند رزمنده است که در راه خدا می‌جنگد.» (الکافی الإسلامیة، جلد ‏5، صفحه 78) و (همان، صفحه 88)

همچنین این حضرت در روایاتی در وسائل الشیعة می‌فرمایند «رها کردن کسب و کار، عقل را کم می‌کند.» و نیز «در طلب روزى و نیازهاى زندگى تنبلى نکنید، چرا که پدران و نیاکان ما به دنبال آن می‌دویدند و آن را طلب می‌کردند.» (الکافی الإسلامیة، جلد ‏5، صفحه 148) و (وسائل الشیعة، جلد 12، صفحه 38)

در وسائل الشیعة آمده است حضرت علی بن موسی الرضا - علیه السلام – فرمودند: «إنّ الَّذی یطْلُبُ مِنْ فَضْلٍ یکُفُّ بِهِ عِیالَهُ اَعْظُمُ اَجْراً مِنَ الْمُجاهِدِ فی سَبیلِ اللهِ ؛ کسی که دنبال روزی می‌رود تا آبروی خود و خانواده‌اش را حفظ کند، اجر و پاداشش از رزمنده‌ای که در راه خدا جنگ می‌کند بیشتر است.» (تحف العقول، النص، صفحه 445)

 

طرح مسأله

چنانچه ذکر شد، تلاش و همت مقوله بسیار مهم و ارزشمندی در اسلام است و انسان تنبل همواره مورد مذمت شدید رسول اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - و اهل‌بیت طاهرین ایشان بوده است؛ اما در خصوص نحوه تلاش و فرار از تنبلی با تعارضی ظاهری در اخبار اهل‌بیت - علیه السلام - مواجه گشته و سوالاتی ایجاد شد.

سوالاتی از قبیل این‌که «جمع روایات اهمیت کسب علم و لزوم طلب معیشت به چیست؟»، «وظیفه طلاب علوم دینی در خصوص همت و تلاش چیست؟»، «کار کردن و اشتغال چه حکمی برای طلبه دارد؟»، «آیا کسب علم محدودیت دارد؟ و اگر محدودیت دارد، تا چه مقطعی لازم و از چه مقطعی غیرضروری است؟»، «معیشت طلبه از چه طریق فراهم می‌شود؟» و «آیا کار کردن و کسب علم برای یک طلبه قابل جمع می‌باشند؟».

تأمین معیشت طلاب قبل و پس از انقلاب

 

حال که به بخشی از روایات باب تلاش و همت، طلب معیشت و اهمیت تحصیل علم پرداختیم، شایسته است تا به بررسی تأمین معیشت طلاب و تقسیم‌بندی مشاغل حوزوی و طلاب حوزه علمیه بپردازیم.

پیش از تشکیل نظام جمهوری اسلامی معیشت طلاب تنها از راه فعالیت‌های حوزوی همچون تدریس، تصنیف، تألیف، تبلیغ، امامت جماعت، حل اختلافات مردم، وکالت برقراری عقد و طلاق، نوشتن وصیت‌نامه و خواندن نماز و روزه استیجاری و در پاره‌ای اوقات با کشاورزی و دامداری تأمین می‌شد.

تصور زندگی سخت معیشتی پیش از تشکیل نظام جمهوری اسلامی سبب می‌شد تا تعداد علاقمندان به طلبگی کم باشد اما کسی که به طلبگی روی می‌آورد از آن‌جایی که رزق وی به دین گره می‌خورد، در سلک روحانیت ماندگار شود.

اما امروزه مشاغل جدیدی بر سر راه طلاب قرار گرفته که ممکن است برخی از آنان، طلبه را نسبت به فعالیت‌های حوزوی سست نمایند؛ در واقع می‌توان گفت: طلبه در انتخاب بین این مشاغل و فعالیت‌های حوزوی بر سر دوراهی قرار می‌گیرد و در انتخاب هر یک از این مشغله‌ها اختیار دارد؛ همین امر سبب شده تا عده‌ای معدود از ابتدا یا در میانه راه، طلبگی را به عنوان سکویی برای پرش انتخاب کنند و دنیا را بر معارفی که در دوران طلبگی باید کسب کرد، ترجیح دهند.

مقام معظم رهبری در این خصوص می‌فرمایند: اگر طلبه و روحانی ما، برای استخدام درس خواند، به درد عالم روحانیت نمی‌خورد، طلبه باید درس بخواند تا فقیه و واعظ و محقق و مدرس و کتاب‌نویس و ملای فلان محل و ملای فلان شهر بشود و مردمی و در اختیار مردم باشد، و الّا اگر برای استخدام درس بخواند، پس همان روحانیت وابسته‌ای است که ما این‌قدر در عالم مسیحیت و یا در عالم زهّاد اهل تسنّن برایش بد می‌گفتیم. (حوزه و روحانیت، جلد 2، صفحه 17 و 18)

امروزه برخی از طلاب به علت گسترش ارتباطات و در معرض دید قرار گرفتن سبک‌های زندگی مختلف، رغبتی به روش‌های سنتی معاش ندارند، از سوی دیگر عرصه برای انتخاب نوع مشغله از سوی طلاب عصر حاضر گسترده شده و همین امر سبب شده است تا آنان در کنار فعالیت‌های حوزوی به مشاغل دیگر نیز روی آورند.

گاه علت رغبت یک طلبه به مشاغلی غیر از فعالیت‌های طلبگی، تنها تأمین معیشت بوده و پس از مدتی که زندگی وی رو به سامان شد، از آن مشغله به سوی همان فعالیت‌های حوزوی روی‌گردان می‌شود اما در برخی از موارد، طلبه به کسب از آن طریق عادت کرده و حتی به مرور زمان تغییر آرمان می‌دهد. البته گاهی هدف از اشتغال در نهادهای مختلف، نوعی فعالیت تبلیغی و در راستای آرمان‌های حوزوی است هرچند که در کنار آن تأمین معیشت نیز اهمیت داشته باشد.

 

 

 

 

تقسیم‌بندی مشاغل

فعالیت‌ها و مشاغل احتمالی طلاب حوزه علمیه را می‌توان به پنج دسته فعالیت‌های علمی و تبلیغی حوزوی، شغل‌های درون سازمانی حوزوی، شغل‌های حاکمیتی، شغل آزاد و اشتغال در نهادهای مستقل تقسیم کرد که هر یک از این پنج دسته اصلی شامل تعاریف و زیرمجموعه‌هایی است که باید به اختصار به هریک از آنان پرداخت.

 

فعالیت های حوزوی ـ تبلیغی

رایج‌ترین و مهم‌ترین مشغله طلاب حوزه علمیه، انجام فعالیت‌های دسته اول (علمی ـ تیلیغی حوزوی) به‌صورت تمام‌وقت، پاره‌وقت و مقطعی است؛ عمده فعالیت‌های این دسته شامل اموری همچون تحصیل، تدریس، پژوهش، تبلیغ اینترنتی، تبلیغ مقطعی و تبلیغ بلندمدت می‌شود.

 

اشتغال در حوزه، حکومت و نهادهای مستقل

اشتغال در سازمان‌های حوزوی، بخشی از مشاغلی است که طلاب برای تأمین معیشت به آن روی می‌آورند اما این‌گونه شغل‌ها نیز به دو دسته تقسیم می‌شوند: دسته‌ای همچون معاونت‌های مختلف مرکز مدیریت حوزه علمیه، شغل‌هایی نامرتبط با حوزه نیست و ممکن است در پاره‌ای از موارد با شأن روحانیت نیز سازگار باشد، دسته‌ای دیگر همچون امور مالی و حسابداری و فعالیت در آشپزخانه حوزه علمیه، مشاغلی غیر مرتبط با حوزه و روحانیت است.

همچنین بخش دیگری از طلاب به مشاغل حاکمیتی روی می‌آورند که این مشاغل نیز به دو دسته مرتبط و غیرمرتبط با حوزه و روحانیت تقسیم می‌شوند؛ فعالیت اقتصادی و مشارکت در امور غیردینی و غیرفرهنگی از جمله مشاغل غیرمرتبط و مسوولیت در نهادهای عقیدتی سیاسی و مجلس شورای اسلامی بخشی از مشاغل مرتبط با حوزه و روحانیت است.

نهادهای مستقلی در کشور به‌ویژه در شهر مقدس قم وجود دارند که برای طلاب ایجاد اشتغال کرده و آنان را به خود جذب می‌کنند؛ همان‌طور که مشاغل حکومتی مرتبط با روحانیت در راستای اهداف تبلیغی روحانیان هستند، برخی از این نهادهای مستقل نیز همچون موسسات فرهنگی در راستای آرمان‌های حوزوی بوده و برخی دیگر خلاف آرمان‌های طلبگی است.

 

شغل‌های آزاد، تحصیلات دانشگاهی و پیامدهای آنان

از آن رو که برخی شغل‌های آزاد درآمد بیشتری نسبت به مشاغل ذکر شده دارد، عده ای از طلاب به صورت پاره‌وقت و تمام‌وقت به چنین شغل‌هایی روی آورده و در بسیاری از موارد نیز به مرور زمان شاکله زندگی آنان تغییر کرده و از فضای طلبگی خارج می‌شوند. این جهت‌گیری در انتخاب شغل آزاد فراگیری ندارد چراکه بسیاری از شغل‌های مرتبط با روحانیت، می‌تواند درآمد بیشتری داشته باشد اما طلابی که تخصص و مهارت‌های لازم برای چنین مشاغلی نداشته و در عین حال نیاز مالی دارند، به شغل آزاد روی می‌آورند.

حال که به عمده فعالیت‌ها و مشاغل طلاب اشاره‌ای شد باید گفت: برخی از طلاب پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی و یا پس از تحصیلات تکمیلی، به علوم دانشگاهی روی آورده و در برخی از موارد به مرور زمان تحصیلات و فعالیت‌های حوزوی را کنار می‌گذارند. البته در نهایت با رویکردی متفاوت و در پاره‌ای موارد با اهداف تبلیغی در حکومت و نهادهای مستقل اشتغال می‌یابند.

روشن است که مشاغل آزاد و تحصیلات دانشگاهی برای طلبه در بسیاری از موارد با تغییر آرمان و فراموش کردن هویت طلبگی همراه است هرچند که این پیامد فراگیر نیست.

 

طلاب و کناره‌گیری از اشتغال

همچنانکه پوشیده نیست، وظیفه اصلی یک طلبه در دوره زمانی تحصیل، تمحض در علوم دینی و پرداختن به درس و بحث می‌باشد؛ عده‌ای از طلاب حوزه علمیه این مهم را فراموش نکرده و از میان تمام فعالیت‌های حوزوی و مشاغل دیگر، تنها به تحصیل علم می‌پردازند؛ بخشی از آنان با جدیت، انگیزه و هدفی معین و به صورت منسجم درس خوانده و در غالب موارد، آینده‌ای پرافتخار دارند.

البته بخشی دیگر از طلابی که این مهم را دریافته‌اند، یا جدیتی در درس و یا انگیزه و هدف معینی برای تحصیل علم ندارند و در عین حال، به دیگر فعالیت‌ها و مشاغل نیز روی نمی‌آورند؛ این دسته از طلاب از آن‌جا رانده و از این‌جا مانده شده و دچار مشکلات عدیده‌ای می‌شوند که سخن از آن در این بحث جای ندارد.

 

تقسیم‌بندی طلاب از لحاظ هدف در طلبگی

حجت‌الاسلام کرمی، استاد سطوح عالی حوزه علمیه در خصوص اقسام طلاب از لحاظ هدف آنان در طلبگی می‌گوید: برخی از محصلان حوزه علمیه به سبب فضای معنوی حوزه و برخی دیگر برای آشنایی اجمالی با فضای دین وارد حوزه می‌شوند؛ این دو گروه می‌توانستند از طریق مسجد و مطالعه هم با فضای معنوی انس گرفته و به آشنایی اجمالی نسبت به دین دست یابند اما با ورود به حوزه معرفت و آشناییت بیشتری نسبت به دین تحصیل کرده‌اند.

وی در ادامه افزود: عده دیگری از طلاب به جهت تبلیغ معارف دینی و فعالیت‌های این‌چنینی وارد حوزه شده و پس از گذراندن دوره مقدمات و تکمیلی حوزه علمیه به تبلیغ دین و فعالیت‌ها و شغل‌های طلبگی می‌پردازند؛ همچنین عده‌ای نیز قصد دارند با کسب تخصص کافی در لباس یک عالم تمام عیار دینی ظاهر شده و زندگی خود را صرف علوم دینی کنند.

این استاد حوزه علمیه اضافه کرد: عالِم دینی شدن، عروج پیوسته در عالَم دین و طلبگی است؛ کسی که این مسیر را سرافرازانه طی کند، می‌تواند در لباس مراجع تقلید، علمای منطقه‌ای، اساتید بلندپایه و یا مبلغان پرافتخار ظاهر شود؛ وی هیچگاه خود را در فضا و مقطعی محدود نکرده و پیوسته به علمیت، اندیشه و تخصص دینی خود می‌افزاید.

اما گفتنی است، عده دیگری از طلاب نیز طلبگی و مدرک آن را تنها به عنوان سکویی برای پرش انتخاب کرده‌اند؛ همچنانکه مقام معظم رهبری فرموده‌اند: اگر طلبه و روحانی ما، برای استخدام درس خواند، به درد عالم روحانیت نمی‌خورد... و الّا اگر برای استخدام درس بخواند، پس همان روحانیت وابسته‌ای است که ما این قدر در عالم مسیحیت و یا در عالم زهّاد اهل تسنّن برایش بد می‌گفتیم. (حوزه و روحانیت، جلد 2، صفحه 17 و 18)

 

فقیه و عالم دینی

همان‌طور که واضح است، عالم دینی شدن نیاز به تمحض در کسب علم دارد. در این خصوص به جملاتی گهربار از حضرت امام خمینی – رحمه الله - اشاره می‌کنیم تا در ضمن آن به اهمیت کسب علم برای فقاهت و عالم دینی شدن پی ببریم.

امام خمینی – رحمه الله - می‌فرمایند: «در مورد وضع درسی پرسیده‌ام، گفته‌اند خوب است، البته خوب داریم تا خوب، یک وقتی خوب است که صاحب جواهر و شیخ انصاری تربیت می‌شود، و یک موقعی خوب است که ماها بوجود می‌آییم، بین این دو خیلی فاصله است، برای اینکه افرادی مثل صاحب جواهر تربیت شوند، باید دسته بسیاری، "ممحض به تحصیل" شوند و خود را مهیا کنند تا فقه را به صورت قدیم تحصیل نمایند.» (صحیفه نور 50,19)

حضرت امام – رحمه الله - فرموده بود: «لازم است علما و مدرسین محترم نگذارند در درس‌هایی که مربوط به فقاهت است و حوزه‌های فقهی و اصولی از طریق مشایخ معظم که تنها راه برای حفظ فقه است منحرف شوند، البته در رشه‌های دیگر علوم به مناسبت احتیاجات کشور و اسلام، برنامه‌هایی تهیه خواهد شد و رجالی در آن رشته تربیت باید شود.» (وصیت نامه امام)

همچنین ایشان در توصیه‌هایی فرمودند: «باید حوزه‌ها عنایتشان به فقه و فقاهت از همه چیز بیشتر باشد» (صحیفه نور 229,12) «فقه در رأس دروس است ولی مسائل دیگر هم مهم است که باید به آن‌ها عمل شود» (همان 79,18) «آن چیزی که برای حوزه‌ها خطر است این است که ما این فقه را به نحوی که بدست ما رسیده است به نسل آینده تحویل ندهیم» (همان 56,20) «اگر این فکر تقویت بشود که دیگر لازم نیست خیلی فقاهت تحصیل بکنیم، این یک فکر شیطانی است، موافق آمال امثال آمریکاست در دراز مدت» (همان 149,15)

 

یکی از روایاتی که به این موضوع و تخصیص روایات طلب معیشت به وسیله روایات طلب علم دلالت می‌کند، روایت "کمال الدین" از حضرت امیر‌المومنین - علیه السلام - است که می‌فرمایند: « دانش جستن بر شما از طلب مال لازم‌‏تر است زیرا مال دنیا میان شما تقسیم و براى شما ضمانت شده است... (اما) دانش براى شما نزد اهلش ذخیره است و مأمورید به طلب علم از آن‌ها، به دنبالش بروید». (تحف العقول صفحه 196)

 

 

 

 

 

درآمد های مالی طلبه های سابق:

1-پیش از تشکیل نظام جمهوری اسلامی علاقمندان طلبگی توجه داشتند که وضعیت مالی طلبگی در حد متوسط به پایین است و خود آنها نیز، دنبال گرفتن شغلهای دولتی نبودند و البته زمینه ای هم نبود. تصور زندگی سخت معیشتی  باعث میشد تا تعداد علاقمندان به طلبگی کم باشند، چرا که یا علاقمندان سرسخت طلبگی به حوزه وارد میشدند یا آنکه پدر با تضمین تامین معیشت پسر را، راهی حوزه میکرد.

2-طلبه در دوران حجره نشینی با شهریه اندک و با کمک مالی خانواده هزینه تهیه کتاب و خوراک را تهیه میکرد که البته گفته میشود بسیار نیز ناچیز بوده است . با مطرح شدن بحث ازدواج که از قضا در سنین پایین تری نیز اتفاق می افتاد، شهریه حوزه کفاف زندگی را نمیکرد و طلبه برای تامین معاش خانواده مجبور بود در ماه رمضان و محرم و بعضا دهه آخر سفر به تبلیغ برود و مردم منطقه بعنوان کمک مالی به طلبه مبلغی را بعنوان نذریه در نظر میگرفتند و طلبه با همان مبلغ سعی میکرد کل سال را گذران کند. برخی از روحانیان مانند اکثریت مردم از همان دوران جوانی چندین بچه بدنیا میاوردند از این رو مساله معیشت مساله ساده ای نبود که بشود براحتی از آن گذر کرد.

3-راه دیگر تامین معاش طلبه این بود که نماز استیجاری میخواند و روزه استیجاری میگرفت، به این معنا که فرد پولداری در عمر خود نماز و روزه خود را بجای نیاورده بود و برای اینکه از بهشت محروم نماند وصیت میکرد پولی به طلبه بیچاره ای داده شود تا نمازهای استیجاری او را بسمت بهشت رهنمون کند، اینکه آیا این نماز او را بهشتی کند یا نه زیاد اهمیتی نداشت. این بخش ویژه طلابی بود که قدرت تبیلغ نداشتند یعنی بیان خوب یا صدای خوشی نداشتند یا آنکه طلبه درسخوانی بود که میخواست بیشتر مشغول درس باشد.

4-راه دیگر تامین معاش این بود که روحانی در مسجدی امام جماعت شود و در حاشیه امام جماعت بودن، مشکلات دینی مردم را حل کند و مردم نیز هدایایی را به او بدهند، امام جماعت میتوانست در مسجد کلاسهای آموزش مسائل دینی تشکیل دهد، قرآن و احکام به بچه ها یاد دهد و والدین کودک به روحانی هدیه ای دهند که البته این پرداخت با طیب خاطر انجام میشد. در کنار این کارها وعظ و روضه خوانی نیز با هدایایی از سوی مردم همراه میشد. البته هرکسی نمیتوانست شانس امام جماعت بودن را بدست آورد، چه آنکه هم مسجد کم بود و هم آنکه تیپ و قیافه و خوش صدا بودن، وارتباط خوب داشتن با بزرگان آن مسجد نیز در پیدا کردن مسجد دخیل بود.

5-برخی از روحانین نیز دفاتر عقد و ازدواج دایر میکردند و مردم به ازای خواندن عقد و ثبت رسمی آن مبلغی پرداخت میکردند و البته این کار بیشتر حالت موروثی داشت و معتبر بودن این کار به اعتبار خاندان بازگشت داشت، از اینرو تعداد طلابی که از این طریق ارتزاق میکردند محدود بود و بیشتر روحانیان شهری را دربر میگرفت.

6-برخی از روحانیون نیز پس از تحصیل در حوزه علمیه به روستای خود بازمیگشتند و ضمن جوابگویی به مسائل دینیِ روستای خود و روستاهای همجوار -که با درآمدهای مالی نیز همراه بود- به کشاورزی نیز مشغول میشد و خود میتوانست درآمد جداگانه داشته باشد.

 

7-در برخی از مساجد که مدرسه علمیه نیز در قالب چند حجره در آن  قرار داشت، همیشه روحانیانی در دسترس بودند تا کارهای مردم را حل کنند، خواندن نماز میت، تنظیم وصیت نامه، پاسخ به سوالات شرعی، رفع و رجوع برخی از اختلافات مردمی، خواندن عقد موقت که البته با توجه به حساسیت ویژه آن روحانی میتوانست مبلغ بیشتری نیز از مشتری درخواست کند.

8-نکته مهم این است که زندگی اکثریت جامعه در سطح متوسط و بعضا پایین بود و زندگی مردم بگونه ای ساده اداره میشد و خبری از اجاره خانه نجومی و هزینه های زندگی عجیب و غریب خبری نبود از این رو برخی از روحانیان از اقشار متوسط جامعه به حساب میامدند هرچند طیفی از آنها نیز زندگی سختی داشتند.

 

پیامد های این نوع معیشت بر رفتارهای سیاسی-اجتماعی

الف-این نوع از ارتزاق باعث میشد طلاب و روحانیون در مقابل دولت ها آزادگی داشته باشند و براحتی بتوانند انتقادهای خود را بر دولت ها انجام دهند، چه آنکه خود نیز مسولیت حکومتی نداشتند و این نوع انتقاد کردن نیز بسیار راحت بود.

ب-وابسته بودن ارتزاق به مردم بگونه ای بود که گاه محدودیت هایی را برای روحانیون به ثمر داشت ، آنها مجبور بودند منافع مردم را در تئوریهای دینی تئوریزه کنند اما باید توجه داشت که این نوع وابستگی بگونه ای نبود که مردم بتوانند بر روحانیون تسلط داشته باشند از این رو از آزادی نسبی برخوردار بودند و دین کمتر به منافع آلوده میشد.

ج-پیامد دیگر این نوع ارتزاق این بود که ارتزاق طلبه با دین گره میخورد و بگونه ای تضمینی طلبه در سلک روحانیت ماندگار میشد، بگفته ماکس وبر، برای ماندگار شدن اندیشه باید بتوان معیشت عده ای را با اندیشه گره زد.

د-از منظر سیاسی نیز طیف گسترده ای از مردم متدین سمت و سوی را داشتند و این مساله قدرت سیاسی قوی را در اختیار آنان قرار میداد و انها در تنش ها و رقابتهای سیاسی میتوانستند قوی تر ظاهر شوند.

ه-جایگاه روحانیون در بین مردم بعنوان منتقدین همیشگی وضع موجود مطرح شده بود و انها در مواجهه با مشکلات جامعه براحتی میتوانستند به مردم بگویند که ماکه از اول گفته بودیم.

 

 ضرورت های زندگی امروز

سه تحول اساسی را میتوان در دهه های اخیر در این زمینه مشاهده کرد که تغیر اساسی در نوع معیشت طلاب ایجاد کرده است.

1-زندگی امروزی و هزینه های آن افزایش قابل توجهی یافته است هزینه عروسی و ازدواج، اجاره یا رهن مسکن و هزینه های روزمره زندگی بگونه ای است با شهریه طلبگی نمیتوان پاسخ داد بطور مثال تصور کنید یک طلبه با درآمد دویست و پنجاه هزار تومانی شهریه باید بتواند اجاره خانه، اقساط بجای مانده از عروسی، و هزینه روزانه زندگی را تامین کند که بنظر میرسد بسختی ممکن است انجام شود.

2-با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و قرار گرفتن اسلام بعنوان ایدئولوژی حاکم، و تلاش دولت برای اسلامی کردن ادارات، طلاب و روحانیان در جایگاه ویژه ای قرار گرفتند، از این رو نیاز ادارات به طلاب و روحانیان، از منظر شغلی فرصتی را برای ورود به ادارات و نهاد های دولتی ایجادکرد بگونه ای که کمتر اداره ای را میتوان یافت که با روحانی و طلبه مرتبط نباشد.

3-گسترش ارتباطات و در معرض دید قرار گرفتن سبک های زندگی مختلف، بخشی از طلبه ها را نیز تحت تاثیر قرار داده است، برخی از طلاب رغبتی ندارند تا از طریق روشهای سنتی معاش روحانیان استفاده کند، روشهای سنتی ارتزاق از دین گاهی همراه با تحقیر و منت گذاری بودکه برای طلبه های امروزی خوشایند نیست و میل طلبه ها برای ورود به شغل های دیگر را افزایش داده است. 

محل درآمد های طلبه های امروزی:

الف- شغل های موقت: برخی از طلبه ها در طول تحصیل و همزمان  با آن برای کمک در تامین معاش به کارهای ساعتی روی میاورند، مشغول شدن به کارهای ساعتی در برخی از موسسات فرهنگی که البته بیشتر برای طلبه های ساکن قم مقدور خواهد بود، این شغل های ساعتی ناپایدار بوده و ممکن است برای چند ماه استمرار داشته باشد، ضمن اینکه درآمد ناچیزی دارد اما میتواند کمی برای زندگی باشد. لازم بذکر است تعداد نسبتا زیادی از اینگونه موسسات فرهنگی و نیمه پژوهشی  در قم برقرار است.

ب-تبلیغ های مقطعی: برخی از طلبه ها در ایام تبلیغ(رمضان، محرم، صفر، دهه ولایت، ایام 22 بهمن، راهیان نور) به تبلیغ میروند و چند روزی را برای مردم مسائل اسلامی را میگویند و در برخی از مناطق کشور مردم نذریه ای را برای طلبه در نظر میگیرند. البته در سالهای اخیر بخشی از طلاب رغبتی برای این نوع کارها ندارند. باید توجه داشت این نوع تبلیغ اگرچه در ظاهر سنتی است اما یک فرق اساسی دارد و آن اینکه  از سوی برخی از نهادهایی دولتی( سازمان تبلیغات، دفتر تبلیغات، اوقاف و...) در قبال این نوع تبلیغ هزینه ای به طلاب پرداخت میشود.

ج- شغل های تبلیغی: برخی از طلاب که علاقمند به تبلیغ هستند برای چند سال در روستایی مستقر میشوند تا پاسخگوی نیازهای دینی مردم باشند و در تربیت دینی اهالی روستا کمک کنند که البته بسیاری از طلاب علاقه ای به این کار ندارند. طلاب علاقمند از کمک های مردمی هم بهره مند میشوند و سازمانهای دولتی نیز کمکی به آنها میکنند.

 

 

د-شغل های فرهنگی بسبک امروزی: برخی از طلاب علاقمند به فعالیت فرهنگی که گرایش های نوگرایانه ای دارند موسسه ی فرهنگی تاسیس کرده اند و کارهای فرهنگی نهادهای  دولتی مختلف را بصورت پروژه ای انجام میدهند از این رو هم درآمدهای خوبی دارند و هم بودجه های دولتی را بخوبی جذب میکنند ضمن آنکه از منظر منزلت اجتماعی نیز خود را صاحب موسسه فرهنگی و مدیر میدانند که در قیاس با جایگاه طلبه های سنتی وضعیت بهتری را داراست.

ه- شغل های اداری: برخی از طلاب با توجه به زمینه های موجود به سمت شغل اداری میروند( عقیدتی-سیاسی نیروهای نظامی و انتظامی، نهاد رهبری در دانشگاهها، جهاد کشاورزی، سازمان تبلیغات، اوقاف، ارشاد اسلامی، هلال احمر،)بخشی از این طیف از طلاب بمرور روحیه های طلبگی را از دست داده و تبدیل به کارمندان دولتی میشوند و بعضا نیز خودشان به مشکل تبدیل میشوند.

ر-شغل های علمی و پژوهشی: برخی از طلاب در مراکز علمی و پژوهشی مشغول بکار هستند که البته طیفی هستند که از نظر علمی جایگاه بهتری درند، برخی از اینان بعنوان مدرس حوزه علمیه و برخی دیگر بعنوان  مدرس دانشگاه مشغول هستند برخی دیگر از طلاب نیز در مراکز پژوهشی وابسته به حوزه علمیه کار علمی و پژوهشی انجام میدهند.

ز- شغل های غیر طلبگی: برخی از طلاب نیز وارد مشاغلی میشوند که با استفاده از مدرک حوزوی و به اعتبار طلبگی نبوده است این طیف از طلاب را میتوان فارغ التحصیلان مراکز حوزوی-دانشگاهی در نظر گرفت که سعی میکنند با مدرک دانشگاهی وارد شغلی شوند و در رشته تخصصی که در دانشگاه تحصیل کرده اند مشغول باشند.

 

پیامد های تامین معاش بسبک امروزی:

1-مهیا بودن اشتغال نسبی برای طلاب باعث شده است که نوجوانان و جوانان علاقمند برای ورود به حوزه علمیه بیشتر شود و همین مساله کیفت علم و تقوای طلاب و روحانیان آینده را با مخاطراتی روبرو میسازد که نشانه هایی از ان را میشود هم اکنون مشاهده کرد.چه آنکه نگاه شغلی و معیشتی به دروس دینی آسیب های جدی را برای دینداری مردم درپی خواهد داشت. البته لازم بذکر است این انگیزه میتواند انگیزه کمکی باشد و نه انگیزه اصلی ورود به حوزه.

2-بسیاری از بودجه های تبلیغی و فرهنگی دولتی شده است و عمده اشتغال طلاب در این مسیر قرار دارد از این رو دولت با پرداخت این مبالغ، از طلاب انتظاراتی دارد و طلبه و روحانی را مجبور خواهد ساخت در قبال دریافت بودجه دولتی، در زمینه مسائل سیاسی و  ... کمک حال دولت باشد و چه بسا تئوری های تفسیر دین را آغشته به مافع دولتی کند که البته باز نشانه های ان را بخوبی میتوان دید. شاید بی دلیل نیست که اینگونه فعالیت ها تاثیر چندانی نیز برجای نگذاشته است.

 

3- همواره در طول تاریخ یکی از افتخارات روحانیان شیعه این بوده است که در مقابل دولت ها و احیانا جریحه دار شدن مسائل دین آزاده بوده واعتراض خود را اعلام میکردند، اما وابستگی شغلی آنها مانع از آن خواهد بود که بتوانند انتقادها و اعتراضهای خود را مطرح کنند، ضمن آنکه دفاع از دولت و توجیه اشتباهات آنها پشتوانه مردمی روحانیت را تضعیف خواهد کرد که براحتی میتوان نشانه های ان را مشاهده کرد.

4-پشت میز شدن طلاب و روحانیون باعث شده است تا در بین مردم همیشه مواضع انفعالی داشته باشند چرا که بخاطر وابستگی همیشه مجبورند به توجیه و توضیح درباب عملکردها بپردازند.

5-استقلال شغلی برخی از طلاب از مسیر دین، باعث شده است برخی از انها بمرور وابستگی خود را به حوزه علمیه کم کرده و بعدها حوزه علمیه را ترک کنند.

  • رسول ملکیان اصفهانی

فعالیت و آسیب شناسی حوزه دین شامل موارد زیر می شود:

۱.معرفت دینی. (علم دینی)

شامل دین شناسی درابعاد عقاید اخلاق احکام فلسفه دین وارتباط دین باعلوم دیگر مباحثی که مربوط به متن دین می شود؛ روش های بررسی دردین ؛انواع اسلام شناسی ها وقرائت های دینی وتفسیرهای گوناگون . اسلام حق وباطل ؛ ناب وآمریکا متحجرانه و.....همه درمعرفت دینی واسلام شناسی اتفاق می افتد. کتاب وحدیث واحد لکن تفسیروبرداشتهای متفاوت حتی در روش واحد برداشتهای متفاوت. مثلا تبیین عاشورا جوانب مختلف وجامعی دارد. سیاسی ؛اجتماعی ؛معنوی ؛عرفانی ؛تاریخی ؛حماسه ؛ شهادت ؛روائی ؛جامعه شناسی؛ حقوقی ؛فقهی ؛ فلسفی ؛شور وعزا داری ؛و شعر وادبیات و.....هرکسی بخشی را پررنگ کرده  وازابعاد دیگرغافل است این همان است که می گوئیم اجتهاد جامع و عالم بزمانه میخواهد. نتیجه نهائی اینکه دین با کارکردهای متفاوت وقرائتهای متفاوت ارائه می گردد.

۲.علما ومبلغین و روحانیت. (صنف)

هم ازنظرخلقی و هم ازنظرعلمی وگفتاری وکرداری و بدعتی  یعنی کلیه تعاملات مروجین دین که مطابق استنادارهای دین نباشد وسبب ضربه زدن به دین وعلما وجامعه روحانیت شود. خلاصه هرچند که ناپسند دینی باشد وازمروجین دین دیده شود. دراینجا بنابراعتقادات مختلف دینی روحانیت رفتار وگفتارهای مختلفی ازآنها سرمی زند. ناظرین ومردم هم به اصل دین و هم به جامعه روحانیت بدبین می شوند. بعضی ازرفتارها وگفتارها وکتابهای علمای دینی ممکن است براساس علمشان باشد وبدان معتقد هم باشند وبعضی براساس بی مبالاتی نسبت به دستورات دین اینطورمی گویند ومی نویسند وعمل می کنند.

هرچند باید اقوال را نقد کرد ونه شخص وشخصیت را. حرف حق ازحلقوم هرکسی گفته شود خوب است البته باید مواظب بود حق وباطل بهم نیامیزد واختلاط والتقاط تولید نگردد.. یعنی خلاف کتاب وسنت عمل نکنیم لکن مردم متدین بحق ازعلما وروحانیت انتظاردارند به آنچه می گویند پایبند باشند.

اما دراینجا شما با انواع روحانیت وعلما روبرو می شوید مثل یکی روحانیت انقلابی ودر خط امام ورهبری وشهدا دوم روحانیتی که مخالف مسیر انقلاب وجمهوری اسلامی هستند وباگفتار وکردارشان هم نشان می دهند. سوم روحانیت متحجری که هنوز باورشان نشده وضعیت جدید دین وحوزه ومردم . چهارم روحانیتی که غیرمنطقی و غیرمنصفانه و بد از دین وانقلاب وامام ورهبری دفاع می کنند واشکالات راقبول نمی کنند. پنجم روحانیتی که مدیرشدند واز مردم و شعارهای انقلاب فاصله گرفتند. ششم روحانیتی که باهردیدگاهی دررفاه وتجمل وتکاثرمعیشت میکنند ومقدسات فقط درکلامشان است. جالب هست که قرآن هم ازعلما ستایش بسیار عظیمی کرده وهم خطاها وانحرافات آنها رابیان کرده است.

 

 

 

۳.دینداران . (مردم )

مردم متدین ودینداران . دراین بخش بیشترحوزه شخصی دین داری مورد نظراست وبیشترین توجه به فرد مومن است و اگرقضاوت اکثری هم کردیم باز نظرمان فرد فرد مردم می باشد ؛ مردمی که دین دارند لکن مطابق آن زندگی نمی کنند. قول وفعل واعتقاداتشان ضد همدیگراست. عمل به دین برایشان گزینشی است . البته بعضی هم اصلا حاضرنیستند دین رابپذیرند ونسبت به دین خنثی هستند و بعضی حتی دین رامانع توسعه وپیشرفت می دانند وبرعلیه آن فعالیت می کنند. توجه به مخاطبین وروحیه و تربیت فرهنگی اشخاص دراین عرصه بسیارمهم است.

روان شناسی دینی و غیره  با نگاه به فردازعلومی است که دراین زمینه فعالیت می کند و می تواند به آسیب شناسی برسند. بعد فردی دینداری ازهرنظر دراین بخش باید آسیب شناسی بشود. بعضی شاید درجامعه تظاهربه دینداری بکنند لکن درخانواده یا امورشخصی خود فرد متدینی نباشند. نتیجه فروع زیادی که افراد درزمینه دینداری پیدا می کنند. این شناخت علاوه برآسیب شناسی برای تبلیغ دین لازم وضروری است. تاریخ دینداری افراد درجوامع مختلف بسیارخواندنی است واینکه افراد چگونه مواجه بادین داشته اند.

۴.جامعه دینی.(جامعه)

 یعنی  تبدیل آموز های دین و اسلام وقرآن وسنت اهلبیت عصمت وطهارت علیهم السلام  به تدوین برنامه عینی وعملی درجامعه دینی (عینیت یافتن دین درجامعه).وضعیت استقرار دین درساختار و تاروپود جامعه واجتماع  و یا عدم آن  و یا تبدیل دین فقط درحد شعائر و نمادها و وضعیت سیاست وحکومت وحاکمان وقانون وتمام آسیبها ومشکلات جامعه دینی درابعاد بهداشت ؛ رفاه وآسایش؛ عدالت ؛ آزادی ؛ آموزش؛ و غیره ازمسائلی است که باید آسیب شناسی شود. دراین بخش باید علاوه برفقه جواهری که برای فرد نوشته شده است ؛ فقه جواهری برای جامعه هم نوشته شود که صدها جلد خواهد بود و بالاتر ومهمتر دیدگاه اسلام شناسی درباره جامعه دینی الهی اسلامی وبشری است ویا علوم انسانی دینی. چیزی که بشدت کمبود داریم وجای خالیش حس می شود. اگرمدعی هستیم که مجموعه دین مبین اسلام تمدن سازاست ودرتمام اعصاروزمانهاپاسخگواست باید این رابمنصه ظهوررساند وهرچه داریم روی میزبگذاریم.نشان دادن خوبیها ودستورات دین درعرصه عمل جمعی وظهورآن درتمام بنیانهای جامعه ازخواسته های همه انبیاء واولیاء ومعصومین است یعنی جامعه دینی به سطحی برسد که مرضی خداباشد ودرآن اکثریت به سعادت دنیا وآخرت برسند. طبیعی است که دعوت فرد به دین بادعوت جامعه به دین بسیارمتفاوت است.هدایت وارشادفردی به دین درتمام زمانها وبیشترمکانهادرطول تاریخ بشریت اتفاق افتاده وهمیشه افرادخداجو بدان لبیک گفته اند لکن دعوت جامعه به دین باموانع بسیاربزرگ ومشکلی روبروبوده است. درهدایت افراد مانع دوعنصرنفس اماره ووسوسه های شیطانی ازموانع اصلی است ولکن درهدایت جامعه علاوه برموانع فوق سلطه واستکباروبیگانه نیزبرآن افزوده می شود بخصوص جائی که امتی وجامعه ای بخواهد دین رادرمتن سیاست وحکومت وارد کند وبتعبیربهتردین عین سیاست وسیاست عین دیانت شود. بابرداشتهای مختلف که ازمتن دین اجتهاد می گردد گونه های مختلف سیاست ودیانت راخواهیم داشت وتشکیل جامعه دینی باچالشهای درون دینی وبرون دینی روبرومی شود. علاج آن کارآسانی نیست ونیاز به فرهنگ ومعرفت جمعی وکرسی های آزاد اندیشی و نوآوری ونظریه پردازی وسعه صدروحلم وتلاش وکوشش فراوان دارد.

۵.نهادهای دینی (حوزه علمیه)

 حوزه علمیه دردرجه اول وبعد نهادهائی (مثل دفترتبلیغات اسلامی ؛ سازمان تبلیغات اسلامی ؛ اوقاف وامورخیریه ؛ دانشگاههای دینی ؛ مراکزقرآنی ودینی ؛ و......؛)که متکفل اموردینی هستند باید آسیب شناسی درهمه ابعاد شوند. آیا حوزه دینی دردوران معاصربشکلی هست که پاسخگوی تمام قد فرد واجتماع وجامعه داخلی وخارجی ونهادهای علمی دیگرباشد. بتواند علما ودانشمندانی تربیت کند که جوابگوی انقلاب ونظام ومردم ومنطقه و بین الملل باشند. ملاک حوزه های علمیه دردوران معاصرچیست ؟ وماهیت آن کدام است؟ آیا حوزه علمیه بشناخت خود وکمبودها ونواقص ساختاری واداری ومدیریتی وغیره علم پیدا کرده است ودرصدد رفع آن برآمده است؟ آیا حوزه علمیه معاصربا قدیم فرق دارد ورسالتشان متفاوت است ؟ مباحث حوزه درهفت بخش کلان قابل بررسی است:

1-آموزشی 2-پژوهشی 3-اداری 4-مالی 5-مدیریتی(نیروی انسانی ؛ برنامه ریزی ؛ آینده نگری ؛ ازطراحی تا اجرا) 6-تبلیغات7-فرهنگی. که هرکدام صدها موضوع زیرمجموعه دارد و درکل سازمان ویا صنف راتشکیل می دهد. دراین بخش به کارکرد نهاد دینی اهمیت داده می شود وبحث علما وروحانیت مورد بحث نیست. حوزه انقلابی چیست ؟ ونقش حوزه علمیه درعینیت بخشیدن دستورات الهی درمتن ساختارجمهوری اسلامی ازمباحث مهم دراین بخش است.

تاریخ حوزه های علمیه درطول تاریخ درجهان اسلام وارتباطات درونی وبیرونی آن نیزازمباحثی است که نباید درباره آن غفلت کرد.

  • رسول ملکیان اصفهانی

 

فَبَشِّرْ عِبَادِ (۱۷) بندگان من را مژده بده... :

الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ  آنان که سخن را با دقّت مى‏شنوند

فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ  و بهترین آن را پیروى مى‏کنند

أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ   آنانند که خداوند هدایتشان نموده

وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَابِ   و آنانند همان خردمندان.

                                                                    سوره الزمر - آیه ۱۸و17

 

چو بشنوی سخنِ اهلِ دل، مگو که خطاست

سخن شناس نِئی؛ جانِ من، خطا این‌جاست.

سرم به دنیی و عُقبی فرو نمی‌آید

تبارک الله از این فتنه‌ها که در سر ماست.

هرصاحب نظری بزرگترین دغدغه اش این است که می تواند آیا آزاد فکرکند؟ واگرآزاد فکرکرد آیا میتواند آن را به دیگران عرضه کند؟

تعریف آزادی اندیشه نیز کارسهل و آسانی نیست ویک مفهوم کاملا پیچیده است وموانعی هم ازنظرسیاسی وامنیتی واجتماعی وعلمی دارد که درادامه توضیح میدهیم.

آزادی اندیشه فقط درارائه فکرنیست بلکه آزاد اندیشی درقبول یک فکرهم بسیارمهم است. بعضی ازمخالفین آزادی اندیشه فکرکردن راموضوع خطرناکی می دانند وخیلی زود ازعواقب آن می ترسند درواقع اجازه فکروتامل به خود راه نمی دهند وحتی به دیگران اجازه برخورد ومواجهه با اندیشه های نو را نمی دهند .

اگردرجامعه ای به دلیلی فضایش امنیتی و یا انتظامی شد و یا جامعه دچاررکود فکری شد یا مداحی و پاچه خواری مدمعیشت وقدرت وعلم شد مطمئنا افراد صاحب نظروفکردرهرحوزه ای ازدانش که باشند دچارخودسانسوری میشوند وکالای فکری خود را حتی به اهلش ودرمحیطهای نسبتا مناسب هم ارائه نمی دهند خلاصه عطایش را به لقایش می بخشند.

درچنین جامعه ای افرادفرصت طلب وجاهل میدان دارمیشوند وجهل وتعصب وافراط وتفریط درامورمیدان دارمیشوند. منطق وتعقل وتفکرواعتدال برای مدتی رخت برمی بندد.

 

آیا میتوان درچنین فضای تاریک فکری منتظرفرج خورشیدهای نورانی وتوسعه وپیشرفت باشیم؟

آزادی اندیشه کاربسیاری ازاهل علم نیست.بسیارازاهل علم هستند که یک سری دانش هائی فرامی گیرند وبعد تحت عنوان استاد به دیگران انتقال می دهند و سقفی ازمعیشت وآسوده گی هم برسرخود می زنند ومعمولا مدیران علمی نیز ازچنین وضعیتی خرسند وشادمان هستند.

آیا وضعیت زمان وموقعیت فعلی ما درجهان چنین وضعیتی را می طلبد؟

حتی درجائیکه کرسی آزاد اندیشی برقرارمیشود آنقدراطراف کارمصلحت اندیشی میشود که درواقع آزاد اندیشی اتفاق نمی افتد .

نمی دانم بطورجدی چه کسی یا کسانی و چه نهادی و یا نهادهائی میخواهد به مطالبه رهبری لبیک بگویند.؟

آیا بصورت صوری وتشریفاتی میتوان به آزادی اندیشه وفکررسید؟

همه چون وچراها ومشکلات ودغدغه هائی که درحوزه آزاد اندیشی وجود دارد هم درعلوم دینی واسلامی می باشد و هم درحوزه علوم انسانی .

آیا وقت آن نرسیده است که بخود آئیم ودرموضوعات مختلف آنهائی که اندیشه ای برای عرضه دارند کالای خود رابمیدان آورند.

ما امروزازطریق انواع رسانه ها در بیرون مرزهای جغرافیای خود  درهجوم ومعرض هزاران فکرواندیشه حق وباطل  هستیم که با هیچ سیستم وفیلتری هم قابل کنترل ومهارنیست. هرروزصدها سوال واشکال وابهام وپرسش درجامعه بصورت سیل روان میشود وهیچ مانعی هم نمی تواند مانع آن باشد. تنها راه آن برگزاری کرسی های جدی آزاد اندیشی است.

واین البته وظیفه کسانی است که ازعهده فکربرمی آیند. اینکه فکرواندیشه چگونه شکل می گیرد وخلق میشود وچه فرایندی راطی میکند نیازبه بررسی وتجزیه وتحلیل  دارد. آن چیزکه مسلم است با دستورودیکته وانشاء وبخشنامه هم شدنی نیست . تنها راهش همان بمیدان آمدن اصحاب فکرواندیشه است.

حالا اگرصاحب فکری درزمینه ای  ارائه  مطلبی و یا کتابی کرد وکسانی اوراازحقوق مسلمش هم محروم کردنند اگرفردبه راهش ایمان داشته باشد چنین جهادی خواهد کردونگران نخواهدشد.

مسلم است که در راه آزادی باید هزینه هائی هم پرداخت شود؛ نباید بخاطراحتمال ضرر ازوظیفه ویا اظهارحق و اندیشه ای خودمان رابازبداریم.

وطبیعتا آزاد اندیشان که میخواهند جلوترازدیگران حرکت کنند وچراغی برافروزند ممکن است درچاهائی گرفتارآیند ولی بلاخره سنت الهی برامداد نیز هست.

بنظرمن سخترین نوع آزاد اندیشی درحوزه دین است زیرا دین صاحب ومالک حقیقی دارد و آن خدا ومعصومین هستند وما کاره ای نیستیم بخصوص درحوزه تشریع.

پس آزاد اندیشی دراین حوزه باید با مراعات تمام جوانب انجام بگیرد والا ما با صاحب دین درگیرشده ایم.

ممکن است امام زمان (عج) درحوزه علوم انسانی و یا علوم تجربی گذشت داشته باشند چون فی نفسه قدسی وارزشی نیستند ( البته صرف نظر ازنظریه ای که همه علوم رادرحوزه افعال الهی تفسیرکنیم) ولکن درحوزه دین که مبلغ وعیان کامل آن خود حضرت می باشند ازخطاها بساده گی عبورنمی کنند زیرا ممکن است که آزاد اندیش ازخط قرمزهائی عبورکند.

اینجا باید دانست وایمان داشت که دین اسلام صاحب دارد و بصورت ویژه مسائل درحوزه دین رارصد میکند وفرق بین خادم وخائن راخوب می داند و می شناسد.

توسل به خود اولیاء دین معنای عمیقی دراینجادارد.

نتیجه اینکه درست است که درتاریخ اسلام آزاد اندیشان بزرگی داشته ایم ولکن علمای ربانی وآنهائی که قلبشان مملو ازخشیت الهی بوده است همیشه با احتیاط قدمها رابرداشته اندهرچند که تحولاتی را هم آفریده اند.

حضرت امام راحل(ره) درحوزه فقه ازطرفی فرمودنند فقه مصطلح کافی نیست وازطرفی توصیه به فقه جواهری کردنند. همین مشی دردیگرحوزه های علوم اسلامی نیز باید رعایت شود .

دراینجا خوب است نگاه کنیم به مقدمه تفسیرقرآن المیزان و یا کتاب تاریخ تفسیرقرآن حبیب الله جلالیان که ببینیم چقدرتحت عنوان حریت فکربه حدودالهی تجاوزشده است.

ما دراین زمان باید ضمن آزاد اندیشی مواظب هرگونه انحرافی هم ازجانب خود باشیم وبا علم کافی ورعایت مسائل اخلاقی وایمانی  دردین فکرکنیم وبیندیشیم و آن را نشروتوسعه دهیم.

اینجاست که وظیفه روشنفکران دینی بسیارسنگین وعمیق وحساس است ؛ ازیک طرف گرفتارسنت هستند وازیک طرف دیگرروبه مدرنیته وپیشرفت وتوسعه . تصمیماتی که اینجا گرفته میشود و آرائی که ارائه میشود همیشه نگران کننده است.

کسانیکه فقط با حوزه دین آشنا هستند دچارتحجرمیشوند وکسانیکه دوفرهنگی هستند(فرهنگ دینی وفرهنگهای دیگرحتی یک فرهنگ) دچارالتقاط. واین دوخطر(تحجروالتقاط) دامن آزاد اندیش را همیشه گرفته است.

اگردین اسلام باتفسیراهل بیتی آن رادارای رسالت علمی می دانیم وآن رادارای قدرت تمدن سازی میشناسیم راهی جزآزاداندیشی درآن نداریم ؛ رسالت بزرگی که امروزبرعهده متفکران دین شناس وآزاد اندیشان گذاشته شده است . هنری که ازعهده هرکس برنمی آید ونمی توان ازهمه دین شناسان انتظارآن را داشت.

خلاصه تعریف آزاد اندیشی یعنی اجتهادی فکورانه دراسلام اندیشی و آزادی اندیشه درتمامی بخشهای دینی.

 

 

  • رسول ملکیان اصفهانی

معروف است : بر سر گور کشیشی در کلیسای وست مینستر نوشته :

"کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر دهم.

بزرگتر که شدم متوجه شدم دنیا خیلی بزرگ است من باید انگلستان را تغییر دهم.

بعدها انگلستان را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم.

در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم.

اینک که در آستانه مرگ هستم می فهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم، شاید می توانستم دنیا را هم تغییر دهم!"

 

یکی از هموطنان داخلی فکر کنم براساس تقلیید ازآن سنگ نوشته داستانی بشرح زیرگفته است:

در نوجوانی با اوریانا فالاچی روزنامه نگار مشهور ایتالیایی آشنا شدم و با خواندن کتاب هایش تصمیم گرفتم تا روزنامه نگار شوم و دنیا را تغییر دهم. خاصیت 18 سالگی همین است می خواهی کل دنیا را تغییر دهی و از آن جای بهتری برای زندگی بسازی. روز و شب کتاب های این قهرمان نوجوانی ام را می خواندم و می دیدم چطور سراسر جهان را گشته، آدم های مشهور و قدرتمند جهان را به چالش کشیده و به هر چه می خواسته رسیده است.

به خودم قول دادم روزنامه نگار بزرگی بشوم، در ذهنم می خواستم اوریانا فالاچی ایران باشم و روزی ایران بهتری بسازم. از همان 18 سالگی در دانشگاه رشته روزنامه نگاری قبول شدم و به موازات آن پا به دنیای رسانه گذاشتم و کارم را در خبرگزاری ها و روزنامه ها آغاز کردم هرچه پیشتر می رفتم نا امید تر می شدم و فکر می کردم تغییر دنیا کار سختی است.

 

تغییر ایران به جای تغییر دنیا

در تصمیمم تژدید نظر کردم و هدف خود را تغییر ایران قرار دادم، تصمیم جدی گرفتم تا ایران را گلستان کنم. اما در این کار هم موفق نبودم. تبدیل به یک منتقد تمام عیار شده بودم که از همه کس و همه چیز انتقاد می کرد، یک روشنفکر نمای واقعی. اغلب مردم به نظرم کم سواد و دچار فقر فرهنگی بودند حتی سعی می کردم به سایرین فخر بفروشم و در محافل روشنفکری گوی سبقت رو در انتقاد و شکایت از دیگران بربایم.

هرچه پیشتر رفتیم درجه نا امیدی ام از تغییر جهان پر رنگ تر می شد و می دیدم نه دنیا بر وفق مرادم می گردد و نه ایران قرار است در مقابل من به زانو در آید.

 

 

 

خودت را دریاب

 

اکنون در دهه سوم زندگی ام خودم را منشا و منبع جهان می بینم و در مسیر تغییر خودم هر روز با چالش های جدیدی مواجه می شوم. هربار موفق می شوم عادت و خصلت بدی را ترک کنم شادی تمام وجودم را می گیرد و تصور می کنم به موفقیت بزرگی دست یافته ام . در این زمان یونگ روانشناس مشهورسوئیسی را تحسین می کنم و به این نتیجه می رسم که حق با او بود شخصیت انسان تغییر پذیر است و می توانیم از خودمان آدم های بهتری بسازیم.

 

اما وقتی نمی توانم دور تسلسل اشتباهات زندگی ام را باطل کنم و یک اشتباه را تکرار می کنم خشمگین می شوم و حق را به فروید می دهم و به این باور می رسم که رویای تغییر انسان خواب وخیالی بیش نیست.

این روزها از فکر تغییر دنیا بیرون آمده ام و به تغییر عادات، رفتار، نگرش ها و انگیزه های خودم هستم. رقابتی بزرگ با خودم که پیروزی و شکستش به مراتب جذاب تر از رویای تغییر جهان است.

 

قهرمان این روزهای من

هنوز هم اوریانا فالاچی را به عنوان یک زن برجسته و تلاشگر تحسین می کنم، این روزها او را بیشتر به این دلیل دوست دارم که خودش بود و تمام تلاشش را برای بهتر شدن بکار برد. اما قهرمان این روزهای زندگی من شخص دیگری است هر روز در آینه به او نگاه می کنم و سعی می کنم در چشمانش حقیقت تازه ای را کشف کنم.

او همواره مرا متعجب می کند، هر بار فکر می کنم تمام ابعاد وجودش را شناخته ام و چیز کشف نشده ای باقی نمانده چیز تازه ای در مورد خودم کشف می کنم که شگفت زده می شوم. گاهی از آنچه می یابم شاد می شوم و گاهی نتایج یافته هایم دلخواه من نیستند.

گاهی ارزش های دیروز در نظرم کمرنگ می شود و ارزش های جدید می یابم و گاهی یافته ها و ارزش های دیروز در نظرم پر رنگ تر و زیبا تر می شوند.

خودم را مرکز جهانی سراسر تغییر می بینم که در هر لحظه به اکتشافات جدیدی دست پیدا می کند، گاهی مثل بسیاری از آدم ها دقیقا نمی دانم چه چیزی می خواهم یا حتی نمی خواهم اما این را می دانم در مسیر درستی قدم برمی دارم. آدم های اطراف در نظرم دوست داشتنی تر و قابل درک تر شده اند. حتی خودم را هم بیشتر دوست دارم.

شاید مهمترین دلیلش هم این است که از جنگ با دنیا دست برداشته ام و سعی نمی کنم کسی را قضاوت کنم کانون و مرکز دنیا را در جایی دیگری یافته ام ، مرکز تغییرات خود من هستم.

 

نظر شما

شما چه نظری دارید، آیا می شود دنیا را تغییر داد؟ من زود تسلیم شدم یا رویای تغییر دنیای خواب و خیالی بیش نیست؟ کدام یک مهمتر است تغییر دنیا یا خود شناسی و معرفت خدا و تغییر خود؟

  • رسول ملکیان اصفهانی